عبدالحسين خان معزالسلطان (سردار محيي) راست | احسان الله خان دوستدار |
تشکیلات بهائيت در شكست و سركوب نهضت جنگل نقش اطلاعاتي و خرابكارانه بسيار موثر و مرموزي ايفا كرد كه تاكنون مورد بررسي كافي قرار نگرفته است.
احــســـانالــلــه خــان دوســتـدار، چـهـره سـرشـنـاس تروريستي كه در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و "كودتاي سرخ" را عـلـيـه ميرزا كوچك خان هدايت كرد، به يكي از خانوادههاي سرشناس بهائي ساري (خانواده دوستدار) تعلق داشـت(1) و سردار محيي (عبدالحسين خان معزالسلطان)، همدست او، از اعضاي خاندان اكبر بود كه برخي از اعضاي آن، بهويژه ميرزا كريمخان رشتي، به رابطه با اينتليجنس سرويس انگليس شهرت فراوان دارند. حداقل دو تن از برادران ميرزا كريمخان رشتي و سردار محيي، مـبـصـرالـملك و سعيدالملك، را بهعنوان بهائي فعال ميشناسيم.(2)
فتحالله اكبر (سردار منصور و سپهدار رشتي) برادر ديگر ايشان است كه در آستانه كودتاي 3 اسفند 1299 رئيسالوزرا بود و نقش مهمي در هموار كردن راه كودتا ايفا نمود . (3) در اين ميان نقش احسانالله خان دوستدار، به عنوان يكي از برجستهترين تروريستهاي تاريخ معاصر ايران، حائز اهميت فراوان است. مأمور اطلاعاتي اعزامي حزب بلشويك به جنگل در يك گزارش سرّي به باكو ارزيابي خود را از ميرزا كوچك خان و احسانالله خان دوستدار چنين بيان ميدارد:
«ثابت قدمي فوق العاده ميرزا كوچك خان و دقت فوق العاده، علاقه و همدردي او نسبت به اطرافيان و وضع وخيم روستائيان و خويشاوندان، احترام شديد اطرافيان و علاقه به او را برانگيخته است...زندگي كوچك خان خيلي ساده است، او در اتاق سادهاي زندگي ميكند، همراه رفقاي خود و مجاهدها روي تشك كاه ميخوابد، هيچ گونه مبل و زرق و برقي كه مخصوص خانهاست، وجود ندارد. او زندگي كاملاً متواضعانهاي دارد، سيگار نميكشد، خوشگذراني نميكند، مشروب نميخورد و ازساعت شش صبح تا نصف شب كار ميكند.»
مـأمـور اطـلاعـاتـي حـزب بـلـشـويـك در مـقابل تصويري بهغايت منفي از احسانالله خان به دست ميدهد و علت كودتاي او عليه ميرزا كوچك خان را به تعصبات بهائيگري وي منتسب ميكند:
«احـسـانالـله خان... داراي شخصيت ضعيف، خــــودخــــواه، داراي نــظــــرات اغـــراق آمــيـــز و آدمـــي شهرتپرست است. او جزو فرقه بابيها (يكي از فرقههاي ايران) است و پدر زن او ميرزا حسن خان يكي از مقامات مهم اين فرقه است. از مشخصات ويژه او عدم ابتكار و نداشتن آگاهي سياسي است. احسانالله معتاد و الكلي است به طوري كه مصرف ودكاي او در روز پنج بطري و مصرف ترياكش تا دو مثقال است و اين مقدار زيادي است. او در اثر نفوذ گروه سردار محيي سريعاً ترقي كرده است... او ميخواست كوچك خان را به مرام باب جلب كند ولي كوچك خان اعتراض كرد. اين امر سبب شد كه اين بابي، كه بتدريج شبكه دسايس خود را تنيده بود، با دارودسته خود از اردوي كـوچك خان خارج شود... [سردار محيي] اين شخص بياراده و بيفكر [يعني احسانالله خان] را مطمئن كرده بود كه با برقراري كمونيزم در ايران بهائيگري درايران موفق خواهد شد و آن را مذهب رسمي اعلام خواهند كرد. اين موضوع براي هر فرد بهائي اغوا كنندهاست. اين وعده احسانالله خان را كاملاً اغوا كرد كه به منظور انتقام از تعقيب ديرينه بهائيها توسط مسلمانان شعارها و اعلاميههايي انتشار دهد... اين بابي كهنه مغز باور كرده بود كهكمونيزم اجازه خواهد داد بهائيگري در ايران توسعه يابد و مذهب رسمي كشور شود. اين بود عللي كه احسانالله خان را از كوچك خان دور ميكرد و موجب شد به دشمنان او بپيوندد.»(4)
پس از شكست نهضت جنگل، كه بهطور عمده به دليل دسايس احسانالله خان و سردار محيي محقق شد، اين دو به شوروي گريختند و در دوران استالين به اتهام وابستگي به سرويس اطـلاعـاتي بريتانيا دستگير و اعدام شدند. تورج اتابكي اتهامات وارده بر احسانالله خان را چنين بيان كرده است:
«عـامـلـيـت سـرويـسهاي اطلاعاتي بريتانيا و ايران، طرفداري پروپاقرص از فاشيسم، مبلغ تبليغات زهرآگين در ميان ايرانيان ساكن اتحاد شوروي، عامل تحويل برخي از انقلابيون ايراني به مقامات ايراني، عنصري ضد بلشويك كه با سازماندهي يك گروه 30نفره از كارگران حوزههاي نفتي عمليات تخريب را در حوزه نفتي باكو تدارك ديده بود.»(5)
اين اتهامي است كه درباره ديگر قربانيان ايراني دوران استالين كمتر تكرار شد. اتهام سران حزب كـمــونـيـســت ايــران، مـانـنـد بـهـرام آقـايـف و ديـگـران، "ماجراجويي" و "چپروي ضد لنيني" بود. بنابراين، اتهام ارتباط با سرويس اطلاعاتي بريتانيا بـيـهـوده بـر احـسـانالـله خان وارد نشد. پيشينه عملكرد احسانالله خان و دوستانش در ايران گواه آن است كه سازمان اطلاعاتي شوروي در مورد احسانالله خان به بيراهه نرفته است.
علاوه بر دو نمونه فوق (احسانالله خان و سردار مــحـيـي)، مـوارد فـراوانـي از حـضـور مـأمـوران بـهـائـي اينتليجنس سرويس بريتانيا در صفوف نهضت جنگل وجود دارد. يك نمونه، ميرزا شفيع خان نعيم، بهائي گيلاني، است كه در انزلي بهدست جنگليها به قتل رسيد، نمونه ديگر، غلامحسين ابتهاج (پسر ابراهيم خان ابتهاجالملك و برادر ابوالحسن ابتهاج) است كه بهوسيله انقلابيون جنگل دستگير شد. جنگليها قصد محاكمه و مـجازات او را داشتند ولي با وساطت احسانالله خان دوستدار و ميرزا رضا خان افشار آزاد شد.(6) ميرزا رضاخان افشار نيز بهائي بود(7) و نقش مخرب و مرموزي در حوادث نهضت جنگل ايفا كرد. او در زمان آغاز نهضت پيشكار ماليه گيلان بود. به همراهي با جنگليها پرداخت و مسئول مالي "كميته اتحاد اسلام" شد. او سپس 84 هزار تومان از پول كميته را به سرقت برد و به تهران گريخت و بعدها به امريكا رفت.
افشار پس از بازگشت از امريكا مترجم هيات آمريكايي ميلسپو شد و در دوران سلطنت رضاشاه مشاغل مهمي چون حكومت گيلان (1307)، حكومت كـرمـان (1310)، مـسـئـول راهـسـازي كـشـور (1311) و استانداري اصفهان را به عهده داشت.(8)
نمونه ديگر عبدالحسين نعيمي است كه در حوالي سال 1920 ميلادي در صفوف جنگليها حضور داشت. او بهعنوان نماينده "كميته نجات ايران"، كه رياست آن را احسانالله خان دوستدار بهدست داشت، در اولين كنگره حزب كمونيست ايران (در انزلي) شركت كرد و پيام اين كميته را قرائت نمود . (9) عبدالحسين نعيمي پسر ميرزا محمد نعيم، شاعر معروف بهائي (اهل روستاي فروشان سده اصفهان)، است. ميرزا محمد نعيم پس از مهاجرت به تهران در سفارت انگليس به كار پرداخت. عبدالحسين نعيمي نيزچون پدر، كارمند سفارت انگليس در تهران بود.(10) در گزارش مورخ10 / 7 /1345 ساواك تهران به رياست ساواك (نصيري) و مدير كل سوم (مقدم) چنين آمده است:
«عبدالحسين نعيمي در سالهاي 1320 الي 1324 رئيس كميته محرمانه سفارت انگليس در تهران بوده و با همكاري دبير اوّل سفارت انگليس [آلن چارلز ترات] در امور سياسي خارجي و داخلي ايران نقش مؤثري داشته و خانم لمبتون... يكي از دوستان و همكاران نزديك و مؤمن عبدالحسين نعيمي بوده. آقاي نعيمي در سال 1325 يا 1326 از سفارت انگليس كنار رفته و همكاري خود را در امور سياسي بهطور مخفيانه و غيرمحسوس با سرويس اطلاعاتي سفارت انگليس در تهران ادامه ميداده است و در ظاهر به كسب و تجارت ميپرداخته است. آقاي نعيمي اكنون از مالكين بزرگ بهشمار ميرود و همكاري مخفيانه خود را با دوستان انگليسي در تهران حفظ كرده است...»(11)
در دوران مـحـمــدرضــا پـهـلــوي، يـكـي از دخـتـران عـبـدالـحـسـيـن نـعيمي، بهنام مليحه، همسر سپهبد پرويز خسرواني (از عوامل كودتاي 28 مرداد 1332 و عضو فرقه بهائي) بود(12) و ديگري، بهنام محبوبه، به همسري محسن نعيمي (دبير مؤيد) در آمد. در حوالي سال 1346 او و شوهرش به آفريقا مهاجرت كردند و به اركان بهائيت در اين منطقه بدل شدند.(13)
همكاري بهائيان با كاگ ب
سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي شوروي در بررسي تاريخ بهائيت، موارد چشمگيري از حضور بهائيان مهاجر سـاكـن عشقآباد و قفقاز در صفوف سازمان هاي اطلاعاتي و امنيتي شوروي پيشين مشاهده ميشود. با توجه به نمونههاي متعدد تاريخي، اين حضور را بايد تداوم سياست گذشته بهائيان دانست كه بهعنوان "مأمور دوبل"، بهسود اينتليجنس سرويس بريتانيا، به خدمت سفارتخانههاي روسيه و عثماني و آلمان در ميآمدند.
عبدالحسين آيتي، مبلغ پيشين بهائي، به موارد متعددي از حضور بهائيان در سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي روسيه شوروي اشاره دارد. يك نمونه، ميرزا كوچك علياوف، از بهائيان معروف عشقآباد، است كه به "تقلب" معروف بود. او پس از انقلاب بلشويكي روسيه "مفتش سرّي" بلشويكها شد و برادرزادهاش بهنام عبدالحسين حسيناوف در اداره گ. پ. او. (سازمان اطلاعاتي شوروي) به جاسوسي پرداخت و جمعي از ايرانيان مقيم روسيه را به زحمت انداخت.(14) نمونه ديگر برادران عسكروف اند.
«محمود و مقصود عسكروف دو برادرند از فاميل بهائي كه يكي از آنها هنوز در نزد روسها مقرب است و از كاركنان سرّي ايشان است. اين دو برادر، كه همه فاميلشان بهائي است، در كارهاي سياسي دخالت كرده و ميكنند.»
آيتي ميافزايد: «دوازده جوان بهائي مقيم روسيه كه "در اداره گ. پ. او. مستخدم و جاسوس بالشويكها شده و اين استخدام را وسيله قاچاق امتعه خارجه كرده چادرهاي پنج توماني را... [از ايران] ميبرند به سي تومان ميفروشند.»
آيـتي دربـاره مـفـاسـد اخـلاقي محمود و مقصود عسكروف و هتاكيهاي ايشان در زمينه مفاسد جنسي مطالبي بيان كرده است.(15)در زندگينامه حسن فؤادي نيز اين كاركرد اطلاعاتي بهائيان ساكن عشقآباد مشاهده ميشود. او بههمراه "چند تن از معاريف بهائي" بهوسيله دولت شوروي توقيف و زنداني شد ولي6 ماه بعد، در دي 1308 ش.، با دخالت دولت رضاشاه تمامي زندانيان بهائي آزاد و به ايران وارد شدند.در موارد مشابه، قطعاً بايد ايرانيان اخراجي از شوروي مدتي در قرنطينه ميماندند و معمولاً به ايشان مشاغل حساس ارجاع نميشد زيرا در معرض ظنّ وابستگي به سازمان جاسوسي شوروي بودند. معهذا، بهائيان فوق با احترام فراوان مورد استقبال مقامات مشهد قرار گرفتند و بلافاصله وارد مشاغل دولتي و نظامي شدند. براي مثال، حسن فؤادي وارد خدمت نظامي و مدير كتابخانه قشون مشهد شد. او مورد علاقه اميرلشكر شرق و افسران ارشد بود، يكي دو سال بعد، از خدمات دولتي استعفا داد و به تهران رفت و كمي بعد بهدستور محفل بهائيان تهران براي مديريت مدرسه "وحدت بشر" راهي كاشان شد. او مدتي معلم مدرسه "تربيت" تهران بود و سپس در مدرسه نظام به تدريس پرداخت. فؤادي در اواخر عمر بسيار ثروتمند بود.(16)
پي نوشت ها :
1. درباره خانواده بهائي دوستدار (ساري) مراجعه شود به : تاريخ ظهور الحق، ج 8، ق 2، ص 818. 2. تاريخ ظهورالحق ، ج 8 ، ق
2، صص 776-777.
3. درباره خاندان اكبر(خان اكبر) بنگريد به : ميرزا كريم خان رشتي .... ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، 2/ 55 98.
4. مجموعه اسناد به دست آمده از آرشيوهاي اتحاد شوروي سابق در باكو ، تصوير سند در اختيار نگارنده است. 5. بابك اميرخسروي -محسن حيدريان، مهاجرت سوسياليستي و سرنوشت ايرانيان، تهران: نشرپيام امروز، 1381، ص 81.
6. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، 2/ زيرنويس ص82.
7. ابراهيم فخرايي، سردار جنگل،تهران، جاويدان، 1354، صص 140- 141.
8. بنگريد به ظهور و سقوط سلطنت پهلوي ، 2/ زيرنويس ص 82.
9. تقي شاهين (ابراهيموف)، پيدايش حزب كمونيست ايران، ترجمه ر.رادنيا، تهران، گونش، 1360، ص 211(به نقل از آرشيو انستيتو تاريخ آكادمي علوم آذربايجان شوروي)
10. تاريخ ظهورالحق، ج 8، ق 1، صص 362-374؛ تذكره شعراي بهائي 3/ 484-486.
11. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، 2 / 455.
12. همان، ص 454.ت
13. تذكره شعراي بهائي، 3 / 486.
14. كشفالحيل، 3/ 87 ــــــ 85ت
15. همان، ص 90.د
16. مصابيح هدايت، 5/ 396 ــــ390؛اخبار امري سال هشتم، شماره 12-11(بهمن - اسفند 1308.)