بر مبنای همین دستورهای علیمحمد شیرازی، بابیان دست به وحشیگری و کشتارهای گستردهای زده و چه خونریزیها که برپا نکردند. بهائیت نیز بر این تاریخ سیاه و پر از ترور واقف است و سرانشان بعد از گذشت چند سال اولیه از پا گرفتن فرقه بهائی، به نوعی سعی کردند با کتمان یا رد برخی دستورهای باب، خود را مترقی و متفاوت نشان دهند، اما به هر حال برای رسمیتبخشی و داشتن پشتوانه تاریخی، نمیتوانند به چیزی جز فرقه علیمحمد شیرازی متمسک شوند. مخصوصاً که پیامبرخوانده بهائیان، خود در ابتدا بابی و شریک جرم تمام وحشیگریهای این قوم بوده و تا سالها بعد از بهائی شدن، همچنان به دستورات مسلک قبلی خود پایبند بود. با این اوصاف شاید عجیب به نظر برسد که بهائیان چطور میخواهند تولد چنین شخصیتی را جشن گرفته و به وسیله او افراد را به بهائیت جذب نمایند؟! پاسخ، روشن است؛ مثل همیشه با دروغ، چهره و خواست واقعی خود را پنهان کرده و با تحریف تاریخ، آنچه را به مذاق مخاطب خوش آید، تعریف میکنند.
خوب است بدانیم در همین ایام رهبران ادیان الهی به باورهای مسلمانان و خصوصا شیعیان احترام گذاشته و حتی در مراسمات سوگواری آنان شرکت میکنند .
پی نوشت:
1-افندی، عباس، الواح و وصایا، ص 294.
2-افندی، عباس، مکاتیب، ج 2، ص 266.
3-حسینی طباطبایی، مصطفی، ماجرای باب و بهاء، تهران: راه نیکان، 1393، ص 90 / لوح هیکلالدین، ص 15.