احمد احسائی، شاگرد بزرگانی همچون سید علی طباطبایی صاحبریاض، شیخجعفر کاشفالغطا، سید مهدی بحرالعلوم، محمدباقر وحید بهبهانی و مرحوم شهرستانی بود. او توانست 23 سال پس از شروع دانشپژوهی خود، یعنی در سن 43 سالگی، با نوشتن شرحی بر «تبصرة المتعلمین» محقق حلّی، اجازۀ اجتهاد رواییاش را، از بعض اساتید خویش دریافت كند.(1) وی در علومی همچون فقه، اصول، علوم حدیث، فلسفه، طب، نجوم ، ریاضی و... مطالعاتی در سطوح مختلف داشته و کتبی چند، در علوم مختلف تألیف کرده و بزرگترین اثرش «شرح الزیارة الجامعة الکبیرة» است.(2)
شیخ جعفر کاشف الغطا، وی را از بزرگان علما و عرفای امامیه و در نهایتِ زهد و ورع و پر تلاش در عبادت و میرزا محمدباقر خوانساری او را از برترین حکیمان متأله و زبان عرفا و سخنوران و برگزیدۀ روزگار و فیلسوفِ عصر و آگاهِ به اسرار مبانی و معانی و ملّا هادی سبزواری او را را زاهد دانسته است.(3)
اما آن هنگام که شیخ احمد، نظریات خویش را در باب معاد، امامت و... اظهار کرده و گفت: «انسان، با جسم هورقلیایی محشور میشود»،(4) و «امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشريف) جسم مادی ندارد»،(5) مورد تکفیر بزرگانی همچون شهید ثالث، صاحب جواهر، سید مجاهد، ملّا جعفر استرآبادی و... قرار گرفت و علیرغم مخالفتهایِ شدیدِ اکابرِ شیعه با اعتقاداتش، جریان شیخیه را تأسیس و ضربهای دیگر بر اتحاد جهان اسلام وارد ساخت و شاگردانی تربیت کرد که زمینۀ پیدایش فرقۀ بابیه، ازليه و سپس بهائيت و زمینۀ دوباره مطرح شدن ادعاهای باطلی همچون الوهیت، تجلّی ذات حق، حلول حق تعالی در افراد و... را فراهم کرد.(6)
او خود را واسطۀ بین امام زمان (عج) و مردم میدانست و ادعا میکرد از خطا و اشتباه، در امان است: «یقینِ خود را در علمِ خود، مدیون ائمۀ هدی هستم و اگر بیاناتِ من، از اشتباه مصون است، برای این است که تمام آنچه نوشتهام، مدیون تعلیمات ایشان هستم و چون ایشان خودشان از خطا و نسیان و لغزش، مبرّا هستند، هر کس هم از ایشان تعلیم گیرد، مطمئن است که خطا در او راهبر نیست».(7) احسايي مدعی بود که میتواند با نگاه کردن به نفس احادیث، صحت و سقمِ صدورِ آن را، از ائمه اطهار (عليهم السلام) تشخیص دهد و نیاز به علم رجال ندارد.(8)
از جمله رفتارهای ناشایست وی، ابداع رکن رابع، بهشت فروشی به قاجاریان، تملقگویی از درباریان، فراهم آوردن زمینۀ مناسب برای حملۀ عثمانیان به کربلا بوده است. شیخ احمد در کتابِ شرحِ زیارتِ جامعۀ کبیره، معاویه، ابوبکر، عمر و... را کافر شمرده که هیچ اعتقادی به توحید، نبوت و معاد نداشتهاند.(9)به دنبال انتشارِ این کتاب، داوود پاشا که در آن زمان پادشاه بغداد بود، فردی را مأمور کرد تا با قوای خویش، کربلا را محاصره و آنجا را به خاک و خون بکشد. در پی این دستور، در سال 1241 ه.ق. کربلا محاصره و شیعیان آنجا به شدت سرکوب و مراکز دینی تخریب و مزارع کشاورزی مردم نابود شدند؛ بطوریکه مردم با خوردن تخم پنبه، خود را از مرگ نجات میدادند؛ حتی لشکر دشمن به حرمین شریفین نیز رحم نکرد و آنجا را به توپ و گلوله بست.(10)حاج محمد کریم خان مینویسد: «همین که این حکایت به شیخ رسید، بسیار بسیار دلگیر شد و دید دیگر ماندن در کربلا ممکن نیست؛ زیرا آخر متعرض او خواهند شد. لذا فرار را بر قرار اختیار کرد و به مکه معظمه رفت».(11) وی در بین راه و در نزدیکی مدینه، در سن 90 سالگی از دنیا رفت.
پانوشت:
1- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 6، ص 663. همچنين: شیخیه زمینه ساز بابیه، سید محمد حسین فقیه ایمانی، ص 46، نشر راه نیکان، تهران، 1390.
2- در جستجوی حقیقت، علیرضا روزبهانی بروجردی، ص 21، انتشارات مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، قم، 1388.
3- فهرس التراث، سید محمد حسین حسینی جلالی، ج 2، ص 119؛ روضات الجنات، میرزا محمد باقر خوانساری، ج 1، ص 88-89.
4- احمد بن زین الدین احسائی، شرح زیارت جامعۀ کبیره، ج 4، ص 25-28.
5-احمد بن زین الدین احسائی، جوامع الکلم، رسالۀ رشتیه، ص 10.
6-در جستجوی حقیقت، علیرضا روزبهانی بروجردی، ص 36، انتشارات مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، قم، 1388.
7-فهرست، ابوالقاسم ابراهیمی، ص 246.
8- در جستجوی حقیقت، علیرضا روزبهانی بروجردی، ص 28، انتشارات مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، قم، 1388.
9- شرح زیارت جامعه کبیره، شیخ احمد احسائی، ص 216، سطر 26؛ به نقل از: شیخیه زمینه ساز بابیه، سید محمد حسین فقیه ایمانی، ص67، انتشاراتی راه نیکان، تهران، 1390.
10-شیخیه زمینه ساز بابیه، سید محمد حسین فقیه ایمانی، ص67-68، انتشاراتی راه نیکان، تهران، 1390.
11- روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات، محمد باقر خوانساری، ج 1، ص 94.