×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

تشکیلات بهائیت چگونه با مخالفان و منتقدان خود برخورد می کند؟

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

تشکیلات بهائیت چگونه با مخالفان و منتقدان خود برخورد می کند؟

بهائیت در ایران : خشونت و سرکوب مخالفان از همان ابتدای شکل گیری این فرقه سیاسی در سرکردگان آن قابل مشاهده بود. میرزا آقا خان کرمانی ( بابی ازلی و داماد میرزا یحیی صبح ازل) در رساله خود تحت عنوان “هشت بهشت” می نویسد: « میرزا حسینعلی چون میرزا اسدالله دیان را مخل خود یافت، میرزا محمد مازندرانی، پیشخدمت خود را فرستاده، او را مقتول خود ساخت». البته وی در این رساله به تفصیل این جنایت پرده بر می دارد. این خشونت در سرکردگان وگردانندگان بعدی این فرقه نیز دیده می شود.

siu7mUU_400

 

البته خشونت و برخورد با مخالفان در اکثر فرقه های مخرب و تروریستی قابل مشاهده است، این خشونت هم در برخورد با اعضای فرقه که قصد خروج دارند و هم با مخالفان و افرادی که فرقه را نقد می کنند، دیده می شود.

“ترور” در لغت به معنای هراس افکنی است و در سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی برای سرکوبی مخالفان و ترساندن آن ها اطلاق می شود. همچنین کردار گروه های مبارزی که برای رسیدن به اهداف سیاسی خود دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز می زنند، ترور نامیده می شود.

می توان گفت تروریسم سیاسی در تاریخ معاصر ایران از اوایل دهه ۱۲۶۰ ه.ق همزمان با جنبش بابیگری آغاز شد و چنان با آن پیوند خورد که در دوران متأخر قاجار نام “بابی” و “تروریست” مترادف بود. در اواخر سلطنت محمدشاه و پس از مرگ او (۱۲۶۴ ه.ق) آشوب هایی از سوی مریدان علی محمدباب در کشور پدید آمد که از جمله آن ها رویداد “قلعه طبرسی” در مازندران بود. ۱

 “عبدالحسین آیتی” بهایی که به دین اسلام گروید و از منتقدان بهائیت شد، در رابطه با برخورد با مخالفان از سوی سرکردگان این فرقه می نویسد: « عباس افندی این رویه پدر را دائماً تعقیب داشت یعنی مخالفان علنی خود را که که در بسط محرم و مجرم شده و اسرار را شناخته و به کشف آن پرداخته بود و می کوشید برای افتاء و اعدامش».۳

یکی از افرادی که سعی داشت از اینگونه اقدامات فرقه بهائیت پرده بردارد “ادیب مسعودی” بود. وی مبلغ معروف و سرشناس جامعه بهائی، همنشین و مباحث مبلغانی چون “عباس علوی”، “محمد علی فیضی”، “فنا ناپذیر”، “اشراق خاوری” و … بود.۴

ادیب مسعودی درباره روح خشونت در این فرقه با مخالفان و منتقدان می گوید: « فاضل مازندرانی و میرزا نعیم اصفهانی که می خواستند بازگردند و سم داده بودند، به میرزا ابوالفضل گلپایگانی که او هم پشیمان شده بود و در مصر سم دادند. آن ها ترور چی بودند. هر کسی که نام و نشانی داشت و می خواست برگردد، می کشتند. من بارها از اشراق خاوری شنیدم که می گفت :« یا لیت امی لم تلدنی» یعنی اظهار پشیمانی از تولد خودش می کرد که ای کاش مادرم مرا نمی زاد و من به این ورطه نمی افتادم. این سخنان را که گفت، بعداز یک هفته هم مرد. این ها دیدند که اشراق خاوری دارد کم کم آدم می شود و پشیمان می گردد. بالاخره ما را به دهی به نام عرب خیل در مازندران بردند».۵

خاطرات صبحی

یکی دیگر از افرادی که به این مهم اشاره داشته ، فضل ا… مهتدی صبحی است. او سال های متمادی منشی مخصوص عبدالبهاء بوده و در راه پیشبرد اهداف بهائیت ۱۲ سال تمام به سفرهای تبلیغی در ایران و بلاد دیگر رفت.۶ وی معتقد است فردی که از تشکیلات بهائیت بیرون می آید مورد خشونت و بی مهری از سوی تشکیلات و دیگر اعضا قرار می گیرد. سرگذشت خود صبحی گواه این رویه بهائیان است که حتی تا سرحد جرح و قتل او پیش رفت.۷

“میرزا علی اکبر رفسنجانی” از جمله دیگر مبلغان مشهور بهائی بود که سرگذشت عبرت آموزی دارد. وی نیز از جرگه بهائیان رانده شد و در پی آزار و اذیت و تعرض آن  ها، گوشه عزلت اختیار کرد و سرانجام پس از اعتراض از بهائیت در زادگاه خود درگذشت.

صبحی در شرح احوال “ابن صدق ” نیز انجام چنین رفتاری را با وی گزارش کرده است. جالب آن که خود صبحی هم به گناه خود در آزار و اذیت به ناحق ابن صدق اعتراف می کند.۸ وی در مورد این خشونت هامی گوید: « اگر فرزندی از فرزندان بهائیان هم مسلمان می گشت وضعیت بسیار وخیمی در انتظارش بود. در فرقه ای که ملاک قرب، اطاعت کورکورانه و ملاک طرد، نا فرمانی است، برخوردن به جنایات هولناک امری سهل و آسان است، آن هم از نزدیکان رؤسای بهائیت.»۹

مهتدی صبحی در ادامه درباره برخورد تشکیلات بهائیت با خود پس از تبری از این فرقه می گوید: « … هر روز به طوری مزاحم حال کار بنده می شدند و هر لحظه به عقیده و رأیی منسوبم می داشتند و همچنان عوام بهاء را به ضدیت و عداوت تحریک، و خواص دوستان و منسوبانم را بر قطع روابط محبت و نسبت، وادار می کردند و چندان بر جور و جفا و افک و افترا مصرّ گشتند و میدان به دست این و آن دادند که لازم دیدم بعد از پنج سال، به دوره سکون و سکوت خود خاتمه داده، در ضمن بیان مطالب، دیگر حقایقی را که یافته ام و موجب تکفیر اصلی این بنده است، به عرض دوستان برسانم و به نگهداشت حقوق خود و دفاع از آن، که در نهاد هر موجود زنده ای است، بپردازم».۱۰

یکی دیگر از افرادی که سعی در بیان این واقعیت در تشکیلات بهائیت دارد “بهزاد جهانگیری” است. وی که یک بهائی زاده  و متولد ۱۳۴۶همدان است، همزمان با سپری شدن ایام نوجوانی اش که مقارن با پیروزی شکوهمند انقلاب سلامی نیز بود، فصل جدیدی از زندگی خود را آغاز کرد. او با بررسی رفتار و گفتار و عملکرد وابستگان فرقه بهائیت، پی به وجود تناقضاتی آشکار در رویه و سیره ایشان برد. حمله های ناجوانمردانه مبلغان بهایی نسبت به دین اسلام در کلاس های مختلف، حصر فکری و رفتاری و اعمال کنترل های تشکیلاتی، سبب شد تا از دوستان بهائی اش فاصله گرفته و با هم سن و سالان مسلمان خود رابطه برقرار کند.۱۱

بهزاد جهانگیری سال ها بعد در برخورد با اتفاقات مختلف و فراز و فرود های زندگی اش، از این فرقه ی ضاله، تبرّی جست و به اسلام پناه آورد.

“مهری کرمی” یکی از قربانیان این فرقه می گوید: «البته باید گفت اکثر آن ها می دانند بیرون چه خبر است. چه کسی حق است و چه کسی حق نیست، ولی به خاطر ترسی که از طرد شدن دارند نمی توانند از آن محدوده ای که در آن هستند بیرون بیایند. خیلی وقت ها سؤالاتی برایشان پیش می آید که جوابشان را نمی گیرند. الآن در خود فرقه بهائیت خیلی ها هستند که اسلام را پذیرفته اند و به آن اعتقاد قلبی دارند. من خیلی از آن ها را می دیدم که در ماه رمضان و یا محرم دور از چشم بقیه خیلی چیز ها را رعایت می کنند اما چرا پنهانی؟ چون می ترسند.».۱۸

نگاه تطبیقی به فرقه بهائیت و دیگرفرقه ها

باید توجه داشت که این خشونت ها تنها در تشکیلات بهائیت وجود ندارد و در دیگر فرقه ها هم قابل مشاهده است. “مریم سنجابی”، عضو جداشده منافقین درباره ترور و خشونت در این فرقه در برخورد با مخالفان می گوید:« به افراد بازداشتی در آن سال ها کد های sf زده بودند. این کدها در پرونده ها می ماند. شش نفر در آن دوران در بازداشتگاه ها و هنگام شکنجه کشته شدند. “قربانعلی صادقی” یکی از آن ها بود که از شدت جراحات وارده جان داد. بعدها قتل دو خانم و شش مرد را که در پرونده های آن ها عنوان “نفوذی” قید شده بود، شاهد بودم».۲۰

این عملکرد در دیگرفرقه ها مثل عرفان حلقه موجود است: «فرقه عرفان حلقه، محققان و پژوهشگران را به ترور تهدید کرده و دست به تخریب آن ها می زند. در این حرکت ایمیل های تهدید آمیزی برای فعالان فرهنگی، خبرنگاران، محققان، نویسندگان و اساتید حوزه و دانشگاه که در راستای نقد و بررسی در این فرقه فعال بودند، ارسال شد. در ادامه دو تن از مریدان اولیه این گروه که به انحرافی بودن آن پی بردند و پیگیر روشنگری و محکومیت این فرقه در دادگاه بودند از سوی این فرقه تهدید و ترور شدند که به طرز معجزه آسایی نجات پیدا کردند و از طریق دستگاه های قضایی پیگیر پیامک های تهدید آمیز هستند.»۲۱

این نوع اقدامات در دیگر فرقه های نوظهور مثل رام ا… نیز دیده می شود، اعضا بعد از خروج تحت انواع تهدید ها، تهمت ها و فشارهای مختلف قرار می گیرند. یکی از اعضای سابق این فرقه می گوید:« گاه تشکیلات در مقابل اقدامات روشنگرانه سایبری افراد خارج شده آن ها را تحریم می کند یا با گذاشتن کامنت های تهدید آمیز و الفاظ سبک، فحاشی،  تهمت و دروغگویی، دست به توطئه، سفسطه و جوسازی برای مقابله با آن ها می زند».۲۲

یا در فرقه ای به سرکردگی “حسین.پ” تشکیلات در مقابل شکایت اعضا از سرکرده، آرام ننشسته و از طرف اعضا و وکیل، شاکیان را مورد تهدید و تطمیع قرار می دهد و قصد دارد با مجموعه ای از این رفتارها شاکیان را –که همان اعضای پیشین فرقه هستند- به سکوت وادار کند.

اما به راستی مسئول اصلی این خطرات و آسیب ها کیست؟

در پاسخ باید گفت مسبب این اعمال، حرکت های تشکیلاتی فرقه هاست که به صورت سازماندهی شده در حال فعالیت هستند. « وقتی از یک تشکیلات فرقه ای صحبت می شود منظور تشکیلاتی نیست که صرفا بر اساس تعریف وظایف، اهداف، عملکرد و … مشخص شده باشد بلکه تشکیلات فرقه ها تشکیلات خودکامه ای هستند که اعضا از اهداف آن خبر ندارند. اعضا فقط به دستوراتی که از جانب تشکیلات صادر شده، گوش داده و آن را بی هیچ چون و چرایی اجرا می کنند. تشکیلات در حکم یک اهرم فشار برای تغییر، باز سازی، مجاب کردن و آماده ساختن اعضا جهت انجام ماموریت های ساخته شده است.

تشکیلات فرقه ای، بسته مخفی و فراتر از قانون رسمی کشور است که اساسی ترین مسائل اعضا را زیر نظر دارد و تمام زندگی آن ها را به صورت مستقیم و غیر مستقیم کنترل و برنامه ریزی می کند. تشکیلات هر وقت بخواهد می تواند بدون هیچ دلیلی عضو را از چرخه خارج کند و فرد نمی تواند برای روز هایی که در تشکیلات فعال بوده احقاق حق کند».۲۳

سید کاظم موسوی، محقق بهائیت درباره نگرانی از تشکیلات بهائیت می گوید:« امروزه نگرانی جوامع بشری در مورد جامعه بهائیت نیز متوجه همین مدیریت تشکیلات است. نظام سیاسی کشور اساسا نگران سلامت، رفاه و امنیت شهروندانی است که تحت استیلا و سلطه تشکیلات هستند. بهائیان ایرانی مهم ترین سال های زندگانی خود را از دست می دهند. زیرا تشکیلات بهائیت به راحتی آزادی های فردی آنان را سلب می کند و خانواده های بهائی به آسانی قربانی به اصطلاح یک خانواده برتر می شوند. بهائیان ایران همواره از سوی تشکیلات بهائیت به طرز تحقیرآمیزی استثمار می شوند. به علت تعهدات سختی که در تشکیلات از بهائیان گرفته می شود آسیب های بسیار شدیدی به زندگی آنان وارد می شود تا جایی که در مواردی به خاطر امر تبلیغ، از اهداف تحصیلی و شغلی باز می مانند، خانواده های بهائی از هم گسسته می شوند و … .

این منافع تشکیلات تا جایی پیش می رود که بهائیان را وادار می کند دارایی های خود را تحویل تشکیلات دهند. به دلیل ساختار فرقه ای تشکیلات بهائیت، عده ای از بهائیان مبتلا به بیماری های روحی – روانی شده و عده ای هم پس از سال ها عضویت در تشکیلات، منزوی شده اند».۲۴

بنابراین می توان گفت این حرکت های تشکیلاتی بهائیت است که باعث بروز خشونت در این فرقه در مقابله با مخالفان و دیگر اعضا شده و نگرانی بسیاری از کارشناسان و روانشناسان را برانگیخته است.

به راستی چرا افراد نباید در مورد رفتن یا باقی ماندن در بهائیت، آزاد باشند؟ چرا تشکیلات با توسل به زور و برنامه های مختلف به دنبال حفظ و کنترل اعضاست؟ و …

شکی نیست که اگر این برخورد های تشکیلات نبود بسیاری از اعضای این فرقه تبری جسته و از آن خارج شده بودند.

———————————–

پی نوشت:

۱٫بهائیت، تروریسم دیروز، مظلوم نمای امروز”، ماهنامه شفافیت، شماره ۱۵، ص ۲۶٫

۲٫ همان، ص ۲۸

۳٫ همان

۴٫نامه مبلغ سرشناس، ادیب مسعودی”، ماهنامه شفافیت، شماره ۲۹ و ۳۰، ص ۳۲٫

۵٫ادیب مسعودی، چرا بهائی نماندم”، ماهنامه شفافیت، شماره ۲۹ و ۳۰ ص ۳۷

۶٫ مهتدی صبحی، فضل الله، خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۲۳

۷٫ همان، ص۴۴

۸٫ همان، ص ۴۵

۹٫ همان.

۱۰٫ همان، ص۸۰

۱۱٫ جهانگیری، بهزاد، نیمه پنهان، جلد سی و سوم: پشت پرده تشکیلات، ص ۸

18٫  قربانی تشکیلات بهائیت: اگر درگیر بهائیت شوی خدا را از تو می گیرد”، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۳ ، ص ۳۳

۱۹٫ گزارش خبرگزاری فارس از نشست نجات یافتگان از تشکیلات بهائیت، چهارم تیر ماه ۱۳۹۲

۲۰٫جنایت تکان دهنده منافقین از زبان یک عضو”، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۳، ص ۷۲

۲۱٫ عرفان حلقه و رفتارهای فرقه گرایانه”، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۲، ص ۶۶

۲۲٫موانع خروج اعضا از فرقه رام ا… “، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۱، ص ۵۵

۲۳٫ چرا بهائیت یک فرقه مخرب است”، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۷، ص۵۵

۲۴٫ سید کاظم موسوی : افراد آسیب پذیر طعمه تشکیلات برای تبلیغ و عضو گیری هستند”، ماهنامه شفافیت، شماره ۱۶، ص ۲۴٫

منبع: ماهنامه شفافیت ، شماره چهل و ششم ، مرداد ماه ۱۳۹۲، صفحات ۳۶و ۳۷و ۳۸و ۳۹ 

 

 

 

خواندن 1346 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی