سعید العلما از اکابر مراجع و افضل مجتهدین روزگارش محسوب میشد و در نطق بیان و فصاحت کلام یگانه عصر خویش به شمار میآمد.
این دانشمند والا مقام پس از سال ها تحصیل در حوزه های مختلف ایران رهسپار عراق گردید و سالیانی دراز در کنار شیخ مرتضی انصاری از کرسی درس مراجع بزرگی چون شریف العلما مازندرانی و شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر برخوردار بود و خود در تحقیقات فقهی آنقدر کوشش نمود تا به درجه اجتهاد رسید و همین امر موجب شد که همه روزه بسیاری از علما و بزرگان حوزه پای درسش حاضر شوند و از محضر او کسب فیض کنند.
نویسنده : ع . چراغی
علیمحمد باب در اواخر سال 1264 زمزمه ی مهدویت آغاز کرد و سپس با نوشتن کتاب بیان به نسخ احکام شریعت اسلام پرداخت و خویشتن را پیامبر خواند و سرانجام در آخرین نوشته اش به نام «لوح هیکل الدین» مقام الوهیت را مدعی شد؛ [1 ]
اما به سبب عدم ارتباط بابیان با وی (در چهریق) تا هنگام مرگش نیز ادعاهای بعدی او کمتر به گوش مریدان رسیده بود؛ زیرا بی تردید اگر آن مطالب به گوش آنها میرسید، جنگ ها زودتر پایان مییافت و میرزا علیمحمد نیز کشته نمیشد. چون نبردهای داخلی به اوج شدت خود رسید، دولت وقت به ریاست میرزا تقی خان امیرکبیر، چاره را در ریشه کن کردن باب دید. [2 ]
علیمحمد باب همراه با یکی از مریدانش در روز بیست و هشتم شعبان سال 1266 ه.ق در تبریز تیر باران شد .
در این مقاله به مناسبت یوم اعدام باب به معرفی یکی از افراد تاثیرگذار در خاموش کردن فتنه بابیت در مازندران مرحوم سعید العلمای مازندرانی میپردازیم ، سعید العلماء مازندرانی رحمه الله نقش به سزایی در قلع و قمع بابیان، و پاکسازی مازندران از وجود پلید آنها داشت، اینک می پرسند سعید العلماء چه کسی بود که آن همه تلاش و جانفشانی کرد ؟
سعید بن محمد [3] معروف به سعید العلماء در سال 1187 ه. ق. از یک خانواده روحانی در بارفروش (بابل) چشم به جهان گشود، پس از رشد و نمو، به تحصیل پرداخت، سپس مشغول تحصیل دروس حوزوی شد، مقدمات را نزد پدر و فضلای دیگر بابل خواند و سپس برای ادامه ی تحصیل به کربلا سفر کرد، در آن مکان مقدس از محضر درس بزرگان علم به ویژه از محضر تدریس شریف العلماء مازندرانی به تحصیل فقه و اصول پرداخت و به درجه اجتهاد نایل گردید، و سپس به نجف اشرف عزیمت نمود .
علامه حاج آقا بزرگ تهران صاحب الذریعه مینویسد: «سعید العلماء از بزرگان علما، و اکابر فقها بود، و در میان بزرگان علم و فقهای مشهور عصر خود شهرت داشت، و به عنوان سعید العلماء مازندرانی بارفروشی (یعنی بابلی) شناخته میشد، او همدرس علمای بزرگی همچون مولا آقا دربندی، سید شفیع جاپلقی، و شیخ مرتضی انصاری (صاحب رسائل و مکاسب) و فقها و علمای دیگر بود، و از شاگردان برجسته ی شریف العلماء مازندرانی و غیر او به حساب می آمد، از نشانه های عظمت مقام علمی او این که استاد اعظم شیخ مرتضی انصاری رحمه الله با وجود او، از فتوا دادن خودداری میکرد، تا این که عده ای این موضوع را به سعید العلما اطلاع دادند، ایشان در پاسخ چنین فرمود :
«من در ایام اشتغال به درس و بحث در حوزه، از شیخ انصاری اعلم بودم، ولی اکنون در بلاد عجم هستم و توفیق درس و بحث ندارم ولی شیخ انصاری همچنان با جدیت به درس و بحث اشتغال دارد، در این صورت او از بنده اعلم است، و برای مقام مرجعیت و فتوا دادن متعین و محرز میباشد.» [4 ] .
این عالم بزرگ در سال 1270 ه. ق در 83 سالگی در بابل رحلت کرد، مرقد شریفش در شهر بابل در بقعه ای قرار داردکه اکنون مسجد جامع بابل در آنجا واقع شده است .
نکته قابل توجه در زندگی این مرد خدا، این که او به خاطر نهی از منکر و دفاع از حریم اسلام و جلوگیری از فرقه ضاله ی بابیگری، حوزه ی علمیه نجف را ترک کرده و به بابل مراجعت کرد، او انجام وظیفه را از رسیدن به مقام مرجعیت ترجیح داد، با ایثار و نفس کشی، از محیط بزرگ علم و فقاهت دست کشید و به محیط کوچک بارفروش (بابل) آمد، چرا که شنیده بود بابی ها با حمایت استعمار روس تزاری، رخنه کرده میخواهند مردم مازندران را اغوا کنند .
نبیل زرندی که از بهائیان سرشناس است در کتاب تاریخ خود مینویسد: «خبر توجه ملا حسین بشرویه ای با همراهان و نزدیک شدنشان به بارفروش (بابل) به گوش سعید العلماء رسید، به خصوص وقتی که سعید العلماء شنید، ملا حسین از مشهد با پرچم سیاه همراه عده ای از اصحابش به سوی بارفروش می آیند (و مدعی هستند که ما همان یاران امام زمان هستیم که با پرچم سیاه از خراسان حرکت میکنند )...»
سپس مینویسد: «پس از ورود سعید العلما به بابل، او جارچی در شهر انداخت و به مردم اعلان کرد که در مسجد حاضر شوند... بالای منبر رفت... و گفت: ای مردم بیدار شوید، دشمنان ما در کمین هستند، میخواهند اسلام را از بین ببرند، و مقدسات اسلامی را محو کنند... همه ی شما فردا حاضر باشید. و خود را مهیا کنید تا جلو این گروه را بگیرد.» [5 ] .
آری این مجتهد بزرگ، جان بر کف به مازندران آمد و با مجاهدات پیگیر خود، از فرقه ی ضاله بابی، نوکران و دست نشاندگان استعمار، جلوگیری شدید کرد، و با اعلام جهاد، مردم را بر ضد آنها بسیج نمود، به طوری که موجب قلع و قمع آنها در آن منطقه گردید .
از شیعیان به خصوص مردم مازندران، به ویژه مردم بابل امید آن است که یاد مجاهدت و ایثار این رادمرد خدا را فراموش نکنند، کنار مرقد مطهرش که اکنون در نزدیک مسجد جامع بابل قرار دارد بروند، و با تلاوت آیات قرآن، روحش را شاد نمایند، و بدانند که یکی از مکانهای مقدس برای مناجات و استجابت دعا، کنار قبر این مجتهد عالی مقام و مجاهد نستوه است .
یادش به خیر و حماسه اش جاودانه باد .
پی نوشت :
1.لوح هیکل الدین ص 5
2.الکواکب الدریه جلد یکم ص 233 و 249 .
3.مورخین نام او را ملا محمد سعید خوانده اند، ولی از مهر شریفشان که در وقف نامه ها به یادگار مانده، سعید بن محمد ثبت شده است .
4.طبقات اعلام الشیعه، ج 2، ص 599 .
5.تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص 330 .