پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس خود، نوشیدن شراب را تنها به علت زوال عقل، ناروا دانسته است: «ليس للعاقل ان يشرب ما يذهب به العقل و له ان يعمل ما ينبغی للانسان لا ما يرتکبه کلّ غافل مریب (1)؛ سزاوار نیست شخص عاقل چیزی که عقل را زایل میکند بنوشد، بلکه شایسته او اعمال انسانی است؛ نه آنچه که هر غافل و شکاک به جا میآورد».
اما پیامبرخواندهی بهائیت در حالی شراب را تنها به علّت آنکه خِرد را زائل میسازد، حرام اعلام کرده که مشروبات الکلی نه تنها بر زوال عقل تأثیر گذارند، بلکه اصولاً مصرف این نوع مشروبات، آسیبهای بسیار مخربی بر اعصاب، قلب، مزاج، گردش خون، کبد، کلیه، معده، روده، بینایی و... میگذارد. با این حال بهائیتی که تطبیق دین با علم و عقل را یکی آوردههای خود معرفی میکند(2)، چرا در بیان علّت حکم در این مورد، به سایر جنبههای مضرّ مشروبات الکلی اشارهای نکرده و تنها جنبهی غیرلازم آن را علّت حرمت معرفی کرده است؟!
از طرفی، طبق تعلیل پیامبرخواندهی بهائیت، اگر کسی مقدار کمی مشروبات الکلی بنوشد یا شخصی معتاد، خمرهای را سر بکشد و عقلش زائل نشود، به نصّ عبارت جناب بهاء، مشروبات الکلی برای او جایز خواهد بود! این در حالیست که مشروبات الکلی به طور کلی چه یک قطره چه یک دریا، برای انسان مضرّ است، چه آنکه عقل آدمی را زائل سازد یا بر آن بیافزاید. لذاست که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً قَطُّ إِلَّا وَ قَدْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّهُ إِذَا أَکْمَلَ لَهُ دِینَهُ کَانَ فِیهِ تَحْرِیمُ الْخَمْرِ وَ لَمْ تَزَلِ الْخَمْرُ حَرَاماً... (3)؛ خداوند هرگز پیامبری را بر نیانگیخت مگر آنکه میدانست که چون دین او را کامل کند تحریم شرابخواری نیز در آن است. شراب همیشه حرام بوده است».
علاوه بر آن، عبارت جناب بهاء حرمت نوشیدن مشروبات الکلی را نمیرساند، بلکه صرفاً نصیحتی اخلاقیست برای اینکه شخص عاقل را سزاوار نیست که به دست خود عقلش را زائل کند. لذا اگر کسی نخواست به این نصیحت دینساز بهائیت عمل کند، خلافی نکرده و عمل حرامی مرتکب نشده است.
اما ممکن است مبلّغان بهائی در پاسخ نقضی بگویند که در برخی روایات اسلامی هم علّت حرمت شراب، زوال عقل معرفی شده است. حال آنکه در پاسخ باید گفت: در اسلام، علّت حرمت شراب منحصر در مستکننده بودن آن و یا ضررهای مادیاش نیست؛ گرچه شاید یکی از حکمتها باشد ولی نه در روایات و نه در فتاوای فقهاء، مستی به عنوان علّت تامه حرمت مطرح نشده است. اما تفاوت بین حکمت و علّت اینست که حکمت عبارت از مصلحتی است که خدای تعالی از تشریع حکم قصد کرده است که یا برای جلب منفعت مکلّف یا دفع ضرر از وی بوده است. وجود و عدم وجود حکم بر محور حکمت نمیچرخد؛ به این معنی که ممکن است چند تا از حکمتهای حکمی وجود نداشته باشند ولی حکم باشد. یا حکمت حکم موجود باشد ولی خود حکم برداشته شود. اما در علّت؛ وجود و عدم وجود حکم دایر مدار آن علّت است. لذا مستیآور بودن شراب حکمت حرمت آن و نه علّت میباشد.
از اینرو شرابی که بر کسی تأثیر مستی نگذارد، باز هم حرام است. لذا از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «حرَّم رسول الله صلى الله عليه وآله المُسكر مِن كلّ شراب، وما حرّمه رسول الله صلى الله عليه وآله فَقَد حرّمه الله، وكلّ مسكر حرام وما أسكر كثيرة فقليله حرام (4)؛ پیامبر (صلّی الله علیه و آله) هرچه را که مست کننده باشد حرام کردند و چیزی را که پیامبر حرام کرده باشد خدا حرام کرده است پس هر مست کنندهای حرام است کم باشد یا زیاد...».
پینوشت:
1- حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 113، بند: 119.
2- ر.ک: عباس افندی، خطابات، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، چاپ اول، 1921م، ج 2، ص 147.
3- شیخ حر العاملی، وسایل الشیعه، بیروت: دار احياء التراث العربی، بیتا، ج 17، ص 237.
4- علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، 1403ق، ج 63، ص 494.