ابن اتهام به ترور شهید ثالث برمی گردد زیرا وی زمانی که از عراق به قزوین برگشت، شاهد بود که با افشاگری های ملامحمد تقی برغانی (پدرشوهر و عمویش) جریان انحرافی بابیت همانند جریان شیخیه در حال شکست است لذا به یک اقدام پیچیده و ضد انسانی متوسل شد. شاید این اقدام از روی احساساتی باشد که بر وی غلبه کرده و یا اینکه از سوی کنسولگری قدرت های سلطه که در قزوین مستقر بودند دستوری بر این امر داشت. به هر حال زرین تاج پایه گذار اعمال ترور در جریان بابیت شد و این روند نیز در طول زمان به تشکیلات بهائیت به ارث رسید. زرین تاج به واسطه این ترور و وقایع فتنه قلعه طبرسی تا دو سال به مدد حمایت های برخی از بابی ها و بهره گیری از تغییر محل اسکان در روستاهای نور مازندران توانست از چشم قانون دور بماند (1) اما سرانجام در ماه ربیع الثانی سال 1266 هجری قمری (2)-همان سالی که علی محمد شیرازی به اعدام محکوم و حکم مشارالیه در تبریز اجرا شد- دستگیر و به تهران فرستاده شد. به محض ورود زندانی به تهران، محل نگهداری وی به امر شاه در خانه کلانتر تعیین می شود.(3)
منزل محمود خان کلانتر که زرین تاج برغانی در آن به مدت دو سال زندانی بود اینک جزء املاک بانک ملی واقع در خیابان فردوسی است. محل اسکان زرین تاج در طبقه فوقانی این خانه بود و تردد آن به گونه ای بود که تنها از طریق نردبام امکان پذیر بود.
زرین تاج در خانه کلانتر نیز دست از تبلیغ اوهامات علی محمد شیرازی، آن جوان حشیشی که به واسطه تلقین های جاسوس انگلیس مدعی بابیت و در نهایت خدایی شد، برنداشت. وی در این خانه توانست شمس جهان خانم، نوه پسری فتحعلی شاه را از مسیر درویشی گری خارج ساخته و به بابیگری بکشاند.(4) گوبینو در کتاب خود اذعان می دارد که زرین تاج در ایام اقامت در خانه کلانتر توسط زنان مراقبت می شد.(5) در این مکان بود که خبر اعدام علی محمد شیرازی را به وی داده و حسرت دیدن او را بر دل زرین تاج گذاشتند.
جریان انحرافی بابیت از وضعیت وخیم سیاسی-اجتماعی کشور در اواخر حیات محمدشاه قاجار سوء استفاده و اعلام وجود کردند، از آن پس بود که قدرت های سلطه نیز پشتیبانی خود را از تشکیلات بابیت به شکل گسترده تری آغاز کردند.
با مرگ محمد شاه در سال 1227 هجری شمسی، کشورهای زر و زور به این جریان امید بسته تا شاید بتوانند اندیشه شیعی را از جامعه ایرانی بزدایند.
در این زمان ناصرالدین میرزای ولیعهد با پشتیبانی میرزاتقی خان امیرنظام (امیرکبیر) راهی تهران شد و پیش از رسیدن به شهر، میرزا تقی خان را به صدر اعظمی منصوب کرد. امیرکبیر اندکی پس از رسیدن به قدرت، اصلاحات خود را آغاز کرد و در زمان کوتاه صدارت خویش که تنها 39 ماه طول کشید، اقدامات سازنده ای انجام داد.
تقریبا پنج سال پیش از صدارت امیرکبیر، جریان بابیت اعلام موجودیت کرده بود و امیر با توجه به جایگاه سیاسی خود، از ماهیت استعماری این جریان انحرافی کاملاً مطمئن بود. وی معتقد بود از آنجا که آنها جاسوس و جیره خوار قدرت های استعماری هستند باید ریشه کن شوند. امیر به درستی دریافته بود که فتنه باب، ریشه دار و عمیق است و اگر در سرکوبی آن اتلاف وقت و مسامحه شود، ممکن است غیر قابل شکست شوند. لذا با جریان بابیگری به مقابله برخاست و تا زمانی که در صدارت قرار داشت با هر حرکت این جریان استعماری به شدت برخورد می کرد و حتی در یک اقدام شجاعانه، علی محمد شیرازی را در تبریز اعدام کرد.
دو سال بعد از اعدام باب، آرامش به کشور بازگشته بود و از او و پیروانش دیگر خبری نبود. قدرت های سلطه که چنین دیدند، برای احیای این جریان همت خود را به کار گرفته و با طرح ریزی ترور ناصرالدین شاه، به دنبال احیای مجدد آن برآمدند. یکی از طرح های آنها ایجاد شورش بود. سفارتخانه های استعمار، گروهی از بابی ها را آماده کرده بودند که با ترور شاه در تهرا ن آشوب برپا کنند.(6)
بعد از اینکه این سوء قصد به شکست انجامید، شاه دستور برخورد جدی با بابی ها و محاکمه زرین تاج برغانی یکی از بازماندگان جریان بابیت را که نقش بسزایی در ایجاد بحران در زمان علی محمد شیرازی داشت، صادر کرد.(7)
ابتدا تلاش شد تا از طریق نصیحت و موعظه، آن زن را از ضلالت و گمراهی نجات دهند اما با پافشاری زرین تاج بر مواضع خود تلاش ها بی ثمر ماند. در نهایت، زرین تاج برغانی به فرمان ناصرالدین شاه در سال 1268 هجری قمری به قتل رسید، او را با دستمالی خفه کردند، سپس در چاهی در منزل کلانتر تهران افکندند و سر آن چاه را با خاک و سنگ پر کردند.(8)
تغییر مکان قبر زرین تاج برغانی
در سال های 1304-1303 هجری شمسی رضاشاه جهت تاسیس باشگاه افسران، دستور خرید منزل کلانتر تهران را داد. در حین عملیات احداث باشگاه افسران، استخوان های زرین تاج یافت می شود و توسط سرهنگ شعاع الله خان علائی، رئیس مالیه ستاد ارتش به منزل یکی از بهائیان، خارج از دروازه یوسف آباد (چهار راه کالج) برده و مجدداً دفن می شود. به این ترتیب آنجا تبدیل به زیارتگاه بهائیان می شود و به مرور زمان اراضی اطراف آن نیز توسط تشکیلات بهائیت خریداری می گردد که بعدها به حظیره القدس، مرکر محفل بهائیان ایران تبدیل می شود.(9)
تاسیس حظیره القدس مرکزی تهران
محفل بهائیان ایران طی ابلاغیه ای به شماره 1102 مورخ 27/9/1305 هجری شمسی، سیاوش، مدیر شرکت پارسیان را مأمور می کند که به نمایندگی از سوی تشکیلات بهائیت با نظارت غلامرضا امین جهت احداث حظیره القدس، آن منزل را که متعلق به ورثه ضیا بود، خریداری کند.(10) سه سال بعد سیاوش سفیدوش به دستور محفل ملی بهائیان ایران طی ابلاغیه ای به تاریخ 19/5/1308 موظف می شود با استحضار غلامرضا امین، سند مالکیت را به نام شوقی افندی منتقل کند.(11)
در پنجمین انجمن شور روحانی بهائیان ایران که در اردیبهشت سال 1301 تشکیل شده بود، فاضل مازندرانی از محققان سرشناس بهائی پیشنهاد بنای سالن اجتماعات حظیره القدس را مطرح می کند و مورد تصویب شوقی افندی قرار می گیرد.(12) در روز جمعه 24 اردیبهشت ماه سال 1310 شمسی اولین سنگ بنا به دست غلامرضا امین و میرزا ولی خان ورقا نصب می شود.(13)
تخریب گنبد حظیره القدس
در سال 1334 شمسی حجت الاسلام محمد تقی فلسفی با حمایت از سوی آیت الله بروجردی خواستار تخریب حظیره القدس می شود. در همین سال پس از ماجرای تخریب گنبد حظیره القدس، سرکردگان تشکیلات بهائیت به چاره جویی برای جلوگیری از تکرار این حادثه برخاستند و ار بازسازی گنبد آن خودداری کرده و تنها به یک شیروانی فلزی روی آن بسنده کردند. از سوی دیگر، شورای ایادی امرالله عالی ترین ارگان بهائیان در آن زمان به مسئولان شرکت امنای مرکز اداره موقوفات بهائی در ایران دستور می دهد تا کلیه اراضی و خانه های اطراف حظیره القدس را از بیم انکه مبادا توسط مسلمانان خریداری و به مسجد مبدل شود خریداری کنند. به این منظور حبیب ثابت پاسال سرپرست فعالیت های اقتصادی بهائیان ایران، مأمور می شود که کلیه منازل و اراضی و ساختمان های ضلع شمالی و جنوبی و شرقی و غربی حظیره القدس _بین تقاطع چهارراه حافظ-آیت الله طالقانی-چهاراره شهید نجات اللهی و خیابان سمیه کنونی) را خریداری کند و ادارات مرکزی و شعب شرکت امنا و شرکت سهامی فیروز را به ساختمان های موجود در این محدوده منتقل سازد.
پایگاه ساواک
تیمور بختیار بعدها از این مکان با پوشش، برای فعالیت های رکن دوم ستاد ارتش استفاده می کرد و حتی ساواک نیز پاره ای از بازجویی های خود را در این مکان انجام می داد.(14) تا جایی که وزارت دفاع امریکا در اهمیت ساختمان حظیره القدس اشاره دارد که مهمترین ساختمان تشکیلات بهائیت در خیابان تخت جمشید (خیابان آیت الله طالقانی) به عنوان یک مرکز اطلاعات در آمده است.(15)
به این ترتیب حظیره القدس برای تشکیلات بهائیت به یک مکان مهم و استراتژیک تبدیل شد.
محل حظیره القدس پس از انقلاب اسلامی در ایران
پی نوشت:
1. نصرت الله محمد حسینی، حضرت باب، کانادا، اونتاریو، موسسه معارف بهائی، 1995، ص 608
2. نصرت الله محمد حسینی، حضرت باب، کانادا، اونتاریو، موسسه معارف بهائی، 2000م، ص 291
3. محمد علی ملک خسروی نوری، تاریخ شهدای امر، جلد سوم، موسسه مطبوعات امری، ص 204-206 و همچنین نگاه کنید به: ابوالفضل و مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن الحیل العداء، عشق آباد، موسسه مطبوعات امری، 1917، ص 110
4. نصرت الله محمد حسینی، حضرت طاهره، ص 296
5. گوبینو، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، ترجمه علی محمد فره وشی، بی جا، بی نا، بی تا
6. روزنامه شرق، شماره 762 به تاریخ 27/2/85، صفحه 19 (تاریخ)
7. نصرت الله محمد حسینی، حضرت باب، کانادا، اونتاریو، موسسه معارف بهائی، 1995، ص 620-590
8. نیکلا ای.ال.ام، سید علی محمد باب، ترجمه علی محمد فره وشی، بی جا، بی نا، بی تا، ص 478-477
9. مجله خواندنی ها، سال 15، شماره 78، ص 22-21
10. یدالله کائدی، تاریخچه ساختمان حظیره القدس مرکزی ایران، بی جا، بی نا، بی تا، ص2
11. سیاوش سفیدوش، موسسه ملی مطبوعات امری، سنه 132 بدیع، ص 171-169
12. اخبار امری ایران، سال دهم، ش1310، 3، ص 7
13. اخبار امری ایران، سال دهم، 1 و 1310، 2، ص 13
14. خاطرات حجت الاسلام شجونی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
15. دانشجویان پیرو خط امام(ره)، اسناد لانه جاسوسی جلد شماره 37، سند شماره 1، ص 8