علیمحمد شیرازی جوان شیرازی که در زمان ولیعهدی ناصرالدین شاه قاجار بر اثر اغلاط شیخ احمد احسایی و اشتباهات سید کاظم رشتی و تحریک جاسوس روسی کینیاز دالگورکی ادعای بابیت امام زمان علیه السلام در 28 شهعبان 1264را نمود پس از یک هفته از ادعای خود دستگیر و به اشتباه خود اعتراف و به توبه اقرار نمود. (1)
این اولین باری نبود که او مدعی موهومات خود بود او در اواخر همان سال با طرح ادعای خود به نوشتن کتاب بیان مشغول شد و در جلسات خویش را اینگونه معرفی میکرد: من همان قائم موعودي هستم که هزار سال است منتظر ظهور او هستيد (2) و نام ادعای خود را مهدويت میگفت. (3)
او که با این ادعا خود را از جرگه شیعه بیرون آورده بود با مدعایت جدید خود را از دایره اسلام هم بیرون آورد او در مرحله سوم با اتمام کتاب بیان مدعی نبوت و پیامبری شد و در چهارمین مرحله از مدعیات خود با نوشتن لوح هیکل الدین مدعی مقام الوهیت شد. (4)
اودرباره اظهار نبوتش چنین نوشت که : در هر زمان خداوند عزوجل، کتاب و حجتي از براي خلق مقدر فرموده و ميفرمايد. و در سنه هزار و دويست و هفتاد از بعثت محمد رسول الله کتاب را، بيان و حجت را، ذات حروف سبع (عليمحمد که هفت حرف است) قرار داد (5) وچنین مدعي شد و در ظهور قائم و بيان (خود و کتابش) همان رسول الله... و همان فرقان است (6) .
در همین ایام که در حال رشد و ترقی جایگاه به نبوت بود در کتابش بشارت به آمدن شخصی به نام من یظهره الله میکند و سفارش میکند همگان در هنگام ظهورش حکم او را گردن نهند و درباره او چنین میگوید که : قسم به ذات الهي که اگر کسي يک آيه از او بشنود بهتر از آن که هزار بار بيان را تلاوت نمايد.» (7)
اما یک نکته عجیب در این دستور وجود دارد و آن اینکه میگوید به صرف ادعا از او بپذیرید حتی اگر بر فرض او من یظهره الله هم نبود ولی اگر ادعای آن را داشت باز مامور هستید که بپذیرید(8). او زمان ظهور او را هم اعلام میکند و میگوید که من یظهره الله در سال عدد غیاث (1511 سال بعد) ظهور میکند اما اگر نشد زمان دیگری به نام عدد مستغاث (2001 سال پس از او) ظهور خواهد کرد .(9)
اما در اینکه آن شخص کیست و منظور از من یظهره الله چیست چنین میگوید : من يظهره الله اسمش محمد است او اذکر الله محمدا و مظاهره امره است (10) که محل ظهور او مسجدالحرام است. (11)
میرزا حسینعلی نوری که به تازگی از کسوت درویشی و گوشه عزلت بیرون آمده و به دامن پر مهر یحیی صبح ازل بازگشته بود از این احساس حقارتی که داشت عقده ای بر دل داشت تا بتواند برنامه ریزی توطئه ای جدید را شروع کند او با توجه به کتاب بیان و بشارت هایی که درباره ظهور من یظهره الله داده بود ادعای خود را در بهار سال 1280 مطرح نمود (12)
او با اینکه هیچکدام از شرایط اعلام من یظهره اللهی را نداشت خود را موعود بیان نامید و در باغ نجیب پاشا در بغداد با حمایت دولت روسیه خود را من یظهره الله معرفی کرد . او در نامه ای که به ناصرالدین شاه قاجار نوشته چنین میگوید : پادشاها من همچون يکي از بندگان عادي به سرم ميبرم و به بستر خفته بودم که به من نسيمهاي سبحاني وزيد، مرا دانش هستي آموخت... و من علوم بشري را نخواندهام و به مدارس نرفتهام و اگر ميخواهي از همشهريانم بپرس. (13)
میرزا حسینعلی برای اینکه نبوت خود را به دیگران بقبولاند خواست خود را همچون پیامبر گرامی اسلام امی و بیسواد جلوه دهد و چنین مدعی میشود که: ما به مدارس داخل نشدهايم و مباحث گوناگون را نخواندهايم (14) اما پس از او مبلغان بهایی در اختلاف افتاده و هریک چیزی میگویند برخی مانند احمد یزدانی مبلغ بهایی چنین میگوید : به هيچ وجه تحصيل علم و تلمذ در مدرسهاي نکرده بود(15)، و برخی نیز نتوانسته اند این مدعا را ثابت کنند و به ناچار چنین نوشته اند که : از قرار معلوم نوشتن و خواندن را نزد پدر و بستگان خود آموخته است. (16)
مهمترین سندی که امروزه در دست میباشد و میتوان این ادعای بی سوادی او را باطل کرد نوشته عزیه خانم خواهر میرزا حسینعلی نوری است که به تنبیه النائمین معروف شده است او به عبدالبها چنین مینویسد : جناب ميرزا (عباس یا همان عبدالبهاء) ابوي (ميرزا حسينعلي) که از بدايت عمر به حد بلوغ رسيد به واسطهي فراهم بودن اسباب و گردآمدن اصحاب، اشتغال به درس و اهتمام به مشق داشته، آني خود را تحصيل مقدمات فارغ نميگذاشته... (17)
با این که در این نامه آشکارا و به وضوح نوشته شده که او درس خوانده بوده عبدالبهاء در نهایت بی شرمی و وقاحت برای تکیه زدن بر اریکه قدرت جانشینی بهاء الله ادعای او را تایید و چنین میگوید : نزد جميع اهالي ايران مسلم که در مدرسه، علمي نياموختند و با علماء و فضلا معاشرت ننمودند (18)
اکنون به مناسبت بحثی که پیش آمد جا دارد این سوال را مطرح کنیم که آیا از افرادی که هرکدام دروغی بهم بافته تا مقام خود را اثبات کند میتوان پیروی پیروی کرد و تبعیت نمود و آیا تبعیت از افراد خطاکار و نادرست شما را به کدامین ره هدایت میکند راه صواب و درست یا راه نادرست ؟؟؟
در این ایام در باغ بغداد بنابر سیاستی که داشت و نمیخواست نامش بر سر زبان ها بیفتد او را با لقب اعطایی زرین تاج یعنی بهاء الله که تمام هویت او بدان نام بود صدایش میزدند
در این ایام دستور داد جشنی برپا نمایند و در اجتماع بزرگ بابیان اعلان کرد که وصایت ازل از پایه بی اساس است و خود او با میرزا عبدالکریم قزوینی کاتب این داستان را ساخته بودند و برای مصالحی این کار انجام شده بوده است . این ادعا در حالی از طرف بهاء الله مطرح میشود که بر اساس کتاب بیان و نوشته های علیمحمد باب میرزا یحیی صبح ازل جانشین باب بوده است (19)
او ضمن رد ادعای حسینعلی چنین میگوید : برادرم هوس رياست دارد، ميخواهد بدين شيوه جاي مرا بگيرد. زيرا در چنين فاصلهي کمي هيچ شريعتي منسوخ نميگردد و هنوز مواعيد کتاب بيان عملي نشده تا مظهر بعد ظاهر شود. (20).
در کتاب تنبیه النائمین هم میخوانیم که عزیه خانم که خواهر هردو جناب میباشد ادعای حسینعلی را موهوم و تقلبی معرفی میکند (21)
گزشته از این کلام عزیه خانم و صبح ازل اگر بخواهیم منصفانه هم به قضیه نگاه کنیم آنچه بهاء الله مدعی شده باطل میباشد چنانچه در کتاب بیان مدعی شده که فاصله هر نبوت هزار سال است و یا اینکه من یظهره الله بعد از عدد مستغاث می آید ، اما ادعای حسینعلی دو سال پس از مرگ باب این ادعا را میکند
پی نوشت :
1-کشف الغطا ص 205 - 204.
2-مطلع الانوار ص 320.
3-وقتي علما از داعيه ي او سؤال ميکنند فورا اظهار ميدارد مهدويت (الکواکب الدريه: 1 / 224).
4-در صفحه 5 بيان عربي چاپ شده است.
5-بيان عربي اثر علي محمد ص 3.
6-بيان فارسي ص 55.
7-بيان فارسي ص 163.
8-بيان فارسي باب اول از واحد دوم.
9-بيان فارسي ص 61.
10-بيان فارسي ص 309.
11-بيان فارسي ص309.
12-خاطرات انحطاط و سقوط فضل الله صبحی مهتدی ص 80
13-بهائيت در ايران ص 144.
14-اقدس نوشته ي بهاء ص 29.
15-نظر اجمالي در ديانت بهائي اثر احمد يزداني ص 14.
16-بهاءالله نوشته محمد علي فيضي مبلغ بهايي ص 18 به طوري ديگر در اسرار الاثار اثر اسدالله مازندراني بهايي ديگر ص 193 - 191 آمده است.
17-تنبيه النائمين ص 4.
18-النور الابهي في مفاوضات عبدالبهاء ص21.
19-در صورتي که عليمحمد سال چنين فتنه اي را (1511) يا (2011) سال بعدش معين کرده بود و ميرزا حسينعلي در بهار سال 1280 دو سال بعد از باب مدعي جانشيني باب شد.
21-بهائيان ص 327.
21-تنبيه النائمين ص 4، 44، 34.