از طرف دیگر مانکجی (Maneckji Limji Hataria)، عامل سرویس اطلاعاتی انگلستان که به عنوان زرتشتی ساکن هندوستان به ایران آمده و ارتباطات گستردهای با ناصرالدین شاه و شخصیتهای مختلف سیاسی دارد به دیدار حسینعلی بهاء و یحیی صبحازل میرود، اما بعد دیدار با مانکجی و میرزا ملکمخان، بهاء برای دو سال گم میشود.
ظاهر قضیه این است که قهر کرده، ولی در این دو سال معلوم نیست که کجاست و چه آموزشهایی میبیند. خود بهاییها میگویند در کوههای سلیمانیه مشغول عبادت بوده است. اما پس از آن هر دو برادر ادعا میکنند که ما ادامه باب هستیم؛ لذا حسینعلی بهاء به فلسطین یا عکّا و یحیی صبحازل به قبرس که جزو مناطق تحت نفوذ انگلیسیها بوده فرستاده میشوند. البته اطلاعات ما از جریان ازلیگری کم است. این جریان مخفی کاریاش پیش از بهائیت بوده است.
در همین دوره ادوارد براون (Edward Granville Browne) که از جواسیس حرفهای انگلستان است، ۱۷ روز با حسینعلی بهاء در عکا و ۱۵ روز هم با یحیی صبحازل در قبرس صحبت میکند، ولی ابداً نمینویسد که درباره چه چیزی صحبت کرده است. براون بعداً در همین رابطه کتابی به نام «نقطهالکاف» را مینویسد و از محمد قزوینی میخواهد برایش یک مقدمه مفصل بنویسد. براون برای آنکه فرهنگی برای بابیان و بهائیان درست کند مدعی میشود که من ۲۵۰۰ رساله خطی از بابیها در اختیار دارم.
بعد هم در انگلستان به دفاع از بابیها میپردازد. این دفاع او درست در زمانی است که مدافع سیدحسن تقیزاده و جریان فراماسونری و جریان کمیته برلین نیز هست. اگر از حرکت ادوارد براون در قضیه تقیزاده و برلین بگذریم، چه ارتباطی میتواند با این دو نفر وجود داشته باشد؟ این که میگویم سیستمهای اطلاعاتی را میشود از ارتباطات حاشیهای که با اینها دارند فهمید، اینجور مواقع است که به هر صورت بینش و نگرش تاریخی سیاسی میخواهد.
نکته دیگر اینکه چرا جناب عباس افندی بعد از پیروزی قوای انگلیس بر قوای عثمانی و تقریبا اشغال سرزمینهای فلسطین امروز از سوی دولت انگلستان لقب سر میگیرد در تاریخچه این لقب میخوانیم که این لقب به افرادی داده میشده که خدمات شایسته ای در جهت منافع دولت انگلستان داشته اند . حال باید دید عباس افندی بعنوان رهبر بهائیان در آن مقطع زمانی چه خدماتی را به قوای نظامی انگلستان داده است . تاریخ این خدمات را برشمرده است .