خانم فرزانه ميلاني ،يکي از سخنرانان همايش تورنتو بود که خطابه و مقاله اش را با عنوان "طاهره ، بدشت و سنکافالز" ارائه نمود.
چنانچه در گزارش ديديد "او مقايسه اي تاريخي کرد بين حرکت طاهره در بدشت و اليزابت در سنکافالز. طاهره قره العين با ورود به مجلسي با حضور 81 مرد، جداسازي جنسيتي را شکست ...
و در 36 سالگي در سال 1852 به اين جرم اعدام شد. او اولين زن زنداني (سياسي) در تاريخ معاصر ايران و اولين زن زنداني محکوم به اعدام است. هر دوي اين زنان از آزادي حرکت دفاع و از سکوت خودداري کردند.دکتر ميلاني، ايده کمپين يک ميليون امضا را در مواجهه چهره به چهره و حرکت خيابان به خيابان ايده ي درخشاني خواند و در پايان گفت، پيام طاهره را نمي توان دستبند زد و به زندان افکند."
به ادعاهاي اين خانم استاد دانشگاه ويرجينيا دقت فرمائيد:
1- طاهره شبيه اليزابت زن آزاديخواه امريکائي در ماجراي سنکافالز است
(توضيح اينکه در دهه 1840، يک گروه از زنان آمريکا اولين حرکت حقوق زنان را جلو بردند. در پيشاپيش اين گروه ،اليزابت کيدى استنتون(Elizabeth Cady Stanton) قرار داشت. در سال 1848، کيدى استنتون و لوکريتا مات (Lucretia Mott)، طرفدار ديگر حقوق زنان، کنوانسيون حقوق زنان را در سنکا فالز نيويورک تشکيل دادند. نمايندگان بيانيه اى را صادر کردند که بر طبق آن تقاضاى تساوى زنان و مردان در پيشگاه قانون، حق راى، موقعيت هاى مساوى کارى در آموزش و استخدام شده بود)
2- طاهره قره العين با ورود به مجلسي با حضور 81 مرد، جداسازي جنسيتي را شکست.
3-در 36 سالگي در سال 1852 به اين جرم (جدا سازي جنسيتي)اعدام شد
4- او اولين زن زنداني (سياسي) در تاريخ معاصر ايران است
5-اولين زن زنداني محکوم به اعدام است...
از ساير ادعاهاي ايشان در اين خطابه به همين عناوين بسنده مي کنيم و از اين استاد دانشگاه مي پرسيم دلائلشان براي اين ادعاها چيست؟
اي کاش خانم ميلاني از اساتيد تاريخ حاضر در کنفرانس مي پرسيدند طاهره به جرم جدا سازي جنسيتي اعدام شد يا مباشرت در ترور عمو و پدر شوهرش ؟!
در ماجراي ترور مجتهد جليل القدر،شهيد آيت الله محمد تقي برغاني قزويني به روايت تواريخ مسلمان و بهائي ،يکي از متهمين طراحي ترور طاهره قره العين بود(الکواکب الدريه ص 124).اتهام آن مرحوم آن بود که بر سر منبر،از سيد باب رهبر بابيه انتقاد مي کرد.به هرحال طاهره به اتهام کمک و طراحي در ترور بازداشت شد و به کمک رهبر بهائيان يعني جناب ميرزا حسينعلي نوري (بهاءالله)از زندان و شرکت در جلسه دادگاه رسيدگي به اين جنايت گريخت و در زمره مريدان بهاءالله در آمد.آيا عجيب نيست که در کنفرانس تورنتو از يک متهم به تروريسم به نام طاهره تجليل شود و او را با زني که باني حق راي زنان در سنکافالز امريکاست مقايسه کنند؟
آيا مرام آزادگي مي پذيرد که مرام و آئيني که از يک متهم به اقدامات تروريستي تجليل مي کند به حمايت از آزادگي و حقوق بشر نسبت داده شود؟
طاهره بابي بود و بابي ها طبق کتاب بيان مجاز به قتل همه غير بابي ها و تخريب معابد و سوزاندن کتب بودند.او چه ربطي به آزاديخواهي داشت و چه وجه شباهتي به اليزابت در سنکافالز؟! آيا طاهره اولين زن زنداني در تاريخ چند هزار ساله ايران بوده است و اولين زن اعدامي؟!
هر زندان و اعدامي موجب افتخار است حتي قاتلين و مبادرت کنندگان به ترور؟!
جدا سازي جنسيتي يعني چه و تفاوتش با هنجار شکني غير مجاز و فساد چيست؟
براي آنکه بيشتر با ديدگاههاي خانم ميلاني آشنا شويم کمي به آثار ديگر ايشان نگاه مي کنيم:
خانم ميلاني يک سخنراني دارد در تجليل از فروغ فرخزاد با عنوان: "
عروس خوشههاي اقاقي: فروغ فرخزاد و عشق
در آنجا خانم ميلاني شعر "گناه" فروغ را که در آن رسما و با الفاظ وقيحانه تمناي هماغوشي و همبستري با معشوق (غير از شوهرش)را مي کند را مي خوانند و اورا يک زن شجاع و آزاديخواه معرفي مي کنند که به استقبال گناه مي رود و از هيچ نمي هراسد تا آنجا که از شوهرش هم به دليل همين هنجار شکني اخلاقي که خانم ميلاني آن را مي ستايدجدا مي شود و همين رويه را ادامه مي دهد بطوري که پدرش سرهنگ فرخزاد او را ننگ خانواده مي نامد و بعد مي گويد:
کار فروغ جدالي بود ميان سنت هاي ديرين و آرمان هاي نوبنياد.سيماي زني بود که محبوب و همبستر خود را مي گزيند.از او کام دل مي ستاند ولي خود را گناهکار مي داند.زني که از انضباط اخلاقي و عاطفي رايج گريزان است ولي از سوي ديگر پاي بند همان قراردادهاست.نه مي تواند از لذتي معصيت بار چشم بپوشد نه اهل کتمان و لاپوشاني است.لاجرم سنت را در دو لايه مي شکند:هم به عشقي نامجاز لبيک مي گويد هم در بيان بي پرده احساسات جانب مقررات اجتماعي را رعايت نمي کند.در اولين شعر چاپ شده اش که بيست و چهار بيت بيش ندارد بيش از چهار بار از تعارض خود احساس گناه مي کند و خود را ديوانه مي خواند ولي حاضر نمي شود جسم و قلم خود را در بند نگه دارد..."
با اين عبارات مي شود فهميد منظور خانم ميلاني از آزادي و شجاعت و مبارزه با جدا سازي جنسيتي و سنت شکني اجتماعي زنان و فرار از در بند بودن جسم و قلم چيست!
بله همين تعريف است که چشم بسته خانم ميلاني را دلبسته طاهره قره العين مي کند که شوهر و بچه هايش را رها مي کند عمويش شهيد ثالث را با ساير بابيان به قتل مي رساند و بعد شبانه از دست ماموران مي گريزد با ساير بابيان به بدشت سفر مي کند و به قول خانم ميلاني با 81 مرد روبرو و هم کاروان مي گردد و حجاب خود را در مقابل آنها مي درد و با غريبه ها همنشين و هم کجاوه و...مي شود و دعوي نسخ اسلام مي کند و بعد که دستگير مي شود قهرمان جدا سازي جنسيتي مي شود و نزد بهائيان تبديل به قديسه آزاديخواه مي گردد و مي شود اولين زن زنداني سياسي و اعدامش هم افتخار انگيز مي گردد!
ميلاني در مقاله اي در مورد قره العين مي گويد :"قره العين ( طاهره ) عليه جملگي اين قيود - البته در لواي مذهب - قيام کرد و زيربناي رابطه زن و اجتماع را بر هم زد. در عصري که از زنان سکوت و غياب و سکون مي خواست ؛ او بر خودبنيادي و فرديت و تحرک زن پاي فشرد و بي چهرگي و بي صدايي ، بخصوص عدم تحرک را نپذيرفت.از شهري به شهري مي رفت. تن به سکون نمي داد. زماني در بغداد، چندي در قزوين ، روزي در نور ، دگر روز در طهران ، گاه در کرمانشاه و همدان و گاه در بدشت و آمل بود و به هر جا قدم مي نهاد؛ حضور انکار نا شدني داشت که همچون آفتاب نيمروز، پنهان شدني نبود.همين تحرک و تموّج درونمايه محورين اشعار قره العين است. به همين دليل افعالي چون برخاستن ، پريدن، در راه بودن ، و از کوي و دري به کوي و در ديگر رفتن ، به کرات در اشعارش استفاده مي شوند. شايد بهترين نماد تحرک در اشعار طاهره ، استفاده درخشاني است که از تصوير باد ميکند. اگر در بيش از هزار سال ادب فارسي ، باد ، راوي و پيام آور زنان شاعر و قهرمان زن ما بوده ؛ در اشعار طاهره ، زن با باد همگام ميشود و با صدايي بلند و رسا صدايش را مستقيم به گوش ديگران مي رساند و حضور بي واسطه اش را بر صحنه اجتماع ثبت مي کند:گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو/شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
از پي ديدن رخت همچو صبا فتاده ام/خانه به خانه در به در کوچه به کوچه کو به کو
همين جنب و جوش و تحرک طاهره در اشعار و زندگي شخصي اش نافي مفهوم حجاب به دقيق ترين و عميق ترين مفهوم آنست. قره العين نه تنها در ايران که در سراسر خاورميانه ، اولين زني است که علنا و در حرکتي نمادين با حجاب به مفهوم گسترده اش مبارزه کرد. او عليه فرهنگ حجاب ، قيام کرد..."(مقاله " طاهره قره العين پيشرو آزادي زنان " در مجموعه " خوشه هايي از خرمن ادب و هنر " شماره 12 ص 126-115)
گمان دارم لازم به توضيح نيست که خانم ميلاني زحمتي به خود نداده تا مقاله محققانه اساتيد از جمله استاد برجسته محيط طباطبائي را در مورد اشعار منتسب به طاهره (که اين اشعار از جمله شعر معروف منسوب به او که خانم ميلاني دو خط از آن را در مقاله اش آورده ) بخواند تا چنين اشتباه فاحشي را در مقاله اش مرتکب نشود و شعر طاهراي کاشاني را به طاهره نسبت ندهد!
به هر حال آنچه خانم ميلاني را شيفته فروغ و طاهره کرده ناشي از ديدگاهش در مورد مفهوم آزادي و شجاعت و حجاب و...است و شاهد مثالش شعر گناه فروغ که در سخنرانيش با احساس مي خواند:
"...گنه کردم گناهي پر زلذت/در آغوشي که گرم و آتشين بود/گنه کردم ميان بازواني /که داغ و کينه توز و آهنين بود..."
{و ساير ابياتي که قلم شرم دارد از بيان آن که در سخنراني خانم ميلاني بي محابا خوانده شده است}(نوار سخنراني خانم ميلاني در وبلاگ ايران آگاه)
اکنون اين سوال در برابر پژوهشگران است که آيا آزادي زنان که خانم ميلاني طاهره را پيشگام آن مي خواند همان است که ثمره اش رفتار هاي هنجار شکنانه و گناه آلود فروغ است؟!
آيا بنيان گزاران بهائيت و رهبران و مبلغان آن ،همين "خيال"را در مورد آزادي زنان در سر دارند و به چنين الگوئي فرا مي خوانند؟!