....
با صحبت هائی که آقای منصوری دائی پویا می کرد، دیگر مجالی برای جواب دادن من باقی نمانده بود. چون از این جوابها زیاد شنیده بود؛ قبل از اینكه من مترصد پاسخی باشم، خودش به پاسخ بهائیان اشاره می كرد و آن پاسخ را با پاسخ دندان شكن دیگری رد می كرد. حس كردم در یك فرصت كوتاه قصد دارد هر آنچه می داند به من بفهماند. گویا برای گفتن حرفهایش وقت زیادی نداشت؛ همه چیز را با عجله می گفت. مدتی كه صحبت كرد، گفتم: آقای منصوری مسئله اصلی كه شما را از بهائیت متنفر كرد چه بود؟
منتظر بودم تا بگوید از رفتارهای ناشایست بهائیان دلخور شده ام، همان چیزی كه مدتی بود مرا نیز آزار می داد و باعث تردید من شده بود. می خواستم به او بگویم: رفتار بهائیان را نباید به پای دین بنویسد. اما او اساسی تر از این چیز ها صحبت می کرد و انتقاد او نسبت به بهائیان ریشه ای بود. صدای تأثیر گذار و پر جاذبه ای داشت؛ و از چهره اش هیچگونه كینه و عقده شخصی حس نمی كردم. بیک باره سکوت را شکست و گفت: شما تا بحال از خودت پرسیده ای چرا ظهور و نبوت باب فقط نه سال طول كشید و اینچنین به سرعت از بین رفت؟ مگر خود بهائیان نمی گویند: هر ظهوری كه دروغ باشد دوام ندارد؟ گفتم: او مبشر ظهور حضرت بهاءالله بود و دلیلی نداشت كه نبوتش زیاد طول بكشد. گفت: اگر این طور است، پس چرا در كتاب خودش این همه احكام و تعالیم جدید صادر كرد؟ آیا فقط برای نه سال آن همه دستورات و احكام صادر می شود؟
اشكال شما بهائیان این است كه كتاب بیان عربی و حتی بیان فارسی علی محمد شیرازی و سایر كتابهای ایشان را مطالعه نكرده اید. یعنی سران تشكیلات به شما اجازه مطالعه آنها را نمی دهند، چون در این صورت متوجه خواهید شد كه اصلاً باب مبشر حسینعلی بهاء نبوده بلكه خودش ادعای مهدویت و پیامبری كرد وگفت: دو هزار سال بعد من یظهره الله ظهور خواهد کرد. و حسینعلی بهاء وقتی دید اگر پیروان باب این مسئله را بدانند به او شك خواهند کرد، تمام كتابها و نوشته جات علی محمد باب را به دریا ریخت وگفت: هنوز مردم قادر به درك این كتابها و دستورات الهی نیستند. اما نوشته های علی محمد باب در دست مردم هنوز باقی است، اگر می خواهی حقیقت را درك كنی، بیان فارسی و عربی و سایر كتابهای باب را پیدا كن و مطالعه کن؛ مطمئن باش که از بهائیت خارج می شوی. گذشته از اینكه متوجه بطلان بهائیت نیز خواهی شد. بلكه متوجه می شوی خود باب هم دست نشانده ای بود كه فریب استعمار را خورد. او به حدی هذیان گو بود كه اگر آثار او به دست هر شخص بهائی برسد، خواهد گفت: اگر بشارت دهنده بهاء این فرد است، پس خود بهاء هم قطعاً باید كذب محض باشد. بعد گفت: شما هیچ فكر کردی چرا در بین بهائیان، كسانی كه گفته ها و عملكردشان یكی باشد نادرند؟
.....
برگی از خاطرات مهناز رئوفی بازگشته از بهائیت