اما به راستی سرکردگان بهائی، چگونه جهانی را پس از مرگ، برای پیروان خود ترسیم کردهاند؟!
در پاسخ به این پرسش باید دانست که اساساً در مسلک بهائیت، موضوعی به نام «بقای ارواح» جایگزین قیامت و رستاخیز موعود ادیان آسمانی شده است. لذا بهائیان تنها با اعتقاد به بقای روح، نازلترین و پایینترین مرحله از مراحل و مراتب عالم آخرت و مسئلهی معاد از دیدگاه کتُب آسمانی را برای خود قائل شدهاند. شاهد این ادعا آنست که تقریباً در تمام کتُب بهائیت، کمترین سخنی پیرامون اصل و کیفیت معاد به میان نیامده است؛ همچنان که پیامبرخواندهی این فرقه، در جواب بهائیِ بینوایی که مسئلهی آخرت برای وی مبهم گشته، گفته است: «اینکه سؤال از بقای روح نمودی، این مظلوم (بهاء) شهادت میدهد بر بقای آن و اینکه سؤال از کیفیت آن نمودی، إنَّهُ لا یُوصَفُ و لا یَنبَغی أن یَذکُرَ إلّا عَلی قَدرِ مَعلُوم (ترجمه: قطعاً که وصف نشدنی است و سزاوار نیست اینکه از آن، جز مقدار اندک و معلومی ذکر شود)».[2]
از اینرو سرکردگان بهائیت، همواره این موضوع را برای بهائیان مُبهم گذارده و مسئلهی ماندگاری روح انسان را جایگزین بحث معاد کردهاند. لذاست که عبدالبهاء در خیالبافیهای بیاساس خود در خصوص جهان پس از مرگ، مینویسد: «در جهان دیگر حقیقت انسانیه، صورت جسمانی ندارد بلکه صورت ملکوتی دارد که از عنصر عالم ملکوت است. مقصود از ثواب و عذاب در جهان معنوی، کیفیتی است روحانیه که فی الحقیقه به عبارت نیامده ولی ناچار به صور محسوسه تشبیه شود».[3]
حال چگونه ممکن است دینی الهی نازل شود و معاد موعود ادیان الهی را منکر شده و آیات صریح آن را به معنایی غیرظاهر حمل کند و خود در عوض؛ پیرامون سرنوشت ابدی انسان، به چند جملهی مُبهم اکتفا کند! در حالی که در کتاب آسمانی قرآن، حدود دو هزار آیه دربارهی این مسئلهی مهمّ ذکر شده و حتی ریزترین مسائل معاد را یادآور شده است.
پینوشت:
[1]. حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 102، بند 105.
[2]. حسینعلی نوری، مجموعه الواح، ص 164.
[3]. عبدالحمید اشراق خاوری، نصوص الواح درباره بقای ارواح، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، چاپ دوم، 131 بدیع، ص 126-76.