همچنان که جناب شوقی افندی در پاسخ به سؤالی در این خصوص گفته است: «دربارهی اینکه آیا صلاح است به خاطر نجات کسی، به غیرحقیقت سخنی گفته شود؟ حضرت ولی امرالله عقیده دارند، ما به هیچوجه، نباید بر خلاف حقیقت صحبتی بکنیم... البته ما نباید در ابراز مطلب، پیشدستی کنیم، مگر مستقیماً از ما خواسته شود».[1]
این در حالیست که پیشوایان بهائی در عمل، این اصل خود را زیر پای نهاده و در لزوم تأسیس محافل بهائی در سراسر دنیا با هر عنوان فریبندهای مینویسند: «باز هم جناب شوقی افندی افاضه می فرمایند ... اگر ممکن است محفل را به اسم جمعیت دینی و اگر نشد به عنوان هیئتی تجاری تسجیل (: ثبت) نمایند».[2]
آری؛ پیشوایان بهائیت از یکسو پیروان خود را موظف به یکرنگی و حقیقتگویی (حتی به قیمت مرگ دیگری) کرده و کتمان عقیده را در هر شرایطی مذموم میدانند [3] و از سویی دیگر، برای توسعهی منافع خود، توسل به دروغ، فریب و پنهانکاری را لازم برمیشمارند.
این تناقض چگونه قابل توجیه است ؟
پینوشت:
[1]. سندهای مطرح شده در شبکهی بهائی: حیات بهایی، ص 9؛ دعا و تفکر، ص 10.
[2]. روحیه ماکسول، گوهر یکتا، ترجمه: ابوالقاسم فیضی، نسخهی الکترونیکی، ص 384.
[3]. ر.ک: عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، تهران: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، چاپ سوم، 128 بدیع، ص 204.