از همان روزهای نخستین اعلام بابیت توسط علی محمد خان باب در شیراز واژه استقامت توسط ایشان کاملا معنا شد. آنجا که بعد از مباحثه با علما و تائید باطل بودن اعتقاداتش فلک کردند و ایشان با لمس اولین ترکه به پای خود استقامت را معنا و در مجلس اظهار توبه اعلام نمود :
لغنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند
لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند
لغنت خدا بر کسی که بگوید من منکر وحدانیت خدا هستم
لعنت خدا بر کسی که مرا منکر نبوت حضرت رسول بداند
لعنت خدا بر کسی که مرا منکر انبیای الهی بداند
لعنت خدا بر کسی که مرا منکر امامت امیرالمؤمنین و سایر ائمه بداند.
این واقعه در تاریخ 1260 روی داد و در "تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص141"درج ئشده است
خوب معنای استقامت را فهمیدیم که البته این اولین و اخرین بار نبود که استقامت توسط رهبران بابیت معنا میشد . اخرین باری که باب توبه کرد در مباحثه با علما تبریز بود که توبه نامه معرف را خطاب به ولیهد قاجار نوشت که ضمن ابراز ندامت و پشیمانی از او درخواست عفو نموده بود .
البته موضوع استقامت و لزوم اعتقاد و عمل به آن منحصر به جناب علی محمد باب نیست جناب حسینعلی نوری نیز در دوره فعال شدنش در حوزه رهبریت جریان بابیت مواردی از استقامت را به نمایش میگذارد . در تاریخ ایران دوره قاجا به ترور ناصرالدین شاه بر میخوریم که مشخص میشود کار بابیان بوده عوامل دولت برای دستگیری حسینعلی عازم میشوند و او از ترس و البته برای عملی کردن واژه استقامت به سفارت دولت فخیمه روس پناه میبرد و البته با حمایت همین سفارت با استقامت تمام !!! تا عراق بدرقه میگردد .
در تمامی دنیا یکی از ملاک عمل پیروان رفتار رهبران میباشد حال از بهائیان باید پرسید کدام رفتار رهبران بابیت و بهائیت نمودی از استقامت داشته است که حالا باید به گفته های آنان در اینمود استناد شود و استقامت را یک الزام برای بهائیان قلمداد کنند .
حامد محمودی