یک پژوهشگر در زمینهی بهائیت با یک مبلّغ بهائی، جایگاه تعصبات دینی و حقیقت جویی در فرقهی بهائیت را به گفت و گو نشستند:
پژوهشگر: چرا بر خلاف شعارهایتان، نسبت به فرقهی خود تعصب کور دارید؟!
مبلّغ بهائی: خیر چنین نیست؛ پیشوایان ما جمیع تعصبات را مخرب اساس بشر دانستهاند: «تعصب دينی، تعصب مذهبی... هادم بنیان (: نابودگر اساس) انسانی است».(1)
پژوهشگر: خُب اگر تعصب را بد میدانید؛ پس چرا پیامبرخواندهی شما ملاک عقل را ایمان به خود دانسته است: «ميزان كلّيه اين مقام است كه ذكر شد هر نفسی به آن فائز شد یعنی مشرق ظهور را شناخت و ادراک نمود، او در کتاب الهی از عقلاء مذکور و مسطور و مِن دون آن جاهل اگر چه به زعم خود، خود را دارای عقول عالم شمرد».(2)
مبلّغ بهائی: بخاطر اینکه اگر غیرمؤمنین به حضرت بهاءالله عاقل بودند، تحقیق کرده و بهائی میشدند.
پژوهشگر: یعنی اینکه پیشوای شما، دانا ترین مردم را بخاطر نپذیرفتن بهائیت جاهل دانسته هم نشان بر تعصب نیست: «اگر نفسی اليوم به جميع علوم ارض احاطه نماید (: اگر کسی امروزه دانای تمام علوم باشد) و در كلمه بلی توقّف كند (: بهائیت را نپذیرد)، لَدی الحَقّ مذكور نه و از اجهل ناس محسوب (: نزد خدا پذیرفته نیست و از گمراهترین مردم محسوب میشود)».(3)
مبلّغ بهائی: شما به هر اسمی که دوست دارید ازش یاد کنید، اما اگر کسی عالم واقعی باشد، بدون شک آیین بهائی را خواهد پذیرفت.
پژوهشگر: پس متوجه شدید که بر سر آیین خود تعصب کور دارید که میزان علم و عقل را ایمان به پیشوایانتان میدانید! از طرفی چگونه میتوانید شعار حقیقتجویی سر دهید (4) و ایمان نیاورندگان به خود، حتی اگر عالمترین مردم باشند را جاهل برشمارید؟! آیا ملاک علم نزد شما، به معنای پیروی کور و متعصبانه از بهائیت است؟!
پی نوشتها
1- عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، 127 بدیع، ج 2، ص 147.
2- مجموعه آثار، یاران پارسی، آلمان: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 1998 م، ص 34.
3- حسینعلی نوری، اقتدارات و چند لوح دیگر، نسخهی الکترونیکی، ص 111.
4- «اول اساس بهاءالله تحری حقیقت است»: عبدالحمید اشراق خاوری، پیام ملکوت، هند: بینا، 1985 م، ص 11.