بهائیت در ایران : کارشناسان جامعه شناسی معتقدند «تغییر نگرش»، مهمترین بخش تحول شخصیت اعضای فرقهها است، زیرا تا عضو فرقه مطابق با ایدئولوژی فرقه فکر نکند، نمیتواند تسلیم محض فرامین فرقه باشد. ازاینرو با تغییر در اندیشه و باورهای عضو میتوان تحولی اساسی در سبک زندگی او ایجاد کرد و درنهایت عضو فرقه آنگونه فکر میکند که فرقه میخواهد. در این بخش تغییراتی بررسی میشود که در بعد شناختی اعضا اتفاق میافتد.
فرقه برای همهچیز پاسخهای استانداردی متناسب با عقاید و دکترین فرقه دارد و از اعضا انتظار ميرود كه اين پاسخها را تكرار و باور كنند. فرفه، مستقل بودن يا تفكرات همراه با شك را نمیپذیرد.(1) بطور قطع زمانیکه اعضا واقعيت فرقه را بهعنوان باورهای خود پذيرفتند، هرگونه تفکر انتقادی آنان درباره رهبر یا آموزشهای گروه، منتفی میشود.
(قانون شماره یک: تمام افعال، حرکات و گفتههای رهبر گروه، همواره صحیح است.) توضیح لازم دارد.
انتقاد از رهبر یا گروه توسط اعضا، اساسیترین قانون گروه را زیر سؤال میبرد. ازاینرو هرگونه انتقاد، بیادبی تلقی شده و با بیمهری روبرو میشود.
فرقهها، حتي به انتقادهاي ملايم هم، بهشدّت پاسخ ميدهند. آنها بهجاي به چالش كشیدن صحت سخنان منتقدین، با اینكه معمولاً اين سخنان نيز درست است، به آنها حمله میکنند.
فرقهها، پیامدهای معنوی را برای زیر سؤال بردن دکترین گروه مطرح میکنند:
* شما به بهشت نخواهيد رفت.
* خدا از شما راضی نمیشود.
* شك، شما را به قهقرا ميكشاند.
* دیگر نمیتوانید به رستگاری برسید.
* دیگران را از رفتن به بهشت بازمیدارید.
* ایمانِ دیگر اعضا را تضعیف میکنید.
* دیگر اعضا را وسوسه کرده، باعث سقوط آنها خواهید شد.
فرقهها برای سرکوب تفکر انتقادی در گروه، هوش، نبوغ و هرگونه تلاش برای تفکر مستقل را آماج حملات توهینآمیز خود قرار میدهند، زیرا اصول غيرعقلاني فرقه، تحمل مقاومت در مقابل بررسيهاي عقلاني را ندارد و درنتیجه هوش، استدلال و منطق با توهين مواجه ميشود و اين توهينها، بهمنظور پيشگيري از بازخواست فرقه انجام میگیرد. رويكردهاي ضدّ روشنفكري و توهين، ترس و تنفر از هوش و نبوغ، يكي از ويژگيهاي رژيمهاي ديكتاتوري ـ مانند نازي در آلمان و مائو در چين ـ است و همچنين يكی از ويژگيهای متداول فرقههاي «توتالیتر»( خودکامه و مستبد) ميباشد.
بسياري از فرقهها ادعا ميكنند كه آموزشهايشان، مصون از خطا و اشتباه است و جنبه الهي دارد و با این نتیجهگیری القا میکنند که هر انتقادی از فرقه يا آموزشهايش:
* همواره اشتباه است و بدي مطلق در نظر گرفته ميشود، چون در مخالفت با خداست.
* مخالفت با اصول معنوي كيهانشناسي يا اصول معنوي عالم وجود است.
در برخي فرقهها، اختلاف عقيده، معادل تسخير شيطاني در نظر گرفته ميشود. انتقاد از فرقه و يا آموزشهاي آن، تأييدي است بر اينكه فرد، تحت تسلط نيروهاي شيطاني ميباشد.
رویکرد بسياري از فرقهها در مقابل مخالفان فرقه اينگونه است: كساني كه با ما موافقند، نجات پيدا ميكنند و كساني كه مخالف ما هستند يا به نقد اعتقادات و رهبر گروه ما ميپردازند، رستگار نميشوند. بهطور مشابه، در فرقهها قضاوت معكوس نیز وجود دارد؛ به این صورت که هيچگاه دربارۀ فرقه قضاوت نميشود و موضوع قضاوت هم قرار نمیگیرد، بلكه نسبت به افرادی كه دربارة فرقه به اظهار نظر ميپردازند، با توجه به گفتههایشان قضاوت ميشوند. كساني كه نظری مثبت به فرقه دارند، افرادی خوب قلمداد میشوند و كساني كه از فرقه بدگویی میکنند، مردمانی گمراه و بیارزش هستند.
تفكر گروهي در فرقهها، معمولاً بدين معناست كه هيچ تفكری واقعي وجود ندارد. فقط كلمات و شعارهای گروه تكرار و از برنامهها تبعيت میشود.(2)
جفري اسكالر( Jeffrey Schaler.) ـ در مقالۀ «كالت باستينگ» ـ اينگونه مينويسد:
يك راه سنجش ماهيت فرقهاي گروه، اين است كه ايدئولوژي گروه را به چالش بكشيم. ما ميتوانيم از طريق مخالفت با ايدئولوژي گروه و اينكه چگونه اعضا تفاوت نظر را تحمل ميكنند، به ماهیت گروه پی ببریم؛ بهويژه نظراتي كه قلب ايدئولوژيك گروه را هدف قرار میدهند. اعضای فرقه، همانند يك كلوني از حشرات هستند. زماني آشفته ميشوند که ايدئولوژيهاي اصلي آنها به چالش كشيده شود. با ارائه هر مدركي كه صحت ايدئولوژي گروه را به چالش بكشد، بيشتر اين احتمال وجود دارد كه اعضای فرقه به شيوهای پيشبيني شده عمل كنند، يعني اينكه از هم جدا شوند يا به كلونيهاي فرقهاي مجزا تبديل شوند.
يك جنبۀ ديگر فكر گروهي، این است كه ميتوان آن را «احساس گروهي» ناميد؛ به این صورت که فرقه، تحمیل ميكند كه اعضای خوب لازم است چه احساسات و ادراكاتي داشته باشند. معمولاً تمام اعضا باید در همۀ زمانها احساساتی خوب داشته باشند و با شادي تأييد كنند كه رهبر و آموزشهايش، بسيار شگفتانگيز است و جهان را نجات ميدهد. عصبانيت آنها، فقط زمانی است كه از گروه انتقاد ميشود. در غير اين صورت، همۀ اعضا همواره چهرهای شادمان و همراه با لبخند دارند.
برخی روشهای متداول گروههای فرقهای برای خاموش کردن منتقدین اذیت و آزار، ترور شخصیت، بازسازی اندیشه و تحرّی حقیقت است. البته، این روشها به این اندازه محدود نمیشود و برخی فرقهها ممکن است از تمامی روشهای ذکر شده برای خاموش کردن منتقدین استفاده کنند .
پی نوشتها :
[1]. A.Orange - the cult test.
[2]. Michael D. Langone - Cults: Questions and Answers.