ادامه از بخش دوم
.....
* نتيجه
در جمعبندي آنچه گذشت، جاي ترديد باقي نميماند كه:
ادعاهاي دروغين مهدويّت به يك باره رخ نمينمايند؛ بلكه زمينههاي فكري، سياسي، اجتماعي، اخلاقي و اقتصادي در پيدايي آنها اثرگذارند. چالش ها، نزاعها و كشمكشهاي سياسي، قبيلهاي، عقيدتي و فكري، فقر اقتصادي و فرهنگي، سرخوردگي مردم و نبود انسانهاي روشنگر و راهنما زمينه را براي اينكه هر روز كسي سربرآورد، بانگي سر دهد و بدعتي ساز كند، آماده ميسازد. مذهبها و مسلكهاي انحرافي، در مرداب ميرويند. وقتي مردماني به سبب فقر فرهنگي و دور افتادن از آيين ناب و فقر اقتصادي و برق تازيههاي استبداد، از پويايي باز ايستند و زمينگير شوند، كم كم به مرداب تبديل ميشوند. و در اين مرداب است كه گياهان تلخ، سمي و كشنده ميرويند.
منابع و مآخذ:
1. آدميت، فريدون، امير كبير و ايران، تهران، شركت سهامي انتشارات خوارزمي، 1355ش.
2. ابراهيم حسن، حسن، تاريخ الاسلام، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1967م.
3. ابن اثير جزري، ابوالحسن علي بن ابي الكرم محمد، الكامل في التاريخ، بيروت، دارالكتب العلميه، 1407ق.
4. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، العبر: (تاريخ ابن خلدون)، ترجمه: عبدالمحمد آيتي، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1363ش.
5. ابن خلدون،عبدالرحمان بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ترجمه: پروين گنابادي، تهران، شركت انتشارات علمي فرهنگي، 1366ش.
6. اشراق خاوري، عبدالحميد، گنجينة حدود و احكام، مؤسسه ملّي مطبوعات امري، 128بديع.
7. اشعري قمي، سعد بن عبدالله بن ابي خلف، المقالات و الفرق، تصحيح: محمدجواد مشكور، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1361ش.
8. اشعري، ابوالحسن، مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، تصحيح هلموت ريتر، )بي جا(، دار النشر، 1400ق.
9. اعتضاد السلطنه، فتنه باب، توضيحات و مقالات به قلم عبدالحسين نوايي، تهران، انتشارات بابك، 1362ش.
10. افراسيابي، بهرام، تاريخ جامع بهائيت، تهران، نشر مهر فام، 1382ش.
11. انصاري، فرشته، فتنه باب در زنجان، تهران، نيكان كتاب، 1382ش.
12. بلاذري، احمد بن يحيي، انساب الاشراف، تحقيق سهيل زركار و رياض زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق.
13. بهشتي، مجاهد علي، «نقش استعمار در پيدايش فرقه قاديانيه»، فصلنامه مشرق موعود، ش1، بهار 1386ش.
14. پارسا، محمد، زمينه روان شناسي (روان شناسي عمومي)، تهران، انتشارات پيوند، 1366ش.
15. جمعي از نويسندگان، بهائيت آن گونه كه هست، تهران، جام جم، 1386ش.
16. جوان آراسته، امير، اسماعيليه (مجموعه مقالات)، مقاله: قاضي نعمان و مذهب او، قم، دانشگاه اديان و مذاهب، 1381ش.
17. چلونگر، محمدعلي، زمينههاي پيدايش خلافت فاطميان، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1381ش.
18. حرعاملي، محمد بن حسن، اثبات الهداة، قم، المطبعة العلمية، بيتا.
19. حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ترجمه سيد محمدتقي آيت اللهي، تهران، اميركبير، 1367ش.
20. خندان، علي اصغر، مغالطات، قم، بوستان كتاب، 1380ش.
21. خويي، ابوالقاسم، معجم رجال الحديث، قم، مركز نشر آثار الشيعه، 1410ق.
22. رائين اسماعيل، حقوق بگيران انگليس در ايران، تهران، نشر جاويدان، 1362ش.
23. زاهداني، سعيد، بهائيت در ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1384ش.
24. ساساني، خان ملك، دست پنهان سياست انگليس در ايران، تهران، انتشارات بابك با همكاري انتشارات هدايت، بيتا.
25. سعد، محمدحسن، المهديه في الاسلام (منذ اقدام العصور حتي اليوم)، قاهره، دار الكتاب العربي، 1373ق.
26. سلطان نژاد، رضا، سيري در كتابهاي بهائيان، يزد، 1353ش.
27. سيد رضي، نهجالبلاغه، بيجا، بيتا.
28. شفيعيفر، محمد، «مدخلي بر انقلاب اسلامي و ريشههاي آن»، تأملات سياسي در تاريخ تفكر اسلامي، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، تهران، 1377 ش.
29. شهبازي، عبدالله، «جستارهايي از تاريخ بهاييگري در ايران»، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، سال هفتم، شماره 27، پاييز 1382ش.
30. شهرستاني، محمد بن عبدالكريم بن ابي بكر احمد، الملل و النحل، بيروت، دار المعرفه للطباعه و النشر، 1402ق.
31. الشيبي، كامل مصطفي، تشيّع و تصوف (تا آغاز سده دوازدهم هجري)، ترجمه: عليرضا ذكاوتي، تهران، اميركبير، 1385ش.
32. صدوق، محمد بن علي، كمال الدين و تمام النعمه، قم، دفتر نشر اسلامي، 1405ق.
33. صفري فروشاني، نعمت ا لله، غاليان (كاوشي در جريانها و برآيندها)، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي، آستان قدس رضوي، 1378ش.
34. الضهاجي،ابي عبدالله محمد، تاريخ فاطميان، ترجمه: حجت الله جودكي، تهران، اميركبير، 1378ش.
35. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوك (تاريخ طبري)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث العربي، )بي تا(.
36. طوسي، محمد بن حسن، اختيار معرفه الرجال، (رجال الكشي)، مشهد، دانشكده الهيات، 1348ش.
37. طوسي، محمد بن حسن، الفهرست، تحقيق جواد القيومي، )بي جا(، مؤسسه نشر الفقاهه، 1417ق.
38. طوسي، محمد بن حسن، كتاب الغيبه، تحقيق عباد الله طهراني و علي احمد ناصح، قم، مؤسسه المعارف الاسلاميه، 1417ق.
39. عبداللهي، عبدالكريم، انديشه و مبناي مبارزات روحانيت شيعه، تهران، نشر نيك، 1371ش.
40. عمر موسي، عزّالدين، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمه: صادق خورشا، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه،1377ش.
41. فاني و خرمشاهي، كامران و بهاء الدين، دايرة المعارف تشيع، جلد سوم، تهران، نشر شهيد سعيد محبّي، 1386ش.
42. فرمانيان، مهدي، «قاديانيه»، فصلنامة هفت آسمان، ش هفدهم، 1382ش.
43. قاضي نعمان، ابي حنيفه نعمان بن محمد، افتتاح الدعوة، تحقيق فرحات الدشراوي، تونس، الشركة التونسية، بيتا.
44. قاضي نعمان، ابي حنيفه نعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الاحكام من اهل بيت رسول الله عليه و عليهم افضل السلام، تحقيق: آصف بن علي اصغر فيضي، قاهره، دار المعارف، 1963م.
45. كاتوزيان، محمدعلي (همايون)، اقتصاد سياسي ايران، ترجمه: محمدرضا نفيسي و كامبيز عزيزي، تهران، نشر مركز، 1373ش.
46. كسروي، احمد، بهاييگري، تهران، چاپخانه پيمان، 1350ش.
47. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تحقيق علي اكبر غفّاري، بيروت، دارالاضواء، 1405ق.
48. كوچك زاده، عبدالله، حوزههاي علميه و مبارزه با انحرافات، تهران، نشر مهر، 1387ش.
49. كوراني، علي، معجم احاديث المهدي عليه السلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلاميه، 1411ق.
50. كوك، ژوزف ام، مسلمانان آفريقا، ترجمه: سيد اسدالله علوي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1373ش.
51. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
52. محمود، محمود، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن19، تهران، انتشارات اقبال، 1361ش.
53. مدرسي چهاردهي، مرتضي، شيخي گري، بابي گري، تهران، كتابفروشي فروغي، 1345ش.
54. مسعودي، علي بن حسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق: محمد محيي الدين عبدالحميد، بيروت، دارالفكر، 1409ق.
55. مغربي، قاضي نعمان بن محمد، شرح الاخبار في فضائل الائمه الاطهار، تحقيق سيد محمدحسين الجلالي، قم، جامعه مدرسين، )بي تا(.
56. موثقي، احمد، جنبشهاي اسلامي معاصر، قم، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها، 1374ش.
57. موسوي بجنوردي، سيد كاظم، دايرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران، مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 1383ش.
58. نجاشي، أحمد بن علي، رجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1427ق.
59. نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبه، قم، منشورات انوار الهدي، 1422ق.
60. نفيسي، اكبر، عقايد صوفيه، تهران، انتشارات مهر، 1373ش.
61. نوبختي، حسن بن موسي، فرق الشيعه، بيروت، دار الاضواء، 1404ق.
62. هالت، پي ام دالي، ام دبليو، تاريخ سودان بعد از اسلام، ترجمه: محمدتقي اكبري، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1366ش.
------------------
پينوشتها:
[1]. Discription
[2]. Expanation
[3]. به طرفداران او «جناحيه» ميگويند. چون جعفر پس از شهادت از جانب پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به «ذوالجناحين» (صاحب دو بال) ملقب شد (ر.ك: اشعري قمي، 1361: ص43).
[4]. «محمد بن فلاح» از شاگردان ابن فهد حلي و متوفاي 866ق ميباشد. وي ادعاي مهدويت را با مقدمه اي صوفيانه آغاز كرد و ميگفت، «من مهديام» و «به زودي ظهور خواهم كرد» و «عن قريب عالم را خواهم گشود و شهرها و روستاها را ميان يارانم تقسيم خواهم كرد». تفكرات او مورد انتقاد ابن فهد حلي بود و حتي حكم قتل او را نيز صادر كرد. (ر.ك: الشيبي، 1385: ص287).
[5]. «محمد بن عبدالله نوربخش» (769ـ 895ق) در قائن مركز بخش قهستان تولد يافت. پدرش عبدالله، از احساء بحرين براي سياحت و زيارت قبر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام به طوس آمده و بعداً در قائن مقيم شده بودند. وي در هفت سالگي قرآن را از بر كرد و به سرعت در همه فنون تبحر يافت و مريد خواجه اسحاق ختلاني شد. مرشد، از استعدادهاي وي چنان به شگفت آمد كه او را نوربخش لقب داد. از مميزات طريقه نوربخش، سياه پوشي بود؛ چون اين رنگ، نماد نور و زندگي غيبيان شمرده ميشد (ر.ك: همان: ص315).
[6]. حسينعلي نوري در دوم محرم 1233ق، در تهران زاده شد. پدرش ميرزا عباس نوري، ملقب به ميرزا بزرگ، از منشيان و مستوفيان خوش نويس عصر محمدشاه قاجار بود. حسينعلي نوري در باغ رضوان بغداد و در مخالفت با برادرش ميرزا يحيي نوري خود را «من يظهره الله» ناميد. با اين ادعا، او خود را جانشين علي محمد شيرازي كرد. اختلاف شديد ميان وي و برادرش سبب شد دولت عثماني او را به حيفا و برادرش ميرزا يحيي را به قبرس تبعيد كند. نخستين كتاب حسينعلي نوري ايقان نام دارد كه تكملة كتابِ ناقص بيانِ علي محمد است. مهم ترين اثر او نيز «اقدس» نام دارد كه در سال 1287 هجري قمري در عكا نوشته شد. اين كتاب، كتاب شريعت بهائيه و ناسخ بيان است (ر.ك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج13، ص118).
[7]. براي اطلاعات كامل در اينباره، ر.ك: بامداد، 1384: ص201؛ رائين، 1362: ص332؛ كسروي، 1350: ص89؛ آدميت، 1355: ص457؛ ساساني، بيتا: ص102؛ محمود، 1361: ص23؛ شهبازي، 1382: ش27، ص14؛ افراسيابي، 1382: ص406 به بعد.
[8]. پس از ميرزا حسينعلي نوري، مؤسس بهائيت، پسر بزرگش عباس، معروف به عبدالبهاء به جانشيني وي منصوب شد. وي در سال 1260 ق، در تهران متولد شد. وي در طول جنگ جهاني اول، رهبري بهائيان را به عهده داشت و به علت اهميت حيفا، آن جا را پايگاه فعاليت هاي خود قرار دارد. وي همان جا بود تا در سال 1300 ش در 77 سالگي درگذشت (ر.ك: 1383: ج13، ص117).
[9]. براي اطلاع بيشتر در اينباره، ر.ك: طوسي، 1417: ص244؛ نوبختي، 1404: ص103 و 102؛ خوئي، 1410: ج17، ص299.
[10]. قرة العين در سال 1233 ق در خانواده اي مذهبي متولد شد. پدرش ملاصالح برغاني، همراه دو برادر ديگر ملاصالح، يعني ملامحمد تقي و ملاّ محمدعلي هر سه صاحب درجة اجتهاد بودند و در ايران شهرت داشتند. قرةالعين به اصول و عقايد شيخيه علاقهمند بود و در مكاتبهاي كه بين او و سيدكاظم رشتي صورت گرفت، سيدكاظم رشتي به او لقب «قرة العين» داد. وي، سومين شخصي است كه به باب ميپيوندد و بعد از پيوستن به علي محمد، اصول ديانت اسلام را رعايت نكرد و منكر حجاب شد.
[11]. براي دستيابي به مجموعه اين احاديث، ر.ك: كوراني، 1411: ج1، ص87، 262، 519 و ج2، ص113، 131، 204-214.
[12]. روي يحيي بن سلام ـ صاحب التفسير ـ رفعه باسناده الي رسول الله صلي الله عليه و آله أنه قال: «تطلع الشمس من مغربها علي رأس الثلائمائه من هجرتي». و هذا حديث مشهور و لم تطلع الشمس من مغربها في هذا الوقت و لا بعده و انّما عنّي بذلك رسول الله قيام المهدي بالظهور من المغرب و العرب. تقول: طلع علينا فلان و طلع من مكان كذا و كذا اذا اقيل منه و المهدي هو المراد بالشمس التي رسول الله صلي الله عليه و آله: «انّها تطلع من المغرب علي رأس الثلاثمائه من هجرتي» (قاضي نعمان، 1414: ج3، ص418).
[13]. وي از اصحاب امام هفتم عليه السلام بود كه بعدها از سران واقفيه شد. وي داراي تأليفات بسياري بود كه شيخ طوسي آنها را بيش از سي كتاب دانسته است (ر.ك: نجاشي: ص254؛ طوسي، 1417: ص272).
[14]. وي از شاگردان علي بن حسن طائي بود. گويا به سبب وثاقت و فقاهتش و تصنيفات خوبي كه داشت، علماي اماميه برخي روايات وي را كه مبتني بر اصول مذهب واقفيه و مخالف با مباني اماميه نبود، در كتابهاي خود ذكر كرده اند (ر.ك: نجاشي، همان: ص41).
[15]. عن رسول الله صلي الله عليه و آله «لا تذهب الدنيا حتي يبعث الله رجلاًمن أهل بيتي، يواطئ اسْمُه اسمي، و اسم أبيه اسم أبي» (ر.ك: ابن ابي شيبه، 1408: ج15، ص198، ح19493؛ ابن منادي، 1418: ص176، ح114؛ ج10، ص163، ح10213؛ ص53، باب 2؛ ج3، ص594، باب 141، ح92؛ ابن طاووس، بيتا: ص313، ح443).
[16]. عن رسول الله صلي الله عليه و آله: «لتملأنَّ الأرض ظلماً و عدواناً، ثمّ ليخرجنَّ من أهل بيتي ـ أو قال من عترتي ـ من يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و عدواناً»، (حر عاملي، بيتا: ج3، ص594، باب 32،ح29).
[17]. «جائني النبي صلي الله عليه و آله في اليقظه و معه الخلفاء الراشدون و الأقطاب و الخضر عليه السلام! و أمسك بيدي صلي الله عليه و آله و أجلسني علي كرسيه و قال لي: انت المهدي المنتظر و أنَّ الترك كفار و هم أشدّ الناس كفراً» (محمد حسن، 1373: ص213).