بهائیان با اینکه نظام امامت را برای اسلام قبول دارند و بر این عقیدهاند که در دین اسلام ائمهی دوازدهگانه با نام و به صراحت از طرف پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) معرفی شدهاند (1)، لکن دربارهی امام دوازدهم به انحراف رفته و معتقدند که امام حسن عسکری (علیهالسلام) فرزندی نداشت و وجود فرزند برای ایشان، توهمی است که شیعیان بدان دچار شدهاند. ابوالفضل گلپایگانی، مبلّغ بزرگ بهائیت، در این زمینه میگوید: «اگر انسان بصیری، در احادیث میلاد حضرت محمد بن الحسن (علیهالسلام) که مبنای مذهب شیعه بر اوست رجوع نماید، مکشوفاً مشاهده میکند که جماعت شیعه در چنین مبحث مهمی به حدیث یک زن و خادم مجهولالحال اکتفا نمودهاند و در مسألهی امامت، که از مسائل اصولیه و مباحث اعتقادیه است و جز براهین قطعیه در آن حجّیتی ندارد، به چنین حدیث ضعیفی اعتماد کردهاند».(2)
اما نقد و بررسی این شبهه:
رهبران بهائی به انکار وجود مقدس حضرت ولیعصر (عجّلالله تعالی فرجهالشریف) پرداختهاند و با کمال وقاحت و بیشرمی، وجود آن حضرت را عقیدهای موهوم و ساختهی شیعیان دانستهاند؛ این در حالی است که اصل ولادت آن وجود مقدس، جزء مسلمات تاریخ است و علاوه بر ائمهی اطهار (علیهمالسلام)، عالمان، مورخان و محدثان شیعه و بسیاری از مورخان و محدثان اهلسنت نیز به این امر تصریح کرده و آن را یک واقعیت دانستهاند.
«شریف انس کتبی حسنی» از عالمان اهلسنت در اینباره چنین میگوید: «امام مهدی (علیهالسلام) در کودکی از مردم پنهان شد، این امر نزد شیعه و سنی مسلم است. کتابهای تاریخ این را به اثبات رساندهاند که مهدی (علیهالسلام) در کودکی داخل سرداب شد، در حالی که نسلی نداشت. کتابهای انساب نیز این مطلب را به اثبات رساندهاند».(3)
فخر رازی شافعی نیز میگوید: «نصوص اکثر مورخان و صاحبان تراجم و معاجم، بر ولادت حجت بن ابیقاسم محمد بن حسن عسکری (علیهالسلام) اتفاق دارند. او از صلب پدر و از رحم مادرش نرجس در سال 252 یا 255 و یا 259 هجری به دنیا آمده؛ اگرچه طبق نظر شیعه در شب نیمهی شعبان 255 به دنیا آمده است».(4)
حتی عبدالوهاب شعرانی حنفی که بهائیان تلاش نمودهاند از گفتههای وی برای اثبات قائمیت علیمحمد باب استفاده کنند، چنین مینویسد: «در آخرالزّمان، امید خروج مهدی است. او از اولاد امام حسن عسکری (علیهالسلام) است و ولادتش در نیمهی شعبان سال 255 هجری اتفاق افتاد، او تا به حال زنده است تا اینکه با حضرت عیسی (علیهالسلام) اجتماع کنند...».(5)
بنابراین فقط شیعیان به وجود آن حضرت اعتقاد ندارند، بلکه بسیاری از دانشمندان، مورخان و محدثان اهلسنت هم بر این عقیدهاند. همچنین دربارهی وجود آن حضرت یک روایت وجود ندارد تا بعضی از مبلّغان بهائیت آن را ضعیف بدانند، بلکه همانطور که رهبر بهائیان بدان اعتراف نمودهاند، روایات مربوط به وجود و تولد آن حضرت به حد تواتر (تعداد این روایات به قدری زیاد است که جای هیچگونه شک و شبههای را باقی نمیگذارد) نقل شده است.(6)
پینوشت:
1- علیمحمد باب در کتاب (دلائل سبعه) ص 47، حسینعلینوری در (ایقان) ص190 و میرزا آقاجان کاشانی در (نقطةالکاف) ص23، حدیث جابربن عبدالله انصاری در لوح حضرت فاطمه (علیها السلام) را که در آن به نام ائمهی اثنیعشر تصریح شده، صحیح و معتبر دانستهاند و به آن استناد جستهاند.
2- ابوالفضل گلپایگانی، فرائد، ازبکستان: چاپخانهی هندیه، به همت عبدالکریم طهرانی و میرزاعلی محمد شیرازی، بیتا، ص156.
3- محمدبن علی عاملی، تحفة الطالب، ص55؛ ر.ک: علیاصغر رضوانی، شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج2، ص242.
4- شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج2، ص241، به نقل از: الشجرة المبارکه فی انساب الطالبیه، ص79.
5- عبدالوهاب شعرانی مصری حنفی، الیواقیات و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا، ج2، ص127.
6- حسینعلی نوری، اقتدارات، خطی، بیتا، ص269.