البته این سخن درست است چون عقل انسان مخلوق خداوند متعال است و خداوند خود رئیس العقلاء است و اگر قانونی برای مؤمنان وضع می کند بر مبنای عقلی است. اما این عقل کدام عقل است؟همه ی ما می دانیم تمام انسانها دارای قوه تعقل هستند و فکر می کنند،اما در دنیا نظرات و عقیده های مختلف در مورد یک موضوع بسیار است.حتی ممکن است دو نظر کاملا مخالف و مقابل یکدیگر باشد در حالی که صاحبان این دو نظریه دارای قوه تعقل هستند.
البته این سخن به این معنا نیست که عقل را کنار گذاشته و به دین بچسبیم.دین مبین اسلام در خیلی اوقات انسان را به تفکر و تعقل دعوت می کند.اما تعقل در اجزاء دین در جایی مفید است که تمام عقول اعم از عقول ناقص و کامل آنرا درک می کند و از بدیهیات است.عقل ناقص نمی تواند صحت و درستی تمام اجزاء دین را بفهمد و برای فهمیدن صحت و درستی تمام اجزاء دین نیاز به عقل کامل است که وجود آن جز در خداوند و جانشینانش یافت نمی شود.
پس اینطور نیست که هر کس در جزءای از دین تحقیق کرد،اگر با مزاجش سازگار بود و با عقل ناقصش توانست آنرا هضم کند آن درست است وگرنه آن درست نیست.اصلا ممکن است یک جزء از دین برای شخصی درست و صحیح و بجا باشد اما برای دیگری رعاقلانه تلقی نشود.
در اینصورت تکلیف چیست؟
به آن جزء باید عمل شود و یا از اوهام است؟
پس این اصل از اصول دوازده گانه درست اما ناقص است و باید دین را با عقل سلیم و کامل مطابقت نمود.
البته ناگفته نماند اگر بخواهیم در فرقه ی بهائیت به این اصل عمل کنیم باید مقادیری از اجزاء این فرقه را از اوهام بدانیم که به دو نمونه از آن اشاره کوتاهی می کنیم و قضاوت را با خواننده می گذاریم:
1-بهاءالله بر خلاف نظر همه دانشمندان معتقد است مس پس از هفتاد سال به طلا تبدیل می شود. او در ایقان می نویسد:
مثلا در ماده نحاسی(مس)ملاحظه فرمایید که اگر در معدن خود از غلبه یبوست محفوظ بماند در مدت هفتاد سنه به مقام ذهبی میرسد. اگر چه بعضی خود نحاس را ذهب می دانند که به واسطه غلبه یبوست مریض شده و به مقام خود نرسیده.(ایقان،ص410،بند165)
2-بهاءالله در کتاب اقدس مجازات آتش زدن خانه دیگران را چنین اعلام می کند:
بسوزانید کسی را که خانه ای را عمدا بسوزاند.