لوح عهدی (وصیتنامه)
«لسان از برای ذکر خیر است او را به گفتار زشت میالایید … مذهب الهی از برای محبت و اتحاد است او را سبب عداوت و اختلاف منمایید… وصیه الله آن که باید اغصان و افنان و منتسبین، طراً بغصن اعظم ناظر باشند…
قَد قَدَّرَ اللهُ مَقامَ الغُصنِ الأکبَرَ بَعدَ مَقامِهِ إنَّهُ هُوَ الأمرُ الحَکیمُ قَدِ اصطَفَینَا الأکبَرَ بَعدَ الأعظَم …
محبت اغصان بر کل لازم … احترام و ملاحظهی اغصان بر کل لازم»1
لازم به ذکر است افنان لقب خویشاوندان باب و اغصان لقب خویشاوندان و فرزندان بهاء است و از این روست که عباس افندی را غصن اعظم و محمدعلی افندی را غصن اکبر گفتهاند.
آثار بهاء
در تاریخ بهائیت از او مکتوبات فراوانی در دست میباشد که در ضمن مجموعههای گوناگون به صورت تکراری به چاپ رسیده و شرح آثار او را میتوان از کتاب گنج شایگان نوشتهی اشراق خاوری چاپ مؤسسه مطبوعات امری به دست آورد.
آثار مکتوب بهاء
1-ایقان
2-اقدس
3- مجموعهی اشراقات
4-مجموعهی اقتدارات
5-لوح ابن الذئب (لوح مبارک خطاب به شیخ محمدتقی نجفی)
6-بدیع
7- مجموعه الواح چاپ مصر
8- مجموعه الواح چاپ تهران
9-آثار قلم اعلی:
جلد 1 (مبین)، جلد2
جلد 3 (جواهرالأسرار و هفت وادی و چهار وادی و مثنوی و قصیدهی ورقائیه)
جلد 4، جلد 5 (الواح ملوک و سلاطین)
جانشین بهاء
عباس افندی (معروف به عبدالبهاء) 1260- 1340 ه.ق
عبدالبهاء
گویند در شب بعثت باب در تاریخ پنجم جمادیالاولی سال 1260 میرزا حسینعلی از زن نخست خود موسوم به نوابه فرزندی آورد که نامش را عباس گذاردند و بعدها القاب «آقا» و «سرکار آقا» و «ابن الله» و «ابن البهاء» نیز گرفت. اما بهاء از زن دیگرش مهد علیا سه پسر داشت که عبارتاند از: محمدعلی افندی و میرزا ضیاءالله و میرزا بدیعالله.2
اختلاف بر سر جانشینی
پس از مرگ پدر، میان فرزندان جدایی افتاد و محمدعلی افندی با دو برادر دیگرش و نیز دو تن از زنان میرزا حسینعلی و با خواهران و پسر عموها بر عبدالبهاء شوریدند و با این که در لوح عهدی سفارش شده بود که اختلاف و نزاع نیفتد و احترام و دوستی اغصان و بستگان دیگر مراعات شود و ناسزا و افترا موقوف گردد، با این حال چون دو دستگی بالا گرفت، عباس افندی، غصن اکبر را ناقض اکبر و مریدانش را ناقضین خواند و پیروان خود را ثابتین نام نهاد.
افشاگری مجدد
«محمدعلی نیز به تلافی، غصن اعظم را رئیس المشرکین گفته، ابلیس لقب داد.»3
«بار دیگر سرکار آقا برادر و مریدانش را با القاب پشه و سوسک و کرم خاکی و خفاش و جغد و کلاغ و روباه و گرگ و … باقی درندگان مفتخر ساخت و خویشتن را بلبل و طاووس نامید.»4
تکرار تاریخ
«میرزا محمدعلی هم برای تکمیل باغ وحش خانوادگی ابنالبهاء را گوساله و الاغ دوپا خوانده، خود را غضنفرالله (شیر خدا) لقب داد.»5
دزدیدن آثار
«و سرانجام این تعارفات رکیک و ناپسند به آنجا رسید که عباس افندی اعلام داشت که ناقضین بسیاری از الواح و آثار بهاء را سرقت نموده، در آنها دست بردهاند و از همه بدتر آن که صورت نماز نه رکعتی بهائیت را به همراه احکام متمم کتاب اقدس دزدیده و آئین نازنین را ناقص کرده اند و هنوز این عبادت عظمی مفقود میباشد.»6
معلوم میشود که میرزا حسینعلی در تمام تاریخ عمر حتی یک بار هم این نماز را نخوانده بود تا عباس و دیگر مریدان فراگیرند و محتاج ورق پارههای محمدعلی نشوند.
اعتراف به بیکفایتی پدر
و این جاست که انسان از پیشبینی نادرست و فرجام اندیشی بر خلاف جناب بهاء به شگفت میآید؛ به ویژه اگر این کلام گهربار را نیز از سرکار آقا دیده باشد که:
«انصاف باید داشت از نفسی که در تربیت اولاد و عیال و آل عاجز مانده، چگونه امید تربیت اهل آفاق نماییم و آیا در این قضیه ذرهای شبهه و تردید است؟ لا والله!»7
زیرکتر از پدر
عباس افندی از پدر زیرکتر و محافظه کارتر و داناتر بود و خود را فردی عادی و بنده و غلام بهاء (عبدالبهاء) میخواند تا از او برهان و حجتی نخواهند و در عوض هرچه میتوانست مقام باب و بهاء را بالا میبرد.
ایشان همیشه نان را به نرخ روز میخورد و بر خلاف پدر، پای بند به یک حکومت و یک ولی نعمت نبود و متناسب با موقعیت، در آستان هر دولتی ابراز چاکری و … مینمود.
ارتباط با روسیه
«در اوایل که هنوز دولت روس تزاری برقرار بود، در سایهی عنایت آن حکومت استعمارگر میزیست و مریدانش در عشقآباد روسیه منزلتی داشتند و حتی به تشویق و پشتیبانی و مساعدت آن دولت، در آن جا مشرق الأذکاری برپا کردند.»
بنا به نوشتهی کواکب دریه جلد دوم صفحه 95 این معبدها توسط کمونیستها به موزه تبدیل شد.8
دستور دعا برای دولت روس
«جمیع دوستان به دعای دوام عمر و دولت و ازدیاد حشمت و شوکت اعلی حضرت امپراتور اعظم الکساندر سوم و اولیای دولت قوی شوکتش اشتغال ورزند زیرا که در الواح منیعه که در این اوقات از ارض مقدس عنایت و ارسال رفته، میفرمایند آن چه را که ترجمه و خلاصهی آن این است:
… باید این طایفهی مظلومه ابدأ این حمایت و عدالت دولت بهیه روسیه را از نظر محو ننمایند و پیوسته تأیید و تسدید حضرت امپراتور اعظم و جنرال اکرم را از خداوند جل جلاله مسئلت نمایند.»9
دعا برای دولت عثمانی
درهمین اوقات خود ایشان برای اغفال دولت عثمانی و جلب توجه آن، چنین راز و نیاز مینمود:
إلهی إلهی اسئَلُکَ بِتَأییداتِکَ الغَیبِیَّهِ وَ تَوفیقاتِکَ الصَّمَدانِیَّهِ وَ فُیُوضاتِکَ الرَّحمانِیَّهِ أن تُؤیِّدَ الدَّولَهَ العِلِّیهَ العُثمانِیَّیهَ وَ الخِلافَهَ المُحَمَّدیَّهَ عَلَی التَّمَکُّنِ فِی الأرضِ10
افشای خیانت
«پس از آن که دعاهای بهاء و بهائیان در حق حکومت روسیهی تزاری به عکس مستجاب گردید و آن حکومت ستمگر منقرض شد، سرکار آقا دست به دامان انگلیسیان زد و علفزار بهائیت از رود تایمز سیراب گشت.
گذشت ایام پرده از حقایق برداشت و عثمانیها دریافتند که عباس افندی به نفع دولت انگلیس جاسوسی میکند و جمال پاشا فرماندهی کل قوای عثمانی قصد اعدام وی را نمود»11
اقدام ارباب
«چون این گزارش یعنی حکم اعدام سرکار آقا، به لرد بالفور وزیر امور خارجهی وقت رسید، در همان یوم وصول، دستور تلگرافی به جنرال ألِنبی سالار سپاه انگلیز در فلسطین صادر شد.
تأکید اکید نمود که به جمیع قوا در حفظ و صیانت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن بکوشد.»12
خدمتگزار صدیق بریتانیا
«و بالاخره در این کشاکش قوای انگلیس در خاک عثمانی پیاده شده و جان عباس افندی نجات یافت و به سبب خدمات شایانی که ایشان نموده بود بلافاصله از جانب آن دولت به دریافت نشان عالی پهلوانی (knighthood) و لقب سر (sir) مفتخر گردید.»13
دعای عاجزانه
اللّهُمَّ إنَّ سُرادِقَ العَدلِ قَد ضُرِبَت أطنابُها عَلی هذِهِ الأرضِ المُقَدَّسَهِ … وَ نَشکُرُکَ وَ نَحمِدُکَ …
اللّهُمَّ أیِّدِ الإمبراطُورَ الأعظمَ جُورجَ الخامِس عاهِلِ إنکِلِترا بِتَوفیقاتِکَ الرَّحمانِیَّهِ و أدِم ظِلَّها الظَّلیلَ عَلی هذَا الأقلیمِ الجَلیلِ … ع ع14
ادامه این مقاله را در قسمت چهارم مطالعه نمایید…