عبدالبهاء در ترسیم نظام رهبری پس از خود، دو رکن مقام ولایت امر و نهاد بیت العدل را تعیین کرده بود. او در تبیین جایگاه این دو، شورای بیت العدل را دارای مقام عصمت موهبتی از جانب خدای تعالی دانسته و مقام ولایت امر را به عنوان ناظر این شورا تعیین کرده است: «اما بیت عدل الّذی جعلهُ الله مصدر کلّ خیر و مصوناً مِن کلّ خطأ (: اما بیت العدلی که خدا آن را منبع هر خیری و مصون از هر اشتباهی قرار داده)، باید با انتخاب عمومی، یعنی نفوس مؤمنه تشکیل شود... و ولی امرالله رئیس مقدس این مجلس و عضو أعظم ممتاز لاینعزل و اگر در اجتماعات بالذات حاضر نشود، نایب و وکیلی تعیین فرماید».(1)
عبدالبهاء با طرح امکان گناه اعضای بیت العدل و خارج شدن آنها از ورطهی عصمت، وظیفهی برخورد با آنان را به عهدهی مقام ولایت امر گذاشته بود: «و اگر چنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتکاب نماید که در حق عموم ضرری حاصل شود، ولی امرالله صلاحیت اخراج او را دارد. بعد ملّت شخص دیگری انتخاب نمایند».(2)
اما اعضای شورای به ظاهر بدیع بیت العدل به اعتراف عبدالبهاء کپیبرداری از پارلمانهای غرب است: «بیت عدل أعظم الهی به ترتیب و نظامی که در انتخاب مجالس در اروپا انتخاب میشود، انتخاب گردد»(3) ،
این تعیین تکلیف در ادامه راه با بحران مشروعیت روبرو شد چرا که :
اولا ) بر خلاف پیش بینی جناب عبدالبها ، شوقی افندی عقیم بود و یکی از دو رکن رهبری بهائیت عملا از صحنه رهبری بهائیان حذف شد .
دوما ) بر خلاف آنچه که به آن انتخابات گفته میشود اعضای بیت العدل تماما منصوب میگردند .در انتخابات تنها افرادی ورود پیدا میکنند که یکی از اعضا قبلی بدلیل کهولت سن دیگر و یا فوت دیگر توان حضور در شورا را ندارد . با نگاهی به اسامی افراد انتخاب شده در طول تشکیل بیت العدل میتوان به این مهم رسید .
سوما ) در دستورات بیت العدل میخوانیم تمامی افراد بهائی میتوانند در این انتخابات شرکت کرده و در صورت آوردن رای به عضویت بیت العدل در آیند .این ادعا هم به دودلیل قابل قبول نیست .در کدام انتخابات بیت العدل اجازه ورود حتی مسئولین محافل ملی را بعنوان کاندید داده است ؟. و یا شما در طول چندین دوره انتخابات آیا زنی در جمع این شورا دیده اید ؟
چهارم اینکه ) در انتخابات بیت العدل وظیفه نظارت بر عهده ولی امرالله بوده است حالا که این ولی امرالله وجود ندارد این انتخابات حتی با مقررات تشکیلات بهائیت هم مشروعیت ندارد .
با ادعای مقام عصمت، انتخاباتی غیرشفاف، بدون ناظر و بدون عاملی بازدارنده، عملاً به نظام دیکتاتوری در رهبری بهائیان تبدیل شده است. شاهد بر این مدعی آنست که عمده علّت تعویض اعضای بیت العدل، مرگ و کوهلت سنّ این افراد بوده که همین عامل، خود دلیلی بر زد و بندهای پشتپرده در بالاترین نهاد رهبری بهائیت است.(4)
از اینرو فرانچسکو فيچيکيا (5) در تبيين ساختار تشکيلات جهانی بهائيت بيان میکند که از نظر او تعاليم و اعتقادات بهائیت، صرفاً در خدمت پذيرفتن و اجرای فرامين این تشکيلات است. چرا که ساختار اين تشکيلات در اطاعت بیچون و چرا و تأکيد اکيد بر اطاعت و پيروی کوکورانه بنا شده است و در اين تشکيلات هرکس که از اين قاعده اصلی تخطی کند طرد میشود.(6)
فيچيکيا اهداف سياسی تشکيلات جهانی بهائيت را ديکتاتور مآبانه، ضدمردمی و شديداً معارض با آزادی دانسته و معتقد است که عقايد سياسیِ افراطی رهبريت تشکيلات جهانی بهائيت، برانگيخته از گرايشهای فاشيستی است. چرا که با انتقال مرجعيت عقيدتي به بيتالعدل در سال 1963 م، از آن زمان به بعد تشکيلات بهائيت مانند کليسای کاتوليک به عنصری از قدرت حقوقی و تنها سازمان عقيدتی در جامعه بهائی تبديل شده و فيچيکيا از آن به عنوان «کليسایی کردن جامعه بهائی» ياد میکند.
به اعتقاد او در تشکيلات بهائيت اعضای آن در برابر هرگونه تفکرِ انتقادی، نوآوریهای فردی، آزادی بيان، انتقاد از مقررات سخت، سانسور و منعِ مطالعه آثار مخالفان با طرد فوری از سوی تشکيلات بهائيت روبهرو میشوند. به گونهای که او معتقد است تعاليم بهائی در راستای اهداف تشکيلات جهانی بهائيت به تعاليم ايدئولوژيک بدل شده که جانشين فکر مستقل است و او با استناد به بندهای 122 و 125 کتاب اقدس که در آنها آزادیهای اجتماعی ناديده گرفته شده، بهائيت را بر خلاف شعارهایش، در تقابل با دمکراسی میداند. همچنين فيچيکيا بر اين باور است از آنجايی که در ساختار تشکيلات جهانی بهائيت اصل تفکيک قوا لحاظ نشده، آن تشکيلات تمرکزگرا و ضد دمکراتيک است.(7)
پینوشت:
1- اسدالله فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، نسخهی الکترونیکی، ج 4، ص 305-304.
2- عباس افندی، الواح وصایا، پاکستان: محفل روحانی ملّی بهائیان، 1960 م، ص 16.
3- اسدالله فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، آلمان غربی: محفل روحانی ملّی، 141 بدیع، ج 4، ص 297.
4- همچنان که 25 عضو این نهاد دارای 431 سال عضویت هستند که در این میان، 8 ایرانی به تنهایی 135 سال سابقه دارند.
5- نویسندهای آلمانی زبان متولد سال 1946 که در سال 1971 م به عضويت محفل بهائی سوئيس درآمد و پس از انتقاد به اعتقادات و تشکیلات بهائیت در سال 1974 م طرد روحانی شد.
6- «... اَيادی اَمرالله بايد بيدار باشند، به محض اينكه نفسي بنای اعتراض و مخالفت با ولي اَمرالله گذاشت، فوراً آن شخص را اِخراج از جمع اهل بهاء نمايند و اَبداً بهانهای از او قبول ننمايند»: عباس افندی، الواح وصایا، پاکستان: محفل روحانی ملّی بهائیان، 1960 م، ص 13.
7- جهت آشنایی بیشتر، مراجعه کنید به کتاب: آيا بهائيت دين جهانی در آينده است؟، نوشته: فرانچسکو فیچیکیا.