شهید هاشمینژاد در مقام نقد شیوه انجمن حجّتیه میگوید: «این جور نبود که رژیم بگوید بروید با بهائیت مطلقا مبارزه کنید. اگر این آقایان هم ادعا میکنند با بهائیت مبارزه میکردیم، کم لطفی میکنند. بهائیت سه بُعد داشت: بُعد اقتصادی، بُعد سیاسی، بُعد فکری، که انجمنیها در بُعد سیاسی و اقتصادی یک قدم هم اجازه مبارزه نداشتند؛ زیرا رژیم قرص و محکم جلوی آنها را میگرفت... آیا میتوانستند راجع به شرکتهایی که از نظر اقتصادی در اختیار بهائیت بود حرف بزنند؟ ابدا؛ اینجا رژیم چراغ قرمز داده بود و آقایان هم بر اساس دیدگاهشان با رژیم درگیری پیدا نمیکردند. دیدشان این بود که باید آهسته رفت تا گربه شاخ نزند! بنابراین در بُعد اقتصادی مبارزهای با بهائیت نداشتند و نمیتوانستند هم داشته باشند، در بُعد سیاسی هم به همین ترتیب. پس کجا مبارزه میکردند و رژیم اجازه میداد به آنها؟ فقط در بُعد فکری».(2) و حتی قیام 15خرداد 1342 که هزاران مسلمان مبارز توسط رژیم ستمشاهی به شهادت رسیدند، انجمن همراه با اعتراضات شدید، حضرت امام(ره) را مورد مؤاخذه قرار داده و با هماهنگی با رژیم پهلوی، حرکت اسلامی را محکوم نماید.(3)
در مقابل شاه و عوامل او نه تنها از مبارزه انجمن با بهائیت بیم و هراسی به دل راه نمیدادند، بلکه بر اساس تحلیلهای دقیق اجتماعی و روانی، آنان نیز میدانستند که اینگونه مبارزات فرعی و حاشیهای، در واقع سوپاپ اطمینانی برای حرکات آنان محسوب میشود. سران رژیم ستمشاهی به خوبی میدانستند که مبارزات خنثی به خوبی انرژی و شور انقلابی جوانان مذهبی را به تحلیل خواهد برد و جوانان مذهبی با این نوع فعالیتها، هم به لحاظ روحی غنی خواهد شد و هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی فرصت و مجال توجه به غدّه اصلی مشکلات را نخواهد داشت. و حتی در صورت توجه به رژیم که اُمُّ الفساد و ریشهی تمام نابسامانیهای اجتماعی و مذهبی محسوب میشد، دیگر احساس تکلیفی در برخورد با رژیم نخواهد کرد و تعهدات خود را در قبال مذهب و جامعه انجام شده مییابد. بنابراین برخورد رژیم ستمشاهی با انجمن حجّتیه یک برخورد ملایمت آمیز و دوگانه بود؛ هم به انجمن میدان میداد، چون فعالیتهای انجمن را در راستای منافع خود میدید و هم برای آن محدودیت قائل میشد. آن هم از این جهت که مبادا همین مبارزات خنثی روزی به مبارزات جدی علیه اصل رژیم منجر شود. لذاست که میبینیم ساواک کاملا بر فعالیتهای انجمن اشراف داشت، از بسیاری از آنان جلوگیری به عمل نمیآورد و سعی میکرد با فشارهای معین و محدود از گسترش کادر فعالیتهای انجمن جلوگیری به عمل آورد تا هواداران این مجموعه هرگز از مبارزات خنثی و حاشیهای پایشان را فراتر نگذارند(4) و از طرف دیگر، شاه به انجمن حجّتیه اجازه فعالیت میداد تا هروقت خواست بتواند به وسیله آنان بهائیت را سرکوب کند تا خطری برای رژیمش نباشند.(5) میتوان اینچنین برداشت کرد که این انجمن با داشتن اهدافی به ظاهر خوب ولی در واقع تبدیل به آلت دستی برای رژیم ستمشاهی شده و خواسته یا ناخواسته در راستای اهداف آن گام برمیداشتند.
پینوشت:
1- در شناخت حزب قاعدین زمان، پیشین، ص55.
2- نشریه خراسان وابسته به بنیاد مستضعفان، 30/8/1360.
3- جریان شناسی انجمن حجّتیه، سیدضیاءالدین علیانسب، قم: زلال کوثر،1385،ص24.
4- انجمن حجتیه و انحرافات آن، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1/11/1384.
5- بهائیت در ایران، سعید زاهد زاهدانی (گفتوگو)، فصلنامه موعود شماره38.