اسلام می گوید: اگر در حق کسی موضوع دزدی به ثبوت رسید، دست او را از حد انگشت ها قطع کنید.
و السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما جزاءاً بما کسبا نکالا من الله (مائده/38)
دست مرد سارق و زن سارقه را قطع کنید در جزای آنچه به جا آورده اند و این حد برای عبرت گرفتن دیگران است.
آری اگر یک دست خیانت کار بریده شود، هزاران دست ها از خیانت و تعدی و دزدی و تجاوز کردن جلوگیری می شوند.
بهاء می گوید: قد کتب علی السارق النفی و الحبس و فی الثالث فاجعلوا فی جبینه علامة یعرف بها لئلا تقبله مدن الله و دیاره ایاکم ان تاخذکم الرأفة فی دین الله اعملوا ما امرتم به من لدن مشفق رحیم- نوشته شده است برای سارق در مرتبه اول نفی بلد کردن و در مرتبه دوم زندانی نمودن و در مرتبه سوم لازمست در پیشانی او علامتی گذاشت تا همه بشناسند و مدینه های خدا او را نپذیرند، و مبادا به حال او رافت و رفقت نمائید، و آنچه را که ماموریت دارید انجام بدهید.
ولی باید متوجه شد که نفی بلد و تبعید کردن بسا به نفع سارق تمام شده و موجبات فعالیت و خیانت کاری عمیق او را در یک محیط ناشناس و ساکتی فراهم می آورد.
و همچنین است زندان، زیرا شخصی که در زندگی خود هدفی نداشته و به جز چپاول و جمع پول و بدست آوردن مال و تامین عیش و نوش خود مقصدی ندارد، از زندانی شدن و محبوسیتی که موجب آسایش فکر و تامین معاش و انس با همکاران خود می باشد، چه باکی خواهد داشت.
و اما علامت پیشانی، آن هم به جز تثبیت دزدی و تسجیل سارق بودن و وا داشتن بر ادامه این عمل قبیح نتیجه نخواهد داشت. و در ضمن ممکن است به شهر نرفته و در بین راه به راهزنی روی آورد. اما حکمی که در اسلام است اگر به خوبی و در ملأ عام به اجرا در آید باعث می شود که دیگر در آن منطقه دزدی صورت نگیرد. چون آنکس که درونش پاک نشده و بردن اموال دیگران را در ذهن دارد دیگر دستی ندارد که دزدی کند، و دیگران که هنوز به این کار آلوده نشده اند با دیدن انگشتان قطع شده دزد دیگر فکر این عمل را از ذهن خود بیرون می آورند.