علل نفرت ایرانیان از بهاییت
اما برای یافتن علت نفرت ایرانیان از فرقه ضاله بهائیت، کافی است صفحات تاریخ را تورق کنیم تا به اسناد و مدارک خیانتها و جنایتهای اعضای این فرقه ضاله و اقدامات آنها علیه منافع و مصالح ملی کشور دست یابیم.
بابیان که پیروان محمد علی باب بودند، از ابتدای شکل گیری خود در بعضی از نقاط کشور دست به کشتار مردم بی گناه زدند؛ آنها قصد داشتند از راه قتل و عام و ترور و ارعاب مردم و مقامات به مقاصد واغراض شوم خود را پیش ببرند.
ایجاد فتنه، آشوب و اغتشاش، روش ویژه بهاییان
ایجاد فتنه، آشوب و اغتشاش یکی دیگر از روشهای بهاییان برای پیشبرد اغراض شوم شان بود؛ اعضای این فرقه ضاله در زمان ناصرالدین شاه قاجار پس از آنکه در ترور شخصیتهای سیاسی و دینی ناکام ماندند دست به آشوب و اغتشاش زدند که حاکمیت وقت علیه توطئه اعضای این فرقه وابسته به انگلیس ساکت ننشست و علیه آن ها اقدام جدی اتخاذ کرد.
بسیاری از کارشناسان و تاریخ نگاران با استناد به اسناد متقن تاریخی معتقدند، انگلیسیها در شکلگیری و تثبیت جایگاه بهائیت در ایران در عصر قاجار و پهلوی نقش ویژهای را برعهده داشتند؛ در واقع روباه پیر استعمار در نظر داشت به موازات شکلدهی به لُژهای فراماسونری، فرقه بهاییت را برای استحکام نفوذ خود در ایران تقویت کند.
تلاش انگلیس برای مقابله با نقش هدایتگرانه علمای شیعه
در عصر قاجار نقش هدایتگرانه علمای شیعه در جامعه و ستیز جهادگونه آنها با دسیسههای استعمار انگلیس که در ماجرای تحریم تنباکو نمود یافت، اتاق فکر انگلیسیها را واداشت تا به مقابله با اقتدار و جایگاه کارگزاران نهاد دین یعنی روحانیون بپردازند؛ در همین راستا فرقه بهاییت از آستین روباه پیر استعمار خارج شد.
خارج کردن دین از حوزه اجتماعی و توجیه استعمار در کشور به عنوان یگانه عامل تجدد و ترقی، دو هدف عمده بهاییان در آغاز شکل گیری بود؛ در رأس این فرقه علی محمد شیرازی از شاگردان سید کاظم رشتی بود که با تکیه بر فلسفه مهدویت تشیع ابتدا خود را نماینده امام زمان خواند، سپس ادعای مهدویت کرد و خاتمیت پیامبر اسلام را نفی کرد؛ وی بر مبنای اعتقاد الحادی خود و با پشت گرمی انگلیسیها، شورشهای دامنه داری را در برخی از شهرهای ایران از جمله شیراز، اصفهان، زنجان، شاهرود و مازندران ایجاد نمود.
ماموریت ویژه انگلیسیها به فراماسونرهای بهایی
بر پایه اسناد انتشار یافته، انگلیسی ها برای سازماندهی اجتماعی نیروهای خود در چارچوب تشکیلاتی غیر نظامی، به فراماسونرها و بهاییان ماموریت ویژه ای دادند؛ این دو گروه ماموریت داشتند مناسبات استعماری انگلیس را تحکیم کنند و در مقاطع حساس تاریحی ضامن منافع استعماری انگلیس در ایران باشند؛ از منظر انگلیسی ها، فراماسونرها و بهاییان دارای اشترکات زیادی از جمله مخالفت علنی با دستورات دین اسلام و تبلیغ بی قیدی و بی اخلاقی بودند.
برخی معتقدند یکی از دلایل مخالفت بزرگانی همچون شیخ فضل الله نوری با مشروطیت به دلیل حضور فعال بهاییان در عرصه سیاست و به چالش کشاندن دین اسلام و توهین علیه مقدسات دینی در مطبوعات تحت اداره بهاییان بود؛ البته با تمام تلاشهایی که شیح فضل الله نوری برای مشروعه نمودن مشروطیت کرد اما این بهاییان بودند که با کمک انگلیسی ها موفق شدند انقلاب مشروطیت را به انحراف بکشانند و شیخ فضل الله نوری و تفکراتش را به انزوا کشانند و با توطئهای هماهنگ او را از سر راه خویش بردارند.
نقش بهاییان در قدرتگیری رضاخان
انگلیسی ها با کودتای 1299 و به قدرت رساندن رضاخان نفوذ خود را در ایران گسترش دادند و از این طریق زمینه را برای نفوذ بهاییت در ایران هموار نمودند و آنها نیز با حکومت رضاخان همراه شدند.
"حبیب الله عین الملک" پدر هویدا، از جمله بهاییان بود که در این دوره به حمایت از رضاخان برخاست و به عنوان کارگزار وزارت امور خارجه به سوریه رفت و در جهت تحکیم فرقه بهاییت از هیچ کوششی دریغ نورزید. او آن چنان در تبلیغ این فرقه بی پروا بود که مردم شام خیال میکردند مذهب رسمی ایرانیان، بهایی است. بهاییان در جلسات و سخنان خود از رضاخان به نیکی یاد میکردند و سیاستهای ضد دینی و مقابله او با علما را ناشی از علاقه رضاخان به فرقه بهاییت میدانستند. سیاست کشف حجاب رضاخان که نشانگر مخالفت و ضدیت وی با یکی از اصول مسلم و حساس شریعت اسلام یعنی حجاب بود، مورد استقبال بهاییان قرار گرفت.
پهلوی دوم؛ اوج نفوذ بهاییان
در دوران پهلوی دوم، جایگاه بهاییان در نهادهای قدرت نامشروع رژیم پهلوی تثبیت شد؛ مهم ترین هدف آنان در این دوره، رسمیت بخشیدن به مسلک بهاییت در ایران بود.
در بین سالهای 1332 تا 1342، بهاییان تلاش کردند تا با عضویت در لژهای فراماسونری که از سوی انگلیسی ها در نقاط مختلف ایران تاسیس شده بود، به مراکز حساس قدرت نزدیک شوند؛ تسلط بر مراکز آموزشی کشور یکی از عمده اهداف بهاییان در این دوره بود؛ فراماسونرها و بهاییان معتقد بودند برنامهریزی آموزشی باید به گونهای باشد که به ضرر بهاییان و فراماسونرها و به طور کلی غرب تمام نشود و به عبارت دیگر برای ایران، استقلال و خودکفایی به وجود نیاورد.
بهاییان و تسلط بر مراکز آموزشی
در دوره پهلوی دوم، بهاییان عضو لژهای فراماسونری در رأس نظام آموزشی کشور و ریاست دانشگاهها قرار گرفتند؛ "ذبیح الله قربان"، رئیس دانشگاه شیراز ، "منوچهر تسلیمی"، رئیس دانشگاه تبریز و "کامبیز قربان"، استاد دانشگاه کشاورزی شیراز و عضو لژ حافظ از جمله بهاییانی بودند که به ازای خوش خدمتی رهبران بهایی نسبت به انگلیسی ها، در سیاستگذاری های فرهنگی کشور نقش مهمی ایفا نمودند.
پهلوی دوم، سلطنت خود را مدیون فرقه ضاله بهاییت بود؛ در 25 مرداد 1332 در حالیه رژیم نامشروع پهلوی دوم در حال سقوط بود، حبیب الله ثابت پاسال از عناصر سرشناس بهاییان با تمام امکانات خود به پذیرایی از شاه و خانواده اش در خارج از کشور پرداخت تا اعضای دیگر این فرقه با کمک انگلیسی ها و آمریکایی ها بتوانند شرایط را برای بازگشت شاه و سرنگونی دولت قانونی ایران فراهم آورند.
حضور یک جاسوس بهایی در هر یک از وزارتخانههای پهلوی دوم
پس از کودتای 28 مرداد 1332، نفوذ سیاسی بهاییان در امور کشور و در دربار پهلوی رو به تزاید رفت و عناصر این فرقه یا به ساواک پیوستند و یا عضو حزب رستاخیز شدند. آنطور که خود بهاییان اعتراف کردهاند، آنها در دوران پهلوی دوم در هر وزارتخانه یک جاسوس گماشته بودند تا ریز و درشت اتفاقات کشور را به گوش سردمداران محافل بهاییت و انگلیسی ها برسانند.
اوج نفوذ بهاییان در دربار و رژیم پهلوی به زمان نخست وزیری "امیر عباس هویدا" مربوط می شود؛ فردی که بهاییان او را "کدخدای کوچک" مینامیدند و از سال 1343 تا 1356 به مدت 13 سال نخست وزیر رژیم پهلوی بود؛ تقریبا تمام اعضای کابینه هویدا یا بهایی بودند و یا با محافل بهایی مرتبط بودند.
حسین فردوست در خاطرات خویش به نفوذ زایدالوصف فرقه ضاله بهاییت در تمام شئون مملکت در دوران هویدا اشاره میکند؛ فردوست در کتاب خود از فردی به نام دکتر ایادی پزشک مخصوص دربار نام میبرد؛ فردی که بهایی بود و به اندرونی محمدرضا پهلوی راه داشت و با رایزنیهایش بسیاری از بهاییان را به مناصب عالی در رژیم پهلوی رساند.
پیوند بهاییان و صهیونیستها
بهاییان با نفوذ لجام گسیخته خود در رژیم پهلوی و چنبره زدن به منابع مالی، مناسبات و تشکیلات خود را گسترش دادند؛ آنها با ایجاد شعبههایی در سراسر ایران، سیستم تبلیغاتی خود را توسعه دادند؛ مقر شعبه مرکزی بهاییان، در شهر حیفا واقع در فلسطین اشغالی بود؛ بهاییان که نوماسونری خطاب میشدند، با کمک صهیونیستها و آیین صهیونیستی توانستند افکار ضاله خود را بسط دهند.
پیوند تنگاتنگ بهاییان و صهیونیستها، سبب شد در رژیم پهلوی دوم، مناسبات میان این رژیم و رژیم صهیونیستی تقویت شود؛ در ساواک سازمان امنیتی مخوف رژیم پهلوی که برمبنای الگوی صهیونیستها تاسیس شده بود، بهاییان تقریبا همه کاره بودند.
در سال 1342 رژیم پهلوی درصدد برآمد تا لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را به تصویب برساند؛ سیاست اصلی رژیم شاه در این لایحه حمایت از بهاییت و صهیونیسم در جهت اسلام زدایی بود.
با حضور به موقع و موضع گیری هوشیارانه امام خمینی به عنوان مرجعیت شیعه، توطئهها خنثی شد. امام راحل با تلگرافها، اعلامیه ها و سخنرانی های خویش، علما و مردم را در مقابله با صهیونیسم و بهاییت و رژیم پهلوی به صحنه کشاند. ایشان در یکی از سخنرانیهای خویش فرمودند: «این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم.قرآن کریم و اسلام در خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد در قبضه صهیونیستها که در ایران در لباس بهایی ظاهر شدند، است و مدتی نخواهد گذشت که با این قدرت مرگبار، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه می کنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شئون ساقط می کنند. تلویزیون ایران، پایگاه جاسوسی یهود است و دولتها ناظر آن هستند و آن را تأیید می کنند.ملت مسلمان تا رفع این خطرها سکوت نمی کند و اگر کسی سکوت کند در پیشگاه خداوند قاهر مسئول و در این عالم محکوم به زوال است».
این گونه سیاستهای ظالمانه، علما را در مقابله با رژیم پهلوی مصمم تر نمود و در این میان نوک حملات ایشان را متوجه بهاییان کرد. روحانیونی چون سید عبدالکریم هاشمی نژاد با تشکیل کانونهای بحث و انتقاد از بهاییت،علیه اسرائیل سخن گفتند.
در این میان ساواک ضمن بازداشت علما، توقیف روزنامه ها، سرکوب تظاهرات و جلوگیری از جمع آوری اعانه برای مردم فلسطین، دست بهاییان صهیونیست ایرانی را در جمع آوری اعانه و برگزاری مجالس شادی در کنیسهها و فرستادن بودجه های کلان از ثروت و دسترنج ملت ایران برای صهیونیستها باز گذاشته بود.
گسترش فساد و فحشا توسط بهاییان
گسترش فساد و فحشا یکی از برنامه های مشخص بهاییان در ایران عصر پهلوی بود؛ طبق یکی از اسناد افشاء شده از ساواک فردی بهایی به نام سروان احمد نبیلی که به اشاعه و تبلیغ بهاییت در بین مردم و به ویژه افسران و درجه داران شهره بود، در کار تجارت قاچاق انسان و تحویل دختران ایرانی به شیخ حمدان، معاون نخست وزیر امارات، بود.
مطالب مرقوم شده فوق، تنها بخش بسیار کوچکی از جنایت ها و خیانتهای فرقه ضاله بهاییت است؛ فرقه ای که با اعمال و رفتار شنیع خود در طول تاریخ موجبات نفرت زایدالوصف ایرانیان را از خود بوجود آورده اند؛ بسیاری از علما و مراجع عظام همه پيروان فرقه گمراه بهائيت را محکوم به نجاست می دانند و در صورت تماس آن ها با چيزی، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آن ها، نسبت به اموری که مشروط به طهارت است را واجب میدانند.
برای تنفر یک ملت از یک جریان منحرف و جاسوس چه مورد دیگری لازم است . جریان بهائیت از گذشته خود باید شرمسار باشد وهم اینکه باقیماندگان این فرقه ضاله در ایران زندگی میکنند باید شاکر ج . ا . ا باشد .
حامد محمودی مرداد 1400