نکته: عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت و گرايش مردم به آنان ( بخش اول )

سه شنبه, 04 مهر 1396 09:45 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

نوشته شده توسط اميرمحسن عرفان 

بهائیت درایران : مذهب‌ها و مسلك‌هاي انحرافي، در مرداب مي‌رويند. وقتي مردماني به سبب فقر فرهنگي و دور افتادن از آيين ناب و فقر اقتصادي و برق تازيه‌هاي استبداد، از پويايي باز ايستند و زمين‌گير شوند، كم كم به مرداب تبديل مي‌شوند.

* چكيده 
انديشه مهدويت، در راه رسيدن به مقصود، ممكن است در درياي پرتلاطم حوادث، با موانعي روبه رو شود. شرط رسيدن به ساحل نجات در درجه اول، تقويت نيروي محرك اين گفتمان و در درجه دوم، شناخت و رفع موانع احتمالي است.
 
«مدعيان دروغين» و از این دست واژگان مفهوم و انگاره‌اي هستند كه تأمل در آن‌ها، براي همگان پر جاذبه است. عده‌اي دوست دارند بدانند چرا در طول تاريخ، و در حوزة مهدويت، با چنين ادعاهايي رو‌به‌رو هستيم؟
 
با رخ‌نمايي اين‌گونه پرسش‌ها و پرسش‌هاي ديگر، موضوع مورد بحث، اهميت ويژه‌اي يافته است؛ اما مهم، روشمند كردن پژوهش در اين زمينه است. تحليل پيامدها، آثار و خاستگاه‌هاي مدعيان دروغين، در گرو شناخت دقيق عوامل پيدايش آنان است.
 
نگارنده در اين مقاله، علل زمينه ساز، علل تسهيل كننده و علل شتاب زاي پيدايش مدعيان دروغين و گرايش مردم به آنان را نقد و بررسي مي‌كند.
 
* پيش درآمد
 
شناخت و بازشناخت انديشه مهدويت، شناخت و بازشناخت بزرگ‌ترين جريان معرفتي و معنويتي در طول تاريخ است. بازكاوي و بازپژوهي اين جريان، يك ضرورت عيني است؛ تا جرياني كه براي ناب سازي معرفت ديني و بازسازي و نوسازي فرهنگي، معنوي و اجتماعي اتفاق مي‌افتد، پيوسته زلال و اصيل بماند و مانند هميشه، الهام بخش همة آزادي خواهان جهان باقي بماند.
 
نيرومندي انديشه مهدويت در جايگاه يك اصل مبتني بر سنت‌هاي ريشه‌دار اسلامي، و يأس از الگوهاي دروغين رايج، موجب گرايش روزافزون حقيقت‌طلبان به انديشه مهدويت شده است.
 
شناخت آفات نظري و عملي و آسيب‌هاي ذهني و عيني انديشه مهدويت، امري پسنديده و لازم است. در عين حال، شناخت و تحليل ريشه‌ها و علل پيدايش و رشد مدعيان مهدويت، يك ضرورت «عقلاني» است؛ تا با نابود كردن «علل»، معلول‌ها نيز از بين رفته و با ادعاهاي پيدا و پنهان در حال وقوع نيز مبارزه شود.
 
به ديگر سخن، با شناخت علل و ريشه‌هاي انحراف مدعيان دروغين، مي‌توان از آفات دروني و بيروني و آسيب‌هاي تدريجي نيز جلوگيري كرد؛ يعني در مقام «رفع» يا پيشگيري برآمد.
 

انحراف زدايي از آموزه اصيل مهدويت و زنده نگه داشتن آن، يك ضرورت اجتناب ناپذير است؛ به ويژه اگر دست‌هاي پيدا و پنهان دوستان ناآگاه و دشمن آگاه و مغرض را در انحراف آفريني «مهدويت» در طول تاريخ بشناسيم.
 
* ضرورت بحث از عوامل پيدايش مدعيان دروغين
 
در بحث از يك موضوع، گاهي آن را تشريح مي‌كنند و علت‌يابي. كار اول را «توصيف»،[1] وقايع‌نگاري و تشريح وضع موجود، و عمل دوم را «تبيين»[2] و يافتن چرايي آن مي‌نامند. بحث اول، به هست‌ها مي‌پردازد و بحث دوم به چرايي و علت «هست‌ها» (شفيعي‌فر، 1377: ج3، ص288).
 
اين دو مسأله در بحث از مدعيان دروغين نيز صدق مي‌كند و از دو منظر مي‌توان به مدعيان دروغين نگريست؛ يكي پرداختن به سير حوادث و وقايع نگاري و فرايند زندگي مدعيان و ديگري جست و جوي علت يا علل آن. ديدگاه اول، به تاريخ مدعيان دروغين مي‌انجامد و مجموعه‌اي از وقايع است كه از داده‌هاي آن، هيچ گاه سخن نمي‌گويد؛ بلكه مي‌بايست تعبير و تفسير شوند. ديدگاه دوم به نظريه پردازي در مسأله منجر مي‌شود و با كمك آن مي‌توان تصويري روشن و جامع از موضوع ارائه داد.
 
تصور ما از عوامل و علل پيدايش متمهديان، نقش مهمي در انتخاب ابزارها، شيوه‌ها و روش‌هاي مبارزه با آنان دارد. تفكر و انديشه مهدويت در اوضاع و مقاطع مختلف، گاهي دچار آسيب يا آفت مي‌شود. احياگر در عرصه احياي دين با دو تشخيص بسيار مهم روبه‌رو مي‌شود: تشخيص درد و تشخيص درمان. اگر حقيقت ياب، درد انديشه خود را در نيابد و سرّ رنجوري آن را كشف نكند و دچار خطا شود، از اساس، ره به خطا برده است، و اگر درد دين را به نيكي دريابد، گامي ديگر براي توفيق در پيش روي دارد و آن، حسن درمان است. آسيب شناسي كمك مي‌كند شخص، اين گونه موانع و آفات را بهتر بشناسد و در راه اصلاح آن‌ها بكوشد يا از آن‌ها پيش‌گيري كند.
 
در بحث مهدويت نيز تا چرايي و چگونگي پيدايش مدعيان به خوبي تحليل نشود، نمي‌توان تصويري روشن و جامع از آن ارائه داد؛ پس اگر ريشه‌ها و علل پيدايش مدعيان دروغين را همراه اهداف و انگيزه‌ها شناختيم، راه تحريف، كژانديشي و عوام‌گرايي دربارة چنان واقعه عظيم و مكتب‌سازي بسته خواهد شد.
 
قابل ذكر است كه تقسيم عوامل و تفكيك آن‌ها در اين مقاله، براي سهولت بيشتر در گزارش و تحليل و بررسي آن‌ها است وگرنه، واقعيت از تعامل و هم آوايي چند زمينه و بستر در يك مدعي خبر مي‌دهد. علل و عواملي كه اين جا بررسي مي‌شوند، داراي حصر عقلي نيستند و فقط حاصل كاوش نويسنده در منابع است.
 
عوامل متعددي در پيدايش مدعيان موثرند كه آن‌ها را به سه دسته تقسيم مي‌كنيم:
 
1. عوامل زمينه ساز (محرك): مجموعه عواملي ريشه‌اي كه در زمينه سازي و بسترسازي پيدايش مدعيان، نقش داشته است.
 
2. عوامل تسهيل كننده: عواملي كه سبب آسان‌تر شدن طرح ادعاهاي دروغين يا گرايش مردم به چنين ادعاهايي است.
 
3. عوامل شتاب زا (كاتاليزور): عواملي كه روند رو به جلوي ادعاهاي دروغين و گرايش مردم به آن را سرعت بيشتر مي‌بخشد.
 
اكنون به شرح و تبيين اين عوامل مي‌پردازيم:
 
* عوامل زمينه ساز
 

1. نجات باوري مهدوي
 
آنچه به ماهيت شور انگيز و انقلابي امامت در تشيع مي‌افزايد، اصل مهدويت است. انتظار فرج و اميد به ظهور امام غايب، اميدواري شيعه را براي پيروزي نهايي بر ظلم و ستم و سامان يافتن جهان مي‌فهماند. همين پيوند معنادار بين ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و تشكيل حكومت حق، بهانة برخي «فعاليت‌هاي تندروانه» مي‌شود.
 
شيعيان در هر دوره‌اي انتظار داشتند منجي رهايي‌بخش به نام «قائم» قيام كند و آنان را از آزارها و فشارهاي سياسي روزگار برهاند. درست است كه در پس پرده برخي از ادعاها، اغراض شخصي و مادي و بهره برداري‌هاي سياسي وجود داشت؛ اما بيش از همه، اين موج شديد مهدي خواهي و نجات طلبي بود كه موجب تطبيق ناآگاهانه و عموماً غير مغرضانه مهدي موعود بر امامان شيعه يا افراد ديگري از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي‌شد.
 
با عنايت به چنين انتظاري، پس از درگذشتن هر امام، رحلت او در باور دسته‌اي از افراد نمي‌گنجيد؛ چرا كه قائم، بايد پيش از مرگ خود، بساط ستم را بر مي‌چيد و با پر كردن زمين از عدل و داد، رسالتش را به اتمام مي‌رساند؛ از اين روي، اين دسته يا به انكار درگذشت امام معتقد مي‌شدند يا حداقل انتظار آن‌ها اين بود كه امام، بعد از رحلتش دوباره به زمين برگردد و وظيفه خود را تمام كند.
 
مرحوم آيت الله حاج شيخ حسين لنكراني رحمت الله عليه دربارة گرايش مردم به علي محمد باب مي‌گويد:
 
اين باور تحرك بخش اسلامي و شيعي مهدويت بود كه (البته با خطاي تشخيص مصداق)، و صحنه گرداني بازيگران سياسي، غوغاي بابيت را در ايران اسلام و شيعه برانگيخت و جمعي از شيعيان (ساده لوح) را حول پرچم كسي گرد آورد كه مدعي باب امام عصر بود و با نداي «يا صاحب‌الزمان» به تهورهاي بعضاً كم نظير و شگفت انگيز در برابر قواي حكومت وا داشت (كوچك‌زاده، 1378: ص85).
 
آفريقا را فراموش نكنيم؛ سرزميني كه از زمان راه‌يابي اسلام به آن، منطقه‌اي پر استعداد در پذيرش مفاهيم موعودباوري و مهدويت بوده است. اين پديده، معلول ستم خلفاي اموي و عباسي در صدر اسلام و ظلم مستعمران در سده‌هاي اخير است.
 
تثبيت مفهوم مهدويت با رويكرد نجات بخشي، زمينه مؤثري در ايجاد جريانات ديني و سياسي در آفريقا بوده است. ظلم و ستم موجود و محروميت شديد مردم آفريقا، «مهدويت» را در آن سرزمين، قوت مي‌بخشد. اگر سرزمين آفريقا را زادگاه «مدعيان مهدويت» بدانيم، راه دوري نرفته‌ايم. اين امر، با توجه به زمينه‌هاي رواني و اجتماعي ناشي از وجود بي‌عدالتي و تبعيض در آفريقا سبب شد مهدي سوداني بيشترين بهره را از آموزه مهدويت ببرد.
 
سودان تا اوايل دهه هشتاد قرن نوزدهم ميلادي از ناحيه سه گروه تحت ستم بود: استعمارگران انگليسي، حكام و مأموران ترك و مصري و اشراف و ملّاكان و تجار بزرگ محلي و منطقه اي (موثقي، 1374: ص224). اين فشارها و ظلم‌ها به تدريج اعتراضات گسترده‌اي را همراه داشت. البته مهم‌ترين مسأله مورد اعتراض، هجوم و حضور بيگانگان و اروپاييان بود. توده‌هاي مردم محروم و مسلمانِ اقوام بربر، هسته مركزي جنبش اصلاحي و ضد استعماري را آغاز كردند. رهبري اين جنبش گسترده كه از سال 1881م آغاز شد، كسي نبود جز محمد احمد بن عبدالله (1843-1885م) معروف به مهدي سوداني (هالت ـ ام ـ دبليو، 1366: ص92).
 
مؤلف كتاب مسلمانان آفريقا مي‌نويسد: «ظهور مهدي در بخش آفريقاي شمالي يك پديده خاص است» (كوك، 1373: ص70).
 


2. جهل و ناداني مردم
 
دين، بسياري اوقات، آماج بهره‌برداري‌هاي نادرست قرار مي‌گيرد. مردم، با عشق و احساس، بر گرد دين حلقه مي‌زنند و اگر از آموزه‌هاي آن به درستي آگاهي نداشته باشند، در دام شيادان گرفتار خواهند شد.
 
ناآگاهي‌هاي مردم ايران در زمان قاجاريه، يكي از مهم‌ترين علل گرايش عده‌اي به سيد علي محمدباب بود. مرحوم آيت الله حاج شيخ حسين لنكراني رحمت الله عليه بر اين باور است:
 
بابيان فداكار و جان فشان اوليه كه در قيام‌هاي خوني زمان باب شركت داشتند و خود را به آب و آتش مي‌زدند، بابي و بهايي (به معنايي كه امروزه از اين كلمات مراد مي‌كنيم) نبودند؛ بلكه شيعياني ساده لوح و ره گم كرده بودند كه در تشخيص «مصداق» به خطا رفته، به عشق هواداري از صاحب الزمان و قائم موعود، اسير مشتي بازيگران سياسي شده بودند (عبداللهي، 1371: ص72).
 
علت اصلي تأثيرگذاري و رشد مدعيان دروغين مهدويت، جهل مردم است. بدون ترديد، مي‌توان ناداني را عامل اصلي همه انحرافات در تاريخ اسلام دانست. بسياري از افرادي كه در دام چنين مدعياني گرفتار مي‌شوند، در حقيقت جويندگان آب هستند؛ اما چون آب واقعي را نديده و نشناخته‌اند، به دنبال سراب راه افتاده‌اند.
 
3. نابساماني‌هاي اجتماعي و اقتصادي
 
اميرالمؤمنين عليه السلام دربارة فقر در كارايي ذهن مي‌فرمايد: الفقر يُخرِسُ الفطن عَن حجتِهِ (سيد رضي، بي‌تا: ح3)؛ تهيدستي، مرد زيرك را در برهان كند مي‌سازد.
 
آيا با چنين دل مشغولي‌اي مي‌توان از چنين شخصي انتظار داشت در زندگي روزمره خود، سهم لازم دينداري را بپردازد و خود را برابر انديشه و نظرهاي التقاطي حفظ كند. شايد راز آن كه گفته شد فقر زمينه ساز كفر است (كليني، 1405: ج2، ص307)، همين نكته باشد.
 
تأملي در قيام فاطميان كه با ادعاهاي مهدويت «عبيدالله المهدي» همراه بود و همچنين قيام و ادعاي مهدويت «مهدي سوداني» در شمال آفريقا ما را به اين نكته رهنمون مي‌سازد كه نابساماني‌هاي اجتماعي و اقتصادي و فقر شديد مردم، بستر مناسبي براي طرح اين گونه ادعاها و گرايش شديد مردم فراهم مي‌ساخت. در اواخر قرن سوم و هم زمان با قيام فاطميان، مغرب و افريقيه از نظر اقتصادي از وضعيت مطلوبي برخوردار نبودند. و اين بحران‌هاي اقتصادي، جامعه افريقيه و مغرب را دستخوش تغيير كرد (چلونگر، 1381: 221).
 
اوضاع نابسامان نظام سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايران در دوران قاجار نيز بستر اجتماعي مناسبي براي ظهور بابيه را فراهم ساخت. اين اوضاع، در يك نگرش كلي عبارت بود از:
 
الف. انحطاط نظام سياسي ايران؛
 
ب. فساد زايد الوصف حكومت و نخبگان سياسي؛
 
ج. رقابت استعمار براي كسب منافع ملي مردم ايران؛
 
ه‍. اعطاي امتيازات گوناگون به بيگانگان و غارت ذخاير ملي؛
 
و. فقر عمومي و بي‌سوادي گسترده (كاتوزيان، 1373: ص76).
 
4. فزون طلبي و زياده خواهي
 
دلبستگي به دنيا، يكي از زمينه‌هاي افكار التقاطي و منحرف است كه متأسفانه دامن انديشه مهدويت را نيز در بر مي‌گيرد. اين زياده خواهي و دنياطلبي، تحت عناوين مختلفي مي‌گنجد كه عبارتند از:
 
4-1. تضعيف رقيب
 
در طول تاريخ مي‌بينيم عده‌اي براي تضعيف رقيب و در كشاكش رقابت‌هاي سياسي و نظامي، انديشه اصيل مهدويت را هم بي‌نصيب نگذاشته و با اتهاماتي واهي، رقيب را به ادعاي مهدويت متهم مي‌كنند؛ براي مثال عده‌اي بر اين باورند كه «مختار بن ابي عبيده ثقفي» براي پيشرفت نهضت و قيامش مهدويت «محمد بن حنفيه» را مطرح كرد؛ ولي بررسي‌ها و كاوش‌هاي تاريخي، ما را به اين نكته رهنمون مي‌سازد كه اين، اتهامي واهي است؛ زيرا دشمنان مختار درصدد بودند كه اولاً: چهره قيام مختار را از حالت يك قيام مذهبي به يك قيام اعتقادي تبديل كرده و آن را بدعتي در دين اسلام معرفي نمايند. ثانياً: اين تبليغات منفي، بهانه‌اي براي سركوب ديگر قيام‌هاي شيعي باشد (صفري فروشاني، 1378: ص85 و 86).
 
نمونه‌اي ديگر، «عبدالله بن معاويه بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب» است كه[3] در سال 127ق‍ در كوفه بر ضد فرماندار منصوب بني اميه قيام كرد. وي در جنگي كه بين او و «ابن هبيره»، سردار سپاه بني اميه روي داد، شكست خورد و در سال 129 ق در هرات كشته شد (جزري، 1407: ج5، ص5).
 
عبدالله از دو سو مورد حمله بود؛ هم از سوي بني اميه كه بر ضد آن‌ها قيام كرده بود و هم از سوي بني عباس كه او را رقيب اصلي خود مي‌دانستند. اين هر دو گروه، تبليغات وسيعي را بر ضد او به راه انداخته بودند. اتهام ادعاي مهدويت او نيز صرفاً براي تضعيف و خرافي جلوه دادن عقايد بود (صفري فروشاني، همان: ص91).
 
4-2. ادامه حيات فرقه اي
 
بعضي از سران فرقه‌هاي غلات مانند مغيريّه، از قيام‌هاي علويان بر ضد حكومت عباسي سوء استفاده مي‌كردند و با ادعاي مهدويت، سعي در جذب نيرو به سوي خود داشتند. مغيريّه ادعا داشتند محمد بن عبدالله بن حسن معروف به نفس زكيه كه بر ضد بني عباس و حكومت منصور قيام كرد و كشته شد، مهدي است و كشته نشده است؛ بلكه در كوه‌هاي ناحيه حاجز بين مكه و نجد قرار دارد.
 
4-3. سوء استفاده‌هاي مالي
 
عده‌اي با مطرح كردن مهدويت امامي از امامان شيعه كه از دنيا رفته بود، خود را جانشين او در زمان غيبتش معرفي مي‌كردند و بدين وسيله براي خود مال و مقامي كسب مي‌كردند. مهم‌ترين مصداق اين جريان، سران «واقفيه» مي‌باشند. سران اين فرقه پس از شهادت امام كاظم عليه السلام به دلايلي از جمله سوء استفاده‌هاي مالي، امامت حضرت رضا عليه السلام را نپذيرفتند و ادعا كردند موسي بن جعفر عليه السلام همان مهدي است و در غيبت به سر مي‌برد.
 
اين انحراف كه بسياري از عالمان و راويان شيعه را در كام خود فرو برد، به چندين شعبه تقسيم شد و مشكلات فراواني را براي امامان بعدي به وجود آورد. شيخ طوسي رحمت الله عليه مي‌نويسد:
 
اولين كساني كه قائل به وقف شدند، علي بن ابي حمزه بطائني، زياد بن مروان قندي و عثمان بن عيسي رواسي بودند كه به طمع اموال، به دنيا رو كردند و گروهي را با پرداختن اموالي كه خود به خيانت برداشته بودند، با خود همراه نمودند
. يونس بن عبد الرحمان گفته است: در زمان شهادت امام كاظم عليه السلام نزد نمايندگان آن حضرت، اموال زيادي بود كه طمع در آن‌ها باعث شد در آن امام توقف كنند و وفاتش را انكار كنند (تا اموال را به امام بعدي نپردازند) و براي خود بردارند. نزد زياد بن مروان، هفتاد هزار دينار و نزد علي بن ابي حمزه، سي هزار دينار بود. من كه حقيقت امامت امام رضا عليه السلام را دريافتم، مردم را به او دعوت كردم؛ اما آن دو نفر بيست هزار دينار براي من فرستادند و پيغام دادند كه دست از اين كار بردار. ما تو را بي‌نياز مي‌كنيم؛ ولي من امتناع كردم و آنان بناي دشمني با مرا گذاشتند (طوسي، 1417: ص63 و 64). 
در زمان غيبت صغرا و نيابت نايب دوم، محمد بن عثمان رحمت الله عليه، «محمد بن علي بن بلال» به همين انگيزه ادعاي نيابت كرد. او از راويان حديث و از وكلاي قديمي بغداد بود كه روابط نزديكي با امامان معصوم عليهم السلام داشت. با وجود اين، او نيابت نايب دوم را انكار كرد و مدعي وكالت از جانب امام دوازدهم عليه السلام شد و وجوهي را كه بايد به محمد بن عثمان مي‌داد، نزد خود نگاه مي‌داشت (طوسي، 1348: ص579). موقعيت اجتماعي «محمد بن علي بن بلال» ميان شيعيان كه موجب شد ادعاي او مورد توجه عده‌اي قرار گيرد، محمد بن عثمان را واداشت براي حل اين مشكل، ترتيب ديدار او با امام عليه السلام را بدهد؛ از اين رو در ملاقاتي مخفيانه، محمد بن عثمان، او را با امام روبه‌رو كرد (همو، بي‌تا: ص26).
 
5. باورهاي غلط
 
انديشه مهدويت، از يك سو علل و عواملي دارد و از سويي ديگر، اهداف و اغراضي عالي. عده‌اي عالمانه يا جاهلانه، عامدانه يا غافلانه، آموزه مهدويت را به گونه‌اي تفسير كرده‌اند كه يا علل و عوامل پيدايش اين رخداد را دستخوش تغيير مي‌كند و آن را دگرگون جلوه مي‌دهد يا اهداف‌ آن را به گونه‌اي معرفي مي‌كند كه با اهداف واقعي آن و متون روايي و پژوهش‌هاي عميق و علمي ناسازگار است. برخي از اين باورهاي غلط عبارتند از:
 
5-1. تعيين وقت ظهور
 
امامان معصوم عليهم السلام بر عدم تعيين زماني براي ظهور مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف بسيار تأكيد داشتند (كليني، همان: ج1، ص368) و حتي تعيين كنندگان زمان معين براي ظهور را دروغ گو ناميدند (همان)؛ ولي در طول تاريخ، عده‌اي به جاي پرداختن به برهان، فقط براي تحريك احساسات و بدون در نظر گرفتن عواقب آن، درباره ظهور وعده‌هاي دروغين خود به مردم القا مي‌كردند و همين امر، زمينه را براي پيدايش مدعيان دروغين فراهم مي‌ساخت.
 
سيد كاظم رشتي، شاگرد شيخ احمد احسايي، از كساني است كه بدون در نظر گرفتن روايات معصومان عليهم السلام به نزديكي ظهور حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف بشارت مي‌داد. وي، در نزديكي‌هاي وفاتش امام غايب طبق اصطلاح شيخيه (يعني ظهور حقيقت و روح امام در قالب شخص معين) را بسيار نزديك مي‌دانست و هميشه به شاگردانش گوشزد مي‌كرد: «زود است كه پس از من، امام غايب ظاهر گردد». وي اين مژده و پيشگويي را بارها مطرح كرده و مي‌گفت: «شايد امام غايب، كسي كه روح امام در او ظاهر مي‌شود) ميان شماها باشد». و به شاگردان و پيروانش تأكيد مي‌كرد: «بر يكايك شما لازم است كه شهرها را بگردد و نداي امام غائب را اجابت كند» (مدرسي چهاردهي، 1345: ص20).
 
بر همين اساس، نخستين پيروان سيد علي محمد باب را شيخيان متعصبي تشكيل مي‌دادند كه بنابر آموزه‌هاي سيد كاظم رشتي منتظر ظهور امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف بودند. جالب آن كه عده‌اي چون «ملاحسين بشرويه اي» در مسجد كوفه در انتظار ظهور حضرت اعتكاف كردند و چون خبر «بابيت» سيد علي محمد باب به آنان رسيد، نزد سيد علي محمد رفته و ضمن پذيرش دعوت او، از مبلّغان سرسخت او شدند (موسوي بجنوردي، 1381: ج13، ص34).
 
5-2. مهدويت نوعي
 
در باب مهدويت، عقيده شيعه اين است كه مهدويت خاصه صحيح و مقبول است؛ به اين معنا كه مهدي اين امت، يك فرد معين است كه موعود امت‌ها و ملت‌ها بوده و ابعاد و ويژگي‌هاي او مشخص است؛ ولي بعضي از صوفيه، قائل به مهدويت نوعيه بوده يا هستند؛ به اين معنا كه عقيده دارند در هر عصري و دوره بايد يك مهدي وجود داشته باشد كه ويژگي‌ها و خواص مهدويت و هادويت را داشته باشد. آنان بر اين باورند كه هيچ عصري خالي از يك مهدي هادي نيست و ضرورتي هم ندارد كه مشخص شود از نسل چه كسي است و چه خصوصياتي دارد (نفيسي، 1373: ص57).
 
اين تفكر صوفيانه در عده‌اي رسوخ كرد و گاهي با انديشه‌هاي فلسفي در آميخت و عناوين و اصطلاحات تازه‌اي به بازار علم وارد كرد. طرح اين قضيه فلسفي با مشرب صوفيانه، يكي از علت‌هاي طرح و گرايش انديشه‌اي با عنوان مهدويت نوعيه شد؛ به اين معنا كه مقام مهدويت بلكه نبوت در سلوك عارفانه و صوفيانه براي كسي كه به مرحله فنا يا مرحله ولايت كبرا دست يابد، ميسر است؛ بنابراين نگرش كاملاً صوفيانه مهدويت يك مفهوم و عنوان است كه مي‌تواند مصاديق متعددي داشته باشد. عده‌اي با سوء استفاده از چنين طرز تفكري، خود را مهدي موعود ناميدند. در اين ميان، انگيزه‌هاي سياسي گرايش به عقيده مهدويت نوعيه نيز نبايد مورد غفلت واقع شود؛ اهدافي كه از سوي خلفاي اموي و عباسي براي انحراف امت اسلامي و تضعيف جايگاه حقيقي امامت و ولايت در نظر بود.
 
ادعاي مهدويت «محمد بن فلاح»[4] و «محمد بن عبدالله نوربخش»[5] با تفكر و انديشه صوفيانه آميخته شده بود و آنان در همين راستا ادعاي مهدويت كردند.
 
5-3. نگاه سطحي و عاطفي به آموزه مهدويت
 
يكي از ريشه‌هاي انحراف و تحريف در پديده مهدويت، نگاه «سطحي» به آن است؛ يعني صرفاً نقل گزارشي از ظهور حضرت بدون توجه به فلسفه و انگيزه قيام، پيامدها و آثار حكومت جهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف. با چنين رهيافت نقل گرايانه محضي است كه با نقليات و روايات تاريخي «متهافت» و «متناقض» از پديده مهدي مواجهيم كه اساساً تحليل عقلاني درباره آن ديده نمي‌شود. اين خود عاملي مي‌شود تا به عمق حادثه راه نيافته، نقل‌ها و فهم‌هاي متفاوت و متهافت از حكومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بازشناسي و نقد نشود.
 
عوامل تاريخي خاص از جمله مهجوريت و مغلوبيت سياسي‌ـ اجتماعي در قرون متمادي، عاملي شد تا مسلمانان، رويكردي «عاطفي» به آموزه مهدوي داشته باشند؛ در نتيجه از كانون انديشه مهدويت، كمترين بهره‌برداري معرفتي ـ معنويتي انجام شد. اين خود دستمايه‌اي شد تا برخي شيادان، خود را مهدي زمان جا زنند و از ظرفيت‌هاي عاطفي مسملين سوء استفاده كنند كه چنين مشكلي هنوز هم ادامه دارد.
 
0000

 

ادامه دارد

پی نوشتها در بخش پایانی آورده شده است 

خواندن 1327 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی