پیامبرخواندهی بهائیت، میگوید: «باری، در کلمات شموس حقیقت باید تفکر نمود».(1) او در ادامه، به کسانی که توان تحلیل آثار مدعیان پیامبری را ندارند، توصیه میکند که برای درک حقیقت، باید به "واقفین مخازن علم" مراجعه کنند: «باید از واقفین مخازن علم سؤال شود تا بیان فرمایند و رفع اشکال نمایند. نه آنکه به عقل ناقص خود کلمات قدسیه را تفسیر نمایند و چون مطابق نفس و هوای خود نیابند، بنای رد و اعتراض گذارند».(2)
اما بدون شک منظور حسینعلی نوری از رجوع به "واقفین مخازن علم"، دانشمندان و علما نیستند؛ چرا که او علما را از زمرهی واقفین مخازن علم جدا کرده و مینویسد: «نصیحت انبیاء این است که به گوش و چشم خود ببینند و بشنوند، نه رجوع به علما».(3) پس به راستی، علمایی که پیامبرخواندهی بهائیت به عنوان واقفین مخازن علم از آنان یاد کرده، چه کسانی هستند؟!
با مراجعهی مجدد به کتاب ایقان، در مییابیم که پیامبرخواندهی بهائی در ادعایی بیدلیل، تنها کسانی را عالم میشناسد که به او و علیمحمد باب ایمان آورده باشند (خواه از علم بهرمند باشند و یا نباشند) و بالعکس، هرکس به او و علیمحمد باب ایمان نیاورده باشد (هرچند که عالم دهر باشد)، نزد او از علم تُهی است: «بر هر نفسی از علما، حکم ایمان از مبدأ عرفان در یوم تغابن و احسان جاری شد؛ حکم علم و رضا و نور و ایمان دربارهی او صادق است و إلّا حکم جهل و نفی و کفر و ظلم در حق او جریان یابد».(4)
بنابراین در منظر پیامبرخواندهی بهائیت، ملاک علم، ایمان به اوست! ادعایی که در نتیجهگیری از آن، ملاک دریافت حقیقت را تنها با مراجعه به بهائیان قابل تحقق میداند!
پینوشت:
1- حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: لجنهی ملّی نشر آثار بهائی به زبان فارسی و عربی، چاپ اول، 1998 م، ص 120.
2- همان.
3- همان.
4- همان، ص 24.