آنچه از جمعیت بهائی در جهان باید بدانیم !!

یکشنبه, 05 ارديبهشت 1400 08:22 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران :این مطلب گزیده ای از مقاله محمد فتاح زاده میباشد که با توجه به اهمیت موضوع خصوصا در فضای امروز تقدیم کاربران میگردد .

تعداد و جمعیت بهائیان در مناطق مختلف جهان، معمایی است که تاکنون پاسخی درخور نیافته است. علیرغم وجود سیستمهای دقیق آمارگیری در میان بهائیان، تشکیلات بهائی از اظهارنظر در مورد تعداد بهائیان هر منطقه در طول سالهای گذشته طفره رفته است.

 

هر چند که برخی از سایتهای تبلیغی بهائی، جمعیت بهائیان دنیا را 5 تا 7 میلیون نفر اعلام کردهاند، اما با توجه به چگونگی رشد جمعیت در جوامع مختلف، صحت این رقم به شدت محل تردید است. به نظر میرسد تشکیلات بهائی از مبهم بودن تعداد پیروان خود، در جهت کسب رسمیت در نقاط مختلف جهان، بهرهبرداری میکند و تعداد پیروان خود را بیش از رقم واقعی اعلام می نماید.

 

 

موضوع جمعیت، به عنوان عاملی مؤثر در شکل دهی قدرت سیاسی و اقتصادی جوامع و کشورها محسوب میشود. در طول تاریخ رشد جمعیت در یک قبیله، شهر و کشور به معنای قدرت بیشتر حاکمان در آن منطقه بوده است. علاوه بر این، امروزه، شاهد جنبهای فراتر و جامعتر از چارچوب سنتی جمعیت هستیم که عبارت از سرمایهگذاری ویژهای به منظور افزایش کیفیت، تواناییها و قابلیتهای جمعیت در کشورها و جوامع بینالمللی، است.

 

آمار دقیق جمعیت نیز از موارد مهمی است که از جنبهی انسانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حائز اهمیت است. اگرچه مبهم بودن فراوانی جمعیت یک گروه اجتماعی در عصر گفتگو و ارتباطات یک نقطهی ضعف محسوب میشود، در عین حال میتواند برای بعضی از جوامع یک امتیاز به حساب آید. چرا که عدم اعلام دقیق جمعیت میتواند گمانهزنیهای دیگری را از سوی افراد به همراه داشته باشد؛ به طور مثال، اگر یک جامعهی کوچک، در نظر دیگران بزرگ جلوه داده شود؛ میتواند دستاویز بهرهبرداریهای اقتصادی و سیاسی مختلف گردد.

 

تعداد جمعیت پیروان ادیان، گروهها و آیینها نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چرا که هر فردی که بر روی این کرهی خاکی زندگی میکند، وابسته به یک دین و آیین و مشی فرهنگی-سیاسی است که افزایش و یا کاهش جمعیت آن میتواند جایگاه آن را در جامعهی جهانی و در حوزههای مختلف اجتماعی و سیاسی تعیین نماید. اطلاع از آمار یک جمعیت دینی در اکثر مواقع سخت و دشوار است؛ چرا که معیارهای متفاوتی در محاسبهی تعداد افراد وجود دارد و میتوان از زوایای مختلفی به یک جمعیت دینی نگاه کرد. بهطور مثال در مسیحیت به چه کسی میتوان یک کاتولیک گفت؟ به فردی که غسل تعمید کرده است؟ فردی که به صورت عرفی کاتولیک شناخته میشود؟ و یا به فردی که در مراسم عشاء ربانی شرکت میکند؟ تمام این افراد، هم میتوانند به عنوان کاتولیک شناخته شوند و هم نه.

 

در این میان، تعداد بهائیان، به عنوان یک گروه آیینی، به دلیل مختصات و موقعیتی که در جامعهی بینالمللی دارند، مورد توجه است. بهائیان خود را به عنوان یک دین الهی به دنیا معرفی میکنند و همچنین ادعا میکنند که حائز بزرگترین جمعیت دینی جهان از نظر گستردگی هستند. بررسی جمعیت این گروه اجتماعی- دینی از آنجا اهمیت مییابد که آیین بهائی تا به امروز هیچگونه آمار رسمی از تعداد پیروان خود اعلام و منتشر نکردهاست و جمعیت آن را تنها در وبسایتهای غیر رسمی میتوان جستجو کرد. نکتهی جالبتر، سکوت تشکیلات بهائی نسبت به آمارهای ارائه شده از سوی دیگران است.

 

در این بررسی سعی شدهاست تا به مسألهی جمعیت شناختی در آیین بهائی و چالشهای پیش روی آن در اعلام فراوانی واقعی پیروان بهائی اشاره شود تا شاید در بستر این بررسیها بتوان به مطالب تازهتری دست یافت. دسترسی به آمار واقعی بهائیان در جهان نیازمند بررسی دقیق و میدانی است که از حد و حوصلهی این مقاله خارج است.

 

ابتداییترین مفهوم گروه اجتماعی عبارت است از: «افرادی با یک سلسله خصوصیات اجتماعی، اقتصادی، باورها و ویژگیهای مشترک.» بنابراین، ابتدا باید مشخص گردد که ویژگی مشترک افرادی که خود را بهائی معرفی میکنند چیست؟ آیا این ویژگیها به طور مشخص در یک بهائی هندی، یک بهائی امریکایی یا یک بهائی ایرانی یکسان است یا متفاوت. به همین دلیل لازم است به تعریف عنوان «بهائی» بپردازیم و به عبارت بهتر ببینیم چه کسی میتواند نام بهائی بر روی خود بگذارد.

 

طبق فرمهای اولیهی ثبت نام تشکیلات بهائی، «بهائی» به فردی اطلاق میشود که به مبشر بودن میرزا علیمحمد باب، مظهریت و پیامبری بهاءالله، ایمان داشته و پس از او به جانشینان وی یعنی عبدالبهاء و شوقی ربانی به عنوان رهبران پس از بهاءالله باور داشته باشد و همچنین بیتالعدل (سازمان رهبری جامعهی بهائی) را مصون از هرگونه خطا و لازم الاطاعه بداند.

 

نکتهی مهم دیگر در مورد بهائی بودن یا نبودن این است که امروزه راه ورود به جامعهی بینالمللی بهائی از مسیر تشکیلات بهائی میگذرد. به این معنی که فرد، به صرف قبول بهاءالله و پیامبر یا مظهر الهی دانستن او بهائی شناخته نخواهد شد؛ بلکه لازم است اطاعت از تشکیلات و نظامات اداری بهائی را بپذیرد و طبق قوانین نظم اداری بهائی رفتار نماید. در این صورت او به عنوان یک بهائی شناخته خواهد شد. بر خالف اکثر ادیان جهان، که معتقدین به آن به صرف اعتقاد قلبی جزو پیروان آن دین محسوب میگردند، پیروان دیانت بهائی باید با رسیدن به سن بلوغ، در تشکیلات بهائی ثبت نام کرده و شماره یا کد عضویت خود را نیز دریافت کنند. بنابراین هر فرد بهائی دارای یک شناسنامه و هویت مشخص است و تشکیلات اداری بهائی با توجه به اطلاعات موجود، از مشخصات، تعداد و خصوصیات تمامی اعضای خود آگاه است. در این صورت محاسبه و شمارش تعداد بهائیان و همچنین ارائهی آمار دقیقی از آنها کار چندان پیچیدهای به نظر نمیرسد. جمع آوری و ثبت احصائیه، از سالها قبل و از زمان حیات شوقی ربانی تاکنون ادامه داشته و جزء دستورات مؤکد رهبران بهائی است و مسئولیت انجام آن به عهدهی محافل ملی و محلی و جمعیتهای بهائی در هر منطقه از جهان گذاشته شدهاست. شوقی ربانی اولین ولی امر دیانت بهائی اوایل دهه سی شمسی، به بهائیان دستور تکمیل احصائیه و گرفتن آمار را میدهد.

با توجه به موارد ذکر شده اکنون این سؤال پیش میآید که حقیقتاً جمعیت کنونی بهائیان جهان چقدر است؟ و چند نفر بهائی درحال حاضر در کل دنیا وجود دارد؟ تعداد بهائیانی که امروز به تشکیلات بهائی اعتقاد دارند و یا پایبند به اصول آن هستند چقدر است؟ پاسخ کوتاه این است که هیچکس جز بیتالعدل و رهبری تشکیلات بهائی، حقیقت را نمیداند. اصولاً یافتن تعداد دقیق یک گروه گسترده در جهان و تعیین تعداد معتقدین واقعی و یا هواداران آن توسط سایرین، کاری مشکل بنظر میرسد و نیازمند تحقیقات میدانی فراوان میباشد. علاوه بر آن، بررسی آمار دقیق جامعه بهائی در جهان احتیاج به بررسی پارامترهای دیگر نیز دارد که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میشود:

 

1- یکی از معضلات در به دست آوردن آمار دقیق بهائیان، مشکل چند آیینی و قبول همزمان چند آموزه دینی است که شمارش تعداد واقعی افراد بهائی در جهان را با مشکل روبرو میسازد. گروهی از افراد در جهان بر این باور هستند که میتوانند به چند آیین به صورت همزمان معتقد باشند. این ویژگی در برخی از کشورها از جمله هندوستان بسیار شایع است. به طور نمونه بسیاری از افرادی که امروز خود را بهائی مینامند، در واقع تنها دوستدار بهاءالله هستند و او را به عنوان یک فرد نجیب و دوستدار صلح جهانی میدانند ولی در واقع بهائی نیستند. یعنی نه تشکیلات بهائی را میشناسند و نه از آن تبعیت میکنند. بلکه براساس دستورات آیین خود یعنی هندوئیسم و یا سایر آیینهای موجود در هندوستان رفتار میکنند. ویلیام گارلینگتن نویسنده و محقق سرشناس امریکائی که مدت 20 سال عضو جامعه بهائی بود و سپس از این آیین جدا شد، تز دکترای خود را در مورد «تبلیغ دسته جمعی آیین بهائی در Malwa هندوستان» نوشته است. او در مورد پیدایش دیانت بهائی در هندوستان تحقیق مفصلی دارد و در مقالهی «آیین بهائی در هندوستان، یک راهبرد توسعهای» مینویسد:

«آیین بهائی در بین افراد روستائی بیسواد که فکر میکردند بهاءالله همان آواتار (موعود هندیان) است، رشد کرد. روستائیانی که با پذیرش دیانت بهائی هیچگاه آداب و رسوم و اعتقادات خود را کنار نگذاشتند زیرا از نظر آنان قبول آیین بهائی منافاتی با سنت گاو پرستی یا بت پرستی نداشت.»

این مسأله در برخی از کشورهای آفریقایی و قبیله های دورافتاده نیز صادق است. بنابراین، به نظر میرسد، ارائه آمار و ادعای وجود حدود 2/2 میلیون نفر بهائی در هندوستان در سال 2001 در مقابل آمار رسمی دولت هند که در آن تعداد بهائیان 11000 نفر اعلام شده است، از صحت لازم برخوردار نباشد.

همچنین بعد از رسمی شدن آیین Jains در کشور هند این موضوع مورد اعتراض تشکیلات بهائی قرار گرفت و یک کمیسیون از طرف دولت هندوستان جهت بررسی موضوع تشکیل گردید ولی بدلیل مبهم بودن جمعیت واقعی بهائیان در هند این کمیسیون نیز به نتیجه مطلوبی دست نیافت.

2- بر طبق نصوص و فرامین دیانت بهائی هر نوجوان بهائی بعد از رسیدن به سن بلوغ مکلف است که خود تحری حقیقت نموده و دین خود را انتخاب نماید. شوقی ّربانی در توقیع مورّخ ششم شهرالاسماء 102 بدیع خطاب به محفل ملی ایران، ورود بلوغ شرعی را سن 15 سالگی و ورود بلوغ اجتماعی را سن 22 سالگی تعیین مینماید.(1)

بنابر دستورالعمل یاد شده جوان بهائی تا قبل از رسیدن به سن 15 سالگی بهائی محسوب نمیشود و بعد از آن سن باید به محفل مراجعه کند و نام خود را در دفاتر و سجلات بهائی ثبت نماید تا به عنوان بهائی شناخته شود. البته در صورتیکه نوجوان در خانواده بهائی بدنیا آمده و سن او به 15 سال تمام برسد میتوان خود به خود او را بهائی دانست. با دستورالعمل فوق کودکان زیر 15 سال تمام را نمیتوان جزء جمعیت بهائی محسوب نمود. در یک استدلال دیگر، میتوان به این نتیجه رسید که با توجه به اینکه جوانان بهائی در سن 21 سالگی به سن بلوغ اجتماعی میرسند و قادرند درک صحیحی از انتخاب دین داشته باشند بنابراین تحقیق و انتخاب آیین بهائی در سن 21 سالگی میبایست ملاک بهائی بودن یا نبودن قرار گیرد.

اگر برای محاسبهی جمعیت بهائی، 15 سالگی و یا 21 سالگی را ملاک قرار دهیم می بایست تعداد زیادی از نوزادان و کودکان و حتی نوجوانان بهائی را که نوز دین خود را انتخاب نکرده اند، از آمار بهائیان حذف نمائیم. در حالی که از سال 1986 تشکیلات بهائی فرمهای آمار بهائی را تغییر داده است و نوزادان و کودکان بهائی را نیز به صرف اینکه از پدر و مادر بهائی متولد شدهاند در شمار آمار بهائیان قرار دادهاست. این نکته نشانگر آن است که دیانت بهائی در پی بالا بردن آمار جمعیتی خود است.(2)

بیتالعدل با تغییر در رویکرد محاسبهی جمعیت و با هدف نشان دادن آمار بالای خود در 19 جوالی 1982 خطاب به محفل ملی انگلستان نوشت:

«...اطفال بهائی بر عکس اطفال مذاهب دیگر بطور اتوماتیک دین والدین خود را به ارث نمیبرند. معهذا والدین مسئول پرورش و سعادت روحانی اطفال خود میباشند و محافل روحانی منطقه در صورت ضرورت والدین را در اجرای این وظیفه یاری دهند... لذا طبیعی است که اطفال بهائی را باید بهائی به حساب آورد مگر اینکه دلیلی خلاف آن را ثابت نمایند. کاملاً اشتباه است که فکر کنیم طفل بهائی باید تا سن 15 سالگی در یک نوع غفلت یا بلاتکلیفی روحانی بماند و در آن سن بهائی شود...»(3)

با توجه به مطالب ذکر شده، به نظر میرسد که آمارهای ارائه شده در جوامع بهائی با احتساب نوزادان و کودکان است.

3- پدیدهای دیگر که در جامعه بهائی باید مورد توجه قرار گیرد، آمار کسانی است که به صورت رسمی از عضویت در جامعه بهائی انصراف میدهند و یا بر اثر اختلاف با تشکیلات بهائی و انتقاد به آن از جامعهی بهائی در کشورهای مختلف اخراج میگردند. افراد اخراج شده از جامعهی بهائی حق مراوده با خانواده و بستگان خود را ندارند(4) و در صورت ارتباط آنان نیز از جامعه بهائی اخراج میگردند که این پدیده یکی از پارامترهای مهم در کاهش آمار جامعهی بهائی است. همچنین تعداد زیادی از افراد با وجود سابقهی بهائی بودن هرگز در تشکیلات بهائی حضور نداشته و دلیلی که بتواند بهائی بودن آنان را اثبات نماید، وجود ندارد. آقای پروفسور رابرت استاکمن در مورد رشد جمعیت بهائی در امریکا در سال 1998 مینویسد: «از تعداد 138000 نفر بهائی تسجیل شده در امریکا تنها از نیمی از آنها آدرس تأیید شده وجود داشت»(5) و این به آن معنی است که بسیاری از بهائیان بدون اعلام تغییر محل خود به تشکیلات بهائی به زندگی شخصی خود پرداخته و علاقهای به عضویت در تشکیلات و حضور در برنامههای موسوم به حیات بهائی و مطلع نمودن تشکیلات از آخرین وضعیت خود نداشتند. در این حالت چند فرض متصور است: این افراد اعتقادی به دیانت بهائی نداشته و از آن خارج شده و یا به آیین قبلی خود برگشتهاند و یا همزمان خود را معتقد به دو یا چند آیین دانسته و آیین واحدی ندارند و یا به گروههای دیگر بهائی که شهرت چندانی ندارند، پیوستهاند.

بر اساس گزارش رضوان 2014 انجمن شور روحانی بهائیان امریکا فقط در سال 2013 تعداد 290 نفر از بهائیان امریکا درخواست حذف نام و خروج از بهائیت را دادهاند، که این روند در سایر کشورها نیز میتواند قابل تصور باشد. اگرتعداد افراد مستعفی و اخراج شده از بهائیت و خانوادههای آنان را نیز به حساب آوریم، به این نتیجه میرسیم که نمیتوان به تخمینها و برآوردهای آماری غیررسمی موجود در وبسایتهای مختلف چندان اعتماد نمود.

4- محاسبهی تعداد پیروان آیین بهائی در سرزمین ایران نیز سادهتر از دیگر جوامع نیست. زیرا با توجه به محدودیت فعالیت و عدم وجود تشکیلات رسمی بهائیان در ایران، محاسبهی آمار دقیق جمعیت ایشان با مشکل روبرو است. اگرچه در اعتقادات بهائی تقیه و پوشاندن عقیده مجاز نیست؛ اما سابقه نشان میدهد که در شرایط خاص، بهائیان به دلیل شرایط اجتماعی و برای کسب موقعیتهای شغلی یا اجتماعی و تحصیلی، خود را غیربهائی معرفی نمودهاند. این پدیده در برههای از زمان آنقدر شایع شد که بیتالعدل طی پیامی(6) اعلام نمود که بهائیان میتوانند در پرسشنامههای ارائه شده از سوی مقامات دولتی، خود را مسلمان معرفی کنند که میتواند نشانگر امکان نوعی کتمان عقیده در مجامع عمومی و حتی خصوصی بهائی باشد. اگر چه دادن آمار دقیق از بهائیان ایران برای بیتالعدل و تشکیلات بهائی به دلیل اشراف نسبتا دقیق بر بهائیان کار چندان مشکلی نیست، اما کتمان آمار واقعی بهائیان و همچنین مصلحت ندانستن اعلام آن میتواند سؤال برانگیز باشد.

5. با وقوع انقلاب اسلامی تعداد زیادی از مجموع حدود 250000 بهائی ایران، به خارج از کشور مهاجرت کردند. همچنین از آن زمان تا کنون، جمع کثیری از بهائیان بهدلیل وجود مشکلات و برخی محدودیتها در تبلیغ بهائیت و در پی کسب وضعیت و امکانات بهتر، ایران را ترک کردند. با این وجود وبسایتهای بهائی هنوز تعداد 300 هزار نفر را بهعنوان تعداد بهائیان ساکن ایران ارائه میدهد. این عمل به این معنی است که تشکیلات بهائی صداقت لازم را در ارائهی آمار واقعی بهائیان از خود نشان نمیدهد.

در انتها لازم است به عنوان نتیجهگیری بیان شود که با توجه به نکات فوق، خبر دادن از آمار دقیق بهائیان در چنین موقعیتی که بیتالعدل اعظم هیچ سخنی از آن به میان نمیآورد و حتی انتشار آن را به مصلحت نمیداند، کاری بس دشوار است. این مقاله تحقیقی محدود بود تا نشان دهد جامعهی بینالمللی بهائی در مورد آمار اعضای خود حقیقت را نگفته و در برخی از موقعیتها نیز آماری بیش از آمار حقیقی را توسط رسانههای مرتبط جمعی منتشر میکند.

 

پینوشت

1-گنجینه حدود و احکام، صفحه 145.

2- ARGIT WARBURG, WORLD CITIZENS, Brill Publications,2006,The Netherlands, P.2

3-انوار هدایت ص 196 بند 512.

4-اخبار امری، شماره 3، تیرماه 1330، صفحه 13- نمونه ای از برخورد تشکیلات بهائی با فرد طرد شده.

5-bahai-library.com/stockman_bahai_mem- bership_statistics

6-پیام 15 دسامبر 2011.

 

خواندن 425 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

آخرین ویرایش در دوشنبه, 06 ارديبهشت 1400 07:24

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی