نقدی بر مهم ترین مستمسکات بهاییان در ایراد شبهات کلامی درباره ختم نبوت ( بخش دوم )

چهارشنبه, 15 فروردين 1397 09:08 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت درایران : از مهم ترین ویژگی های دین اسلام جهانی بودن، جاودانگی احکام و خاتمیت آن نسبت به ادیان دیگر است. مدعیانی که پس از اسلام دعوی نبوت و دین جدید داشته اند ویژگی سوم را به چالش کشیده اند. در میان مدعیانی که در دو قرن اخیر ظهور کردند، میرزا حسینعلی نوری با ارائه آیین بهاییت از اقبال بیشتری بهره مند شد. آیین بهاییت خود را تداوم و استمرار دعوت ادیان الهی همچون یهودیت، مسیحیت و اسلام می داند. ازاین رو بخش مهمی از آثار تبلیغی و آموزشی بهایی به ارائه توجیه و پاسخ و حل ناسازگاری ظهور بهاییت با آموزه خاتمیت اختصاص یافته است. راه حل بهاییان در قالب شبهات کلامی، قرآنی، روایی و... ارائه شده است. این شبهات، خود بر مبانی کلامی و اعتقادی ای همچون نظریه مظهریت، تجلی، وحدت حقیقت مظاهر امر، زمانمند بودن ادیان و لزوم تجدید شرایع به تناسب مقتضیات زمانه استوار شده است. در این مقاله، مبانی مزبور و شبهات کلامی وابسته بدان را بررسی کرده ایم. بخش دوم این مطلب جهت بهره برداری کاربران گرامی تقدیم میگردد .

000000

2. نظریه وحدت مظاهر امر

همان گونه که پیش تر اشاره شد، بر اساس اعتقاد بهاییان، مظاهر امر الهی همگی از حقیقتی واحد برخوردارند که در طول زمان در قالب بدن های مختلف رخ نموده است. براین اساس نوح، ابراهیم، موسی، عیسی پیامبر اسلامعلیهم السلام و علیمحمد باب و میرزاحسینعلی نوری همه مصادیق یک حقیقت واحدند که در زمان های گوناگون و در بدن های به ظاهر متفاوت ظهور یافته است و همگی حکم یک ذات و یک نفر و یک روح و یک جسد و یک امر را دارند (نوری، 1998، ص118). بدین ترتیب هر پیامبری را که مبعوث شده یا مبعوث خواهد شد می توان محمد نامید. (ابراهیم خان، بی تا، ص30). آنان آیه شریفه لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ و نیز پارهای از اشعار عرفا نظیر شعر زیر را به منزله تاییدیه ای بر نظر خود ذکر می کنند:

آن ترک که آن سال به یغماش بدید

آن یار همان است اگر جامه دگر شد

آن باده همان است اگر شیشه بدل شد

ای قوم گمان برده که آن مشعله ها مرد

آن است که امسال عرب وار برآمد

آن جامه به در کرد و دگربار برآمد

بنگر که چه خوش بر سر خمار برآمد

آن مشعله زین روزن اسرار برآمد

(مولوی، 1385، ص271)

2ـ1. نقدی بر نحوه استفاده بهاییان از نظریه وحدت مظاهر امر

نظریه وحدت مظاهر امر از مباحث مهم عرفانی است و رد یا اثبات آن در دستور کار این نوشتار نیست و مجال ویژه خود را می طلبد. در اینجا صرفاً به نحوه و کیفیت استفاده بهاییان از این نظریه برای رد یا تأویل خاتمیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پردازیم. هرچند که رهبران بهایی دست کم در ظاهر، جزو منکران نظریه تناسخ اند (افندی، 1908م، ص213)، باید پذیرفت که بازگشت نظریه وحدت مظاهر امر (دست کم آن گونه که ایشان در بحث رد خاتمیت از آن استفاده می کنند) به عقیده تناسخ است. برای فهم بهتر این موضوع، نخست ردیه ای را که ایشان با تمسک به نظریه وحدت مظاهر امر بر فهم مسلمانان از خاتمیت پیامبر اسلام آورده اند مطرح می کنیم سپس به نقد آن می پردازیم.

2ـ1ـ1. ردیه بهاییان بر فهم مسلمانان از خاتمیت

نویسندگان بهایی با تمسک به نظریه تجلی و وحدت مظاهر امر، معتقدند بر خلاف تصور مسلمانان، خاتمیت پیامبر اسلام منافاتی با بعثت مظاهر بعدی ندارد؛ زیرا مظاهر بعدی در حقیقت با آن حضرت یگانه اند و گویی خود آن حضرت دوباره آمده است (سعیدی، بی تا، ص27). به نظر ایشان، همه پیامبران صاحب شریعت یکی اند و بنابراین همگی نخستین و واپسین پیامبرند. این اول و آخر بودن کاری به ظاهر جسمانی و انسانی ندارد و هریک از آنها می توانند چنین ادعایی داشته باشند. لذا برداشت مسلمانان از مفهوم خاتمیت اشتباه است. حسینعلی نوری در کتاب ایقان می نویسد

این است که نقطه بیان، روح ماسواه فداه، شموس احدیه را به شمس مثال زده اند که اگر از اول لا اول الی آخر لا آخر طلوع نماید، همان شمس است که طالع می شود. حال اگر گفته شود این شمس همان شمس اولیه است، صحیح است و اگر گفته شود که رجوع آن شمس است ایضاً صحیح است؛ و همچنین از این بیان صادق می آید ذکر ختمیت بر طلعت بدأ و بالعکس؛ زیرا که آنچه طلعت ختم بر آن قیام می نماید بعینه همان است که جمال بدأ بر آن قیام فرموده (نوری، 1998م، ص172).

2ـ1ـ2. بررسی این ردیه

هرچند رهبران بهایی در ظاهر عقیده تناسخ را باور ندارند و بر رد آن اقامه دلیل هم کرده اند (افندی، 1908م، ص213)، دقت در سخن بهاء الله و نیز بیانی که دیگر نویسندگان بهایی در این باره داشته اند، به خوبی نشان می دهد که قرائت بهاییان از نظریه وحدت مظاهر امر، دست کم در بحث رد خاتمیت چیزی بیش از عقیده تناسخ نیست، بنابراین همه اشکالاتی که بر نظریه تناسخ وارد می شود و خود عبدالبها نیز به بخشی از آنها اشاره کرده است (همان)، بر سخن آنان وارد خواهد بود.

آنان با استناد به این نظریه می خواهند بگویند سید باب همان شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که دوباره در قالب علیمحمد شیرازی ظهور کرده است. بنابراین در ظهور جدید، شخص دیگری جز خود آن حضرت در کار نیست تا ختیمت آن حضرت نقض شود، بلکه خود آن حضرت برای چندمین بار آمده است. لذا بدون اینکه به نظریه خاتمیت خدشه ای وارد شده باشد، مظهر دیگری با دینی دیگری آمده و باز هم خواهد آمد.

باید پرسید چگونه می توان پذیرفت که یک حقیقت و یک شخصیت واحد در دو یا چند بدن با فاصله زمانی حضور یابد، بدون اینکه تناسخ را پذیرفته باشیم؟ تأکید بهاءالله بر عینیت شخصی و حتی بدنی آنها و اینکه همگی حکم یک ذات و یک نفر و یک روح و یک جسد و یک امر را دارند (نوری، 1998م، ص118) ما را به چیزی جز تناسخ نمی رساند.

پذیرفتن این ایراد که دیدگاه بهاییان به تناسخ بازمی گردد ، اشکال دیگری در پی دارد و آن اینکه به گفته بهاءالله، مظهریت شخص مظهر به دلیل عصمت کبرایی که دارد اشتراک پذیر نیست. بنابراین در هر زمان امکان وجود فقط یک نفر به منزله مظهر امر وجود دارد (نوری، بی تا، ص45). این در حالی است که دست کم سی سال از عمر علیمحمد باب و حسینعلی بهاء هم زمان بوده است، و طبق نظر خود ایشان، حقیقت وجودی این دو نفر و بقیه مظاهر امر یکی بوده است و هر دو نفر به منزله مظهر امر الهی شناخته می شوند. اینکه گفته شود بهاءالله پس از مرگ باب ادعای مظهریت کرد، مسئله را عوض نمی کند؛ زیرا اگر حسینعلی نوری همان علیمحمد شیرازی متناسخ باشد، چگونه این وجود واحد سی سال در دو بدن متفاوت زندگی کرد، حال آنکه اصولاً تناسخ (به فرض صحت) پس از مرگ بدن اول انجام می شود.

اشکال دیگری که نظریه وحدت مظاهر امر، آن گونه که بهاییان قرائت می کنند، با آن روبه روست این است که به فرض صحت این دیدگاه، شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قطعاً از آن باخبر بوده است. اکنون این پرسش مطرح می شود که آن حضرت که از حضور دوباره خود پس از 1200 سال (زمان ظهور باب) خبر داشته است، با چه منطقی سخن از خاتمیت خود به میان آورد؟! آیا پذیرفتنی است که اعقل عقلای عالم با آگاهی از ظهور دوباره خود، در مواضع گوناگون سخن از خاتمیت بگوید و مفهوم لا نبی بعدی را با عبارت های گوناگون به اطرافیان خود یادآور شود؟!

وانگهی، پیامبری که با الهام از آیات قرآن، خبر از بشارت انبیای سابق به نبوت خود داد، چرا هیچ سخنی از ظهور پیامبر بعدی و تشریع شریعت دیگری پس از خود نگفت؟ چرا او نیز همچون انبیای پیشین، امت خویش را به آمدن مظهر (پیامبر یا رسول) پس از خود بشارت نداد؟ آیا پذیرفتنی است که خود آن حضرت نسبت به موقعیتش در سلسله انبیا و مظاهر امر الهی بی خبر بوده باشد، و یا به رغم آگاهی از این موضوع، تلاشی برای اعلان آن نکرده، و بلکه برعکس، بر نفی و انکار آن سخن ها گفته باشد؟!

از سوی دیگر، به فرض صحت دیدگاه ایشان مبنی بر عدم ختمیت دین اسلام و امکان ظهور مظهر یا پیامبر دیگری پس از حضرت محمد صلی الله علیه و آله، مشکل بزرگی که بهاییت با آن روبه روست اثبات مظهر امر بودن شخص سید باب و میرزای بهاء است. یکی بودن حقیقت این دو نفر با حقیقت انبیای اولوالعزم زمانی میسر است که نبوت و رسالات و به تعبیر خود بهاییان مظهریت این دو نفر ثابت شده باشد؛ حال آنکه نویسندگان بهایی نه تنها هیچ معجزه و دلیل محکمه پسندی برای اثبات نبوت و مظهریت این دو نفر ارائه نکرده اند، بلکه ایشان اصل لزوم معجزه برای اثبات صدق مدعی نبوت را برنمی تابند (گلپایگانی، 2001م، ص 76) و مخاطبان را به صرف شنیدن ادعای مظهریت و ادعای نزول وحی و ارئه متن عقاید (کتاب)، ملزم به پذیرش آن و ایمان به شخص مدعی می دانند (داوودی، 1996م، ص26).

 در واقع بهاییان به فرض اثبات عدم ختم نبوت پیامبر اسلام، نخست باید مصداقیت بهاءالله یا سید باب را برای مظهریت امر الهی ثابت کنند، و سپس سخن از یکی بودن حقیقت این دو نفر با حقیقت وجودی پیامبر اسلام و انبیای پیشین به میان آورند.

3. دوبخشی بودن تعالیم ادیان

بنا بر تقسیم بندی رهبران بهایی، تعالیم ادیان بر دو بخش است: تعالیم روحانی و تعالیم اجتماعی. بخش اول شامل اصول اعتقادی، مبانی اخلاقی و تربیتی، مانند اخلاق، عفت، یاد خدا، یاد معاد و نبوت است که در همه ادیان یک سان است. تفاوت ادیان در بخش دوم است که دربردارنده امور فقهی و آداب و رسوم مذهبی همچون تعطیلی جمعه یا شنبه، حلیت یا حرمت بعضی از خوراکی ها، پوشش، ازدواج، طلاق و دفن اموات است (افندی، 1340ق، ج3، ص96).

3ـ1. بررسی نظریه دوبخشی بودن ادیان

تقسیم تعالیم ادیان آسمانی به دو بخش روبنایی و زیربنایی، روحانی و اجتماعی و اصطلاحاتی مانند آن مبتنی بر مبنایی پذیرفتنی نیست و هر کسی می تواند با سلیقه خود تعالیم ادیان را تقسیم کند. در تعالیمی که نویسنده بهایی با عنوان بخش روحانی ادیان از آن یاد کرد، شاهد باید و نباید های فراوانی هستیم که رفتارهای عملی بندگان را تنظیم می کند. متقابلاً در دستورهای فقهی و تشریعی ادیان نیز می توان اسرار و رموز فراوان روحی و اخلاقی یافت؛ به گونه ای که نمی توان میان این دو بخش از ادیان تفکیک و تمایزی جدی، در حدی که نویسندگان بهایی گفته اند، قایل شد.

در واقع، تشخیص دقیق مصالح الهی و رموز معنوی که پشت دستورهای شرعی نهفته اند به آسانی ممکن نیست و نمی توان با تقسیم بندی های خودساخته، میان اخلاقیات و شرعیات، یکی را لازم و اصلی و دیگری را غیرلازم و فرعی معرفی کنیم. البته این به معنای نبود رابطه اهم و مهم در میان دستورهای دینی ادیان و یا نبود تفاوت در احکام غیر اصلی و آداب و رسوم مذهبی و یا نحوه اجرای بعضی از عبادات در ادیان الهی نیست. در مقابل این تفاوت ها، شاهد اشتراکات تشریعی فراوانی هستیم که در احکام اصلی ای همچون حرمت زنا و بی بندوباری جنسی، حرمت قتل نفس و ظلم و تعدی به حقوق دیگران، وجوب عباداتی چون نماز و روزه، و بسیاری از مسائل اخلاقی همچون تواضع و انصاف و توصیه به دعا و مناجات خود را نشان داده است 

ادامه دارد

خواندن 819 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی