سیدامیر مکی پژوهشگر تاریخ معاصر: عبدالکریم ایادی فرزند میرزا محمد تقی ابهری (ابن ابهر) از سران و مبلغان طراز اول بهائیت به تاریخ 1286 شمسی در تهران متولد شد. اجداد وی از ایادی بهاء الله بودند و به همین خاطر فامیلی ایادی برای آنان به عنوان لقب افتخارآمیزی به حساب میآمد.
دکتر عبدالکریم ایادی یا سپهبد عبدالکریم ایادی بعد از اخذ مدرک پزشکی از فرانسه و پس از برگشت به ایران توسط علیرضا پهلوی (برادر محمدرضا شاه) با هماهنگیهای از پیش تعیین شده و پس از مرگ ارنست پرون توسط سرویسهای امنیتی و جاسوسی انگلیس و لابی صهیونیسم، پزشک مخصوص شاه شد.
دکتر ایادی با بیش از هشتاد شغل رسمی و مهم، عملاً بازار داروی ایران را بصورت کاملا حرفهای و حساب شده در دست گرفت. فروشگاه ارتش " اتکا" و نیز شیلات جنوب و تعین حق ماهیگیری در آبهای ایران هم در اختیار داشت.
ارتشبد فردوست، دکتر ایادی و نقش او را در دربار و سیاست ایران چنین بیان میکند: «بدون تردید باید گفت که ایادی از آغاز، توسط سرویس انگلیس نشان شده بود و واجد شرایط یک جاسوس طراز اول بود و لذا او را به دربار معرفی کردند. نقشی که ایادی تا انقلاب اسلامی برای غرب داشت، مجموع مهرههای غرب روی هم نداشتند.»
عمده سخن، از تقرب ویژه ایادی در دربار پهلوی بود. مثیر عزری نماینده اسرائیل در ایران زمان پهلوی میگوید: «یکی از ویژگیهایی که ایادی را نزد همه یگانه ساخته بود، وفاداری و سرسپردگی او به شاه بود. کسی باور نمیکرد او از شاه درخواستی بکند و پذیرفته نشود. شاید همین پیوند ایادی با شاه بود که هرگاه سران کشور با شاه به نکته دشواری برمیخوردند، دست به دامن ایادی میشدند و او میتوانست گرهگشائی کند.»
در اسناد به جای مانده از سفارت آمریکا به سندی میرسیم که "عبدالکریم ایادی، سپهبد ایادی بهائی و پزشک مخصوص شاه، در چندین شرکت مانند شرکت نفت پارس سهامدار است و بین 15 تا 40 درصد از سهام این شرکت را در دست دارد. در بعضی موارد نیز سهام تحت نامهای مختلف مانند عبدالکریم ایادی، کریم و یا ایادی به ثبت رسیده است. ژنرال ایادی حق انحصار در پرورش و صید میگو را نیز در خلیج فارس دارد..."
** مهر ناگسستنی ایادی به اسرائیلیها
اما بخشی از کارنامه ایادی به دوستی، پیوند و همکاری او با اسرائیل و محافل صهیونیسم این چنین بیان شده است که مثیر عزری ضمن اینکه ایادی را دوست خوب خود میدانست، میگفت: «ایادی به یهودیان مهری ناگسستنی داشت و آنها را مردمی درد دیده و شایسته بیپیرایهترین یاریها میدانست، افزون بر آن ارزندهترین و والاترین نیایشگاههای بهائیان در کشور اسرائیل بود و این پدیده روشنتر از آفتاب را ایادی نمیتوانست نادیده بگیرد، روزی در میانههای سال 1962 – 1341 شمسی، نخستوزیر علم در دیداری با تدی کولک شهردار اورشلیم، در تهران پیشنهاد او را پذیرفت و مهدی شیبانی را به سرپرستی دستگاه جهانگردی کشور برگزید. همسر شیبانی دختر سناتور نمازی از دوستان نزدیک ایادی بود.
در یکی از دیدارهای خانوادگی شیبانی، کنار ایادی نشسته بودم و پیرامون همکاریهای کارشناسان اسرائیلی با زمینهای تحت سرپرستی او گفتگو میکردم. چند روز پس از همان دیدار بود که ایادی، کارشناسان ما را به ایران فراخواند و با آنها پیمان بست تا میوه، مرغ و تخممرغ ارتش را فراهم کنند و برای ارتش، مرغداری و دهکدههای نمونه بسازند. و ایادی به کارشناسان و بازرگانان اسرائیلی یاری داد تا میوه ارتش ایران را نیز فراهم آورند و برای یگانهای گوناگون مرغداری و دهکدههای نمونه کشاورزی بسازند...»
نفوذ بهائیان در دولت و اعتراف فردوست به نقش آنان در انحطاط اقتصاد کشور
ایادی یک بهائی تمام عیار بود. آنچنان که مثیر عزری نماینده اسرائیل در ایران از وی با عنوان "یکی از سرشناسان کیش بهائی یاد میکند و میگوید: ایادی با همه توان به هم کیشانش یاری میداد." اسدالله علم از سپهبد ایادی به عنوان "یکی از اعضای شناختهشده فرقه بهائیت یاد میکند که بهائی بودن وی در سمت پزشک شخصی شاه، وجهه شاه را نزد روحانیون پایین میآورد."
و اما گزارش به کلی سری ساواک در تاریخ 17 مرداد 1344 خود تائیدی بر این گفتار است که با اشاره به خطر تشکیلات وسیع بهائیت در ایران که فرمانروای آن، بیت العدل اعظم در کشور اسرائیل قرار دارد، مینویسد: "سپهبد ایادی، پزشک مخصوص اعلی حضرت همایون شاهنشاه، شدیداً مظنون به بهائیگری و اعمال نظریات بهائیان میباشد..."
و اما جالب است بدانیم جلوگیری از اخراج کارمندان بهائی از شرکت نفت در سال 1345، یکی دیگر از اقداماتی بود که سران بهائیت به کمک ایادی و عوامل دیگر خود (مانند سپهبد اسدالله صنیعی) در دستگاه پهلوی انجام دادند.
و نیز مورد دیگر آنکه جلب موافقت دولت اسرائیل با صدور روادید عمومی برای بهائیان مسافر به فلسطین اشغالی حائز اهمیت بود که بنا به نوشته عزری این ماموریت نیز از سوی سران بهائی ایران به ایادی واگذار شد و او بنا به روابط گرمی که با مثیر عزری داشت برای انجام این مقصود بهرههای فراوانی برد.
یکی از ماموریتهای اصلی و برنامهریزی شده ایادی و همکیشان خود اجرای پروژه نفوذ در کسب پستها و سمتهای حساس کشوری و حکومتی بود که تلاش داشت تا مسئولیتهای کلیدی رژیم را به اعضای فرقه خود بسپارد و چنگاندازی بهائیان را بصورت گسترده بر کرسی مقامات مهم سیاسی، اقتصادی و نظامی تعریف و بدست آورد که یکی از اعضای اصلی و کلیدی اجرایی این پروژه تیمسار ایادی بود.
آنچنان که فردوست میگوید: «در دوران هویدا، ایادی تا توانست وزیر بهائی وارد کابینه کرد و این وزراء بدون اجازه او حق هیچ کاری را نداشتند... سلطان واقعی ایران ایادی بود... در زمان حاکمیت ایادی بود که بهائیها در مشاغل مهم قرار گرفتند. ...بطور کلی در دوران محمدرضا و نفوذ ایادی در دربار، بهائیهای ایران بسیار ترقی کردند و ثروتمند شدند و ایادی هرچه از دستش برآمد در کمک به آنها کوتاهی نکرد و آنها هم به نوبه خود در انحطاط اقتصاد مملکت تلاش کردند."
حمایت ایادی از زمینخواری هژبر
فردوست در ادامه به مواردی از حمایت سپهبد ایادی از تجاوز هژبر یزدانی و همکیشان وی به مراتع چوپانهای سنگسر (مهدیشهر کنونی) و فرار هژبر از مجازات در سال 1354 اشاره میکند که "به هرحال هژبر یزدانی با حمایت ایادی به قدرتی تبدیل شد و اراضی وسیعی در باختران و مازندران و اصفهان و غیره در اختیار گرفت و برای من معلوم شد که تمام این وجوه متعلق به بهائیت است و این معاملات را یزدانی برای آنها ولی به نام خود انجام میدهد."
وی میافزاید: "در دوران محمدرضا، بهائیت در ایران توسعه عجیبی یافت و آنها بر مبنای انگیزه و نقاط ضعف افراد، آنها را جلب میکردند. چند مورد مطمئن به اطلاعم رسید که فرد مقروض بود و سازمان بهائیت قروض او را پرداخته تا بهائی شود. زن نیز از وسائل مهم جلب افراد بوده و ترتیبی میدهند که از طریق روابط جنسی جوانها جلب شوند و اصولاً ازدواج مسلمان و بهائی را تجویز مینمودند و از طریق دختران بهائی به عنوان مبلغ عمل میکردند. ایران بعد از آمریکا بیشترین تعداد بهائی را داشت. (بهائیها در آمریکا بسیار قوی هستند و مراکز متعددی در شیکاگو دارند)..."
نوشته مثیر عزری در مورد ایادی خواندنی است که "یکی دیگر از سرشناسان بهائی، سرلشگر دکتر ایادی، پزشک ویژه شاه بود. ایادی افسری خوشنام بود و چشم و گوش شاه میمانست. او بهداری ارتش و بیمارستانها، اداره خرید دارو و ابزار پزشکی برای یگانهای ارتش را سرپرستی میکرد و با همه توان به هم کیشانش یاری میداد..."
یکی از روزهایی که سران بهائی در ایران بر آن شده بودند تا پیروانشان از نیایشگاههایشان در اسرائیل بازدید کنند. سرلشگر ایادی از من خواست، از میان بردن دشواریهای دریافت روادیدهای همگانی 9 روزه برای بهائیان را بررسی کنم (یک ویزا برای هر نود تن دیدار کننده). شماره نه و نوزده در فرهنگ کیش بهائی نشانهای آسمانی است. بهائیان در روشگاه شماریشان (تاریخ) ماه را نوزده روز و سال را نوزده ماه میشمارند. با دریافت روادیدهای همگانی، نه تنها دیدارکنندگان هزینه کمتری پرداخت میکنند بلکه از رفت و آمدهای بسیاری کاسته میشود و همچنین گروههای بازدیدکننده نیز فزونی مییافت.
درخواست سرلشگر ایادی را با وزارت خارجه اسرائیل در میان نهادم و روش پیشنهادی را به آگاهیشان رساندم، کمی دشوار بود ولی چارهای نبود. مسئول کمیته اجرائی امور بهائیان در ایران به هر ویزای همگانی باید نامهای الصاق میکردم ضمن نامه تعهد مینمود که مسئولیت همه آسیبهای احتمالی زیارتکننده را که از نخستین روزی که به اسرائیل وارد میشد تا روزی که از این کشور خارج میشود را به عهده میگیرد. پس از آنکه ریزهکاریهای امنیتی و نیاز به چنین روشی را برای چنان روادیدهای برای تیمسار ایادی و چند تن از هم کیشانش روشن کردم، آن را پذیرفتند و سالها از همین شیوه پیروی کردیم و هرگز به هیچگونه گرفتاری برنخوردیم."
و اما در خاتمه، عنوان سه نکته حائز اهمیت در نطقهای پیشوای ایشان عباس افندی در مجامع و محافل مختلف آمریکا خالی از لطف نبوده و مسلما دانستن آن بر هر ایرانی بخصوص نسل جوان لازم میباشد که:
1- نفی و تخطئه مطلق تعصبات گوناگون از جمله حمیتهای ملی و وطنی، به تعبیری روشنتر: تاکید مکرر بر لزوم ترک تعصبات گوناگون از جمله تعصبات ملی و میهنی و تخطئه مطلق این تعصبات.
2-تعریف از دولت و ملت آمریکا و طرح این ادعا که حکومت آمریکا در نهایت عدالت عمل میکند. مساوات در این کشور کاملاً جاری است و دولت و ملت آمریکا به هیچ وجه اندیشه استعمار و تصرف کشورهای دیگر را در سر ندارند و اقداماتشان صرفاً انساندوستانه است.
3- تشویق سرمایهداران آمریکائی به سرمایهگذاری در ایران و تاکید بر غنی بودن منابع زیرزمینی و بهرهبرداری نشده ایران و امتیاز ویژه ایران از این حیث برای تجارت و منفعت سرمایهداران آمریکائی و ترغیب ایشان به آمدن به ایران و استخراج و بهرهبرداری از معادن این کشور (که لازمه آن کسب امتیازات اقتصادی در ایران است.)
در نطق عباس افندی در آمریکا مورخ 12 مه 1912 میخوانیم که "... چون من به آمریکا آمدم دیدم جمعی همه حامی صلحاند و اهالی در نهایت استعداد و حکومت آمریکا در نهایت عدالت و مساوات بین بشر جاریست، لهذا من آرزویم چنان است که اول پرتو صلح از آمریکا به سایر جهان برافتد، اهالی آمریکا بهتر از عهده صلح در جهان بر میآیند، زیرا مثل سایرین نیستند. اگر انگلیس بر این امر برخیزد گویند به جهت منافع خویش مبادرت به این امر نموده، اگر فرانسه قیام نماید گویند به جهت محافظت از مستعمرات خود برخاسته، اگر روس اعلان کند گویند برای مصالح سلطنت خود تکلم کرده، اما دولت و ملت آمریکا مسلم است که نه خیال مستعمراتی دارند و نه در فکر توسیع دائره مملکت هستند و نه درصدد حمله به سایر ملل و ممالک، پس اگر اقدام کنند مسلم است که منبعث از همت محض و حمیت و غیرت صرف است و هیچ مقصدی ندارد...."
و اما آنچه که امروز دیده میشود خلاف موارد مطروحه و به واقع زمینهسازی جهت استعمار بیشتر و استثمار فزونتر در نهایت بیرحمی به وقوع پیوسته است و میبایست مقاومت توام با عقلانیت را با تمام وجود بکار بندیم.