شیخیه معتقد است که خداوند مجهول الکُنه است و نمیتوان او را تصور نمود و در نماز مخاطب قرار داد.(1)
این دیدگاه در برخی گرایشهای شیخیه به صورت جدی مطرح است و البته به نوعی دیگر در فرقههای صوفیه؛ چرا که آنها نیز لازم میدانند صورت قطب و شیخ خود را در نماز تجسم کنند و سعی کنند به واسطهی تجسم او در نماز، با خداوند ارتباط برقرار کنند. اما این باور انحرافی در حالیست که عبادت خدای تعالی در واقع، نشان دادن مملوکیّت خود به پروردگار و استعانت و طلب یاری از اوست.(2)چرا که تنها خداوند شایسته و بایستهی پرستش است و تنها حقیقتى که شایستهی یارى جستن مىباشد، خداوند است؛ همچنان که تقدیم مفعول «إیّاک» بر فعل «نَعبد» و «نستعین»، دلالت بر انحصار و خروج غیر دارد. لذا دخول هرکس و هرچیز در عبادت پروردگار (با هر عنوانی)، مرتبهای از شرک به شمار میآید و هیچ توجیهی برای آن پذیرفته نیست.
قرآن کریم نیز پیش از طرح چنین ادعاهایی توسط پیشوایان صوفی و شیخی، با شرک دانستن چنین باوری، دو انگیزه را عامل گرایش انسانها به شرک برشمرده است:
اول: تصور دور بودن خالق از مخلوق (همان توجیهی که پیشوایان شیخی ارائه میدهند) که خداوند متعال براى ردّ این انگیزه، آیات متعددى نازل فرموده است.(3) همچنان که در یکی از این آیات میخوانیم: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ [بقره/186] و چون بندگان من از تو دربارهى من بپرسند، همانا من (به آنها) نزديكم و دعاى دعا كننده را وقتى كه مرا بخواند پاسخ مىدهم، پس آنها نيز دعوت مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند، باشد كه راه يابند».
دوم: تفویض تدبیر جهان به خدایان کوچکتر (که ادعایی دیگر از سوی پیشوایان شیخی است (4))، که در ردّ آن، آیاتى نازل شده است.(5) همچنان که در یکی از این آیات میخوانیم:«قُلْ مَنْ يَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ [یونس/31]؛ بگو: کیست که شما را از آسمان و زمین روزی میبخشد؟ و یا کیست که بر گوش شما و شنوایی آن و دیدگان شما و بینایی آنها تسلّط و حکومت دارد؟ و کیست که زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد؟ و کیست که همه شئون (جهان هستی) را تدبیر میکند؟ بیدرنگ میگویند: خدا! بگو: پس آیا پروا نمیکنید؟!».
لذا پیشوایان شیخی بر اساس چه دلیلی تصور کُنه ذات الهی را در نماز ضروری میدانند که بعد تصور آن را محال معرفی و ناچار قرار دادن واسطه و مرتکب شرک شوند؟! به راستی چگونه میتوان با تصور غیر خدای تعالی، هنگام تعهد به پرستش انحصاری او، به توحید عبادی واقعی رسید؟!
از اینرو جالب است بدانیم وامگیری عقاید در بهائیت، از شیخیه و صوفیه نیز تا بدانجا پیش رفته که بدانیم بهائیان نیز در حکمی مشابه بر این باورند که برای ارتباط با خداوند (خدایی که آن را حسینعلی نوری میدانند)(6)، باید عبدالبهاء را در نظر آورد؛ همچنان که شوقی افندی گفته است: «... اگر در حین نماز، خود را محتاج میبینید که کسی را پیش چشم خود مجسم کنید، حضرت عبدالبهاء را در نظر آورید؛ زیرا به واسطه حضرت عبدالبهاء میتوان با جمال مبارک (حسینعلی نوری) راز و نیاز کرد».(7) البته بهائیت با چنین دیدگاهی، عملاً مرزهای شرک را رد کرده و با خدا دانستن مدعی پیامبری خود، راه کفر را در پیش گرفته است.
پینوشت:
1- محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، چاپ سنگی، 1296، ص 52.
2- بستانى- مهیار، فرهنگ ابجدى، تهران: انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش، ص 60، واژه «اسْتِعَانَة».
3- به طور مثال، بنگرید به آیات سورهی: ق، آیه 16؛ سورهی زمر، آیه 36؛ سورهی غافر، آیه 60؛ سورهی آل عمران، آیه 29.
4- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: شیخ احمد احسایی و ادعای واگذاری امور خلقت به معصومین
5- به طور مثال، بنگرید به آیهی سوره اعراف، آیه 54 و... .
6- حسینعلی نوری بارها مدعی مقام خدایی برای خود شده بود: «نیست خدایی جز من زندانی غریب تنها». [حسینعلی نوری، آثار قلم أعلی، ج 3، لوح 230]
7- مجلهی اخبار امری (نشریه محفل ملّی بهائیان ایران)، ش 6، سال 1328.