با انتشار خبر ناگهانی گرانی بنزین، موجی از نگرانیها و اعتراضات نسبت به عواقب ناشی از آن در کشور شکل گرفت. در برخی مناطق کشور، جمعی از معترضین با آمدن به خیابانها و سر دادن شعارهای اقتصادی و معیشتی، نگرانی خود را از این افزایش قیمت نشان دادند. در این میان، دشمنان قسم خوردهی ملّت ایران نیز تلاش نمودند تا اعتراضات مسالمتآمیز مردمی به مسائل اقتصادی را به آشوب و اغتشاش و براندازی بکشانند.
تشکیلات بهائیت نیز به عنوان مزدور اجارهای کشورهای سلطهگرِ مخالف حکومت و اقتدار ایران اسلامی، تلاش نمود تا با گِره زدن مشکلات معیشتی و موضوع گرانی بنزین به ماهیت انقلاب اسلامی، عناصر وابستهی خود را همسو با جریانهای برانداز نماید و اصطلاحاً آنان را نیز به کف خیابانها بکشاند.
از اینرو یکی از اقدامات رسانهای تشکیلات بهائیت در روزهای اوج آشوب را میتوان انتشار مجدد پیام تحریکآمیز خود به مناسبت اغتشاشات سال 88، به بهائیان ایران برشمرد. کانالهای بهائی با انتشار مجدد و هدفمند پیام تشکیلات بهائیت به مناسبت اغتشاشات سال 88 که درخواست همراهی بهائیان با جریانهای برانداز شده بود، سعی داشتند تا عناصر وابسته به خود را باری دیگر، به صف براندازان بیافزایند.
همچنان که در بخشهایی از این پیام میخوانیم: «با حزن و اندوه فراوان از وقوع حوادث اخیر در آن سرزمین مقدّس، منویّات قلبیّۀ خود را به پیروان حضرت بهاءالله ابراز مینماییم. سلامت و امان شما عزیزان از دیرزمان مشغلۀ ذهنی این مستمندان بوده و اکنون نگرانی امنیّت میلیونها نفر زنان و مردان شریف دیگر ایران نیز بر آن اضافه گردیده است... ملاحظه فرمایید که با چه سرعتی پردهها برافتاد! مظالمی که طیّ سالیان دراز از طرق سازمانیافته و پنهان، بر بهائیان و دیگر شهروندان آن کشور وارد آمده در هفتههای اخیر در خیابانهای ایران در مقابل انظار جهانیان نمایان گشته است...».
تشکیلات بهائیت در ادامه، با زیرکی تمام، ضمن تفسیر حکم مطلق پیشوایان بهائی مبنی بر ممنوعیت دخالت در سیاست، به ممنوعیت دخالت در فعالیتهای حزبی و عضویت در هر حزبی غیر از بهائیت، مینویسد: «در عین حال نمیتوانید نسبت به مشکلاتی که گریبانگیر هموطنان عزیزتان است بیاعتنا باشید».
تشکیلات بهائیت همچنین، ضمن ترغیب بهائیان به نفوذ در حلقهی خویشاوندان، دوستان، آشنایان و همسایگان؛ منش بهائیت را در مقابله با ظلم اینگونه نشان داده است: «بهائیان ایران با سلوک و منش خود نشان دادهاند که واکنش صحیح در مقابل ظلم نه قبول خواستههای سرکوبگران است و نه پیروی از خوی و روش آنان»(1)
اما در نقد این رویکرد تشکیلات بهائیت، ذکر چند نکته را ضروری میدانیم:
اول: بر خلاف رویکرد تشکیلات بهائیت به عنوان حزبی در ظاهر مظلوم و در واقع برانداز، متون شبهدینی بهائی، هرگونه دخالت در امور سیاسی را مساوی با خروج از فرقهی بهائیت دانستهاند.(2)از طرفی پیشوایان بهائی، حتی حق اعتراض به حاکمین را از پیروان خود سلب کرده: «کسی حق اعتراض به دولتها را ندارد»(3) و پیروی از هر دیکتاتوری را بر پیروان خود، به عنوان واجبی شرعی تعیین کردهاند: «حکم هر دولت و حکومتی، حتی اگر مستبد باشد، واجب الإطاعه است؛ نباید با آزادیخواهان دمساز شد».(4) با این حال، چگونه تشکیلات بهائیت در زمان شکلگیری انقلاب اسلامی، همگام با اربابان خود، سعی در خاموش کردن اعتراضات بهحق مردمی در ایران را داشت، اما در تمامی فتنههای پیش آمده پس از انقلاب اسلامی، آزادیخواهی و عدالتطلبی را بهانهای برای براندازی مطرح نموده است؟!
دوم: تشکیلات بهائیت در حالی با پیشفرض اشتباه خود، اساس حکومت ایران را بر پایهی ظلم استوار میداند و منش خود را نافرمانی و مخالفت با آن معرفی میکند که عبدالبهاء، ظلمپذیری را از صفات بهائی معرفی کرده است: «... در مقابل اذیت و جفا، نهایت وفا را مجری دارید و در موارد ظهور بغضا، به نهایت صفا معامله کنید».(5)و یا آنجا که گفته است: «... اگر ستمکاری دست تطاول بگشاید و مانند گرگ تیزچَنگ هجوم نماید، اَحبای الهی مانند اَغنام (گوسفند) تسلیم شوند. لهذا مقاومت ننمایند بلکه تیغ و شمشیر را به شَهد و شیر مقابله نمایند. زخم به جِگرگاه خورند، دست قاتل را ببوسند».(6)
سوم: تشکیلات بهائیت بار دیگر ثابت کرد که بر خلاف معرفی خود به عنوان جریانی شبهدینی، تشکیلاتی کاملاً نظاممند، منسجم و برانداز است. تشکیلاتی که در زمان پهلوی و در اوج قدرت، با تصدی مناصب مهم کشوری و لشکری خون مردم را میمکید و اینک به عنوان حامی مردم سخن از آزادی و عدالت میگوید! تشکیلاتی سیاسی و وابسته به دولت متخاصم اسرائیل که تنها 12 روز پس از شکلگیری حکومت مردمی در ایران، دشمنی خود را با آن آغاز نموده و در طول 40 سال، هیچگاه دست از دشمنی با آن برنداشته است.(7) اما آیا در منطق بهائیت، حکومت موروثی و دستنشانده و چپاولگر پهلوی عادل و اساس جمهوریت اسلامی نظام منتخب مردم ظالم است؟! اگر حکم بهائیت به ممنوعیت دخالت در سیاست و اطاعت از حاکمین در سال 56، بهائیان را از همراهی با انقلابیون باز میداشت، چگونه در 40 سال پس از انقلاب، بهائیان را به همراهی با براندازان فرا میخواند؟! با این حال چگونه چنین تشکیلاتی، انتظار آزادی عمل عناصر وابسته به خود در ایران را دارد؟!
چهارم: تشکیلات بهائیت که از فلسطین اشغالی، اغتشاشگران، برهم زنندگان نظم و امنیت و تخریبگران اموال شخصی و عمومی در ایران را جوانانی مشتاق شکوفایی استعدادهایشان معرفی میکند، آیا در برابر جوانان فلسطینی که از آب و خاکشان دفاع میکنند هم چنین دیدگاهی دارد؟! یا فقط به دستور ارباب خود، وظیفهی براندازی در ایران را به عهده دارد و ظلم و عدالت، صرفاً واژههایی ابزاری برای اهداف پلید این تشکیلات است؟!
پینوشت:
1- بازنشر پیام نهاد رهبری بیتالعدل به احبای ایران، مورخ: 2 تیر 1388، مطابق: 23 جون 2009 (همزمان با شروع آشوبها پس از گرانی بنزین).
2- «میزان بهائی بودن و یا نبودن، این است که هرکس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفهی خویش حرفی زند یا حرکتی نماید، همین برهان کافی است که بهائی نیست، دلیل دیگر نمیخواهد»: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، چاپ سوم، 128 بدیع، ص 337.
3- ر.ک: حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، بند 95، صص 94-93.
4- ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 134 بدیع، ج 8، صص 246-247.
5- عباس افندی، منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء، هوفهایم آلمان: لجنه نشر آثار امری، تهیه و تنظیم: مرکز جهانی بهائی، چ 1، 2000 م، ج 1، ص 19.
6- عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرجالله زکی الکردی، 1921 م، ج 3، ص 160.
7- خبرگزاری مشرق، تیتر مقاله: اعترافات جالب 9 نجاتیافته از بهائیت، کد خبر: 226528، 1392/4/4.