×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

مقالات بهائیت

مقالات بهائیت (3597)

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

بهائیان و کودتای رضا خانی

نوشته شده توسط

بهائیت در ایرانبهائیت در ایران:اپژوهشگران و اساتید تاریخ در باره کودتای رضا خان و استقرار رژیم پهلوی با توجه به اینکه کمتر از نیم قرن از این تحول سیاسی در ایران نمیگذرد ، مطالب بسیاری ارائه داده اند . که از این مطالب در سالیان گذشته برخی فیلمها و سریالهای تلویزیونی ساخته شده است . از ابتدای آبان سال جاری سریال تاریخی معمای شاه از شبکه اول سیما به نمایش در آمد . این سریال بیشتر به حکومت پهلوی دوم پرداخته است . لکن در گفتگوهای رضا خان با پسرش نکات قابل تاملی در ارتباط با جریاناتی که به رضا خان در کودتا و بدست گرفتن قدرت در ایران کمک شایان توجهی کردند بیان میشود . یکی از این سکانسها مربوط به توضیحات پهلوی پدر در مورد کمک بهائیان در به قدرت رسیدن او میباشد که در پایان سکانس هم ، پدر به پسر سفارش میکند ارتباط خود را با بهائیان تعمیق نماید .

نمایش سکانس

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

نگاه بهائیت به آزادی اعتقادی

نوشته شده توسط

نگاه بهائیت به آزادی اعتقادی

با بررسی موضوع "طرد" در بهائیت

بهائیت در ایران : تعلیم سوم از تعالیم دوازده‌گانه بهائیت این است که دین باید سبب الفت و محبت باشد؛ عبدالبهاء در این باره می‌نویسد: «دین باید سبب الفت و محبت باشد، سبب ارتباط قلوب بشر باشد، سبب حیات انسانی باشد، نورانیت باشد. حال ببینیم رفتار بهائیان با کسانی بهر شکل از بهائیت تبری جسته با الفت و محبت سازگاری دارد یا خیر ؟

دین اسلامهمواره به پیروی از حقیقت،جستجو و تحقیق در اصل دین سفارشمی‌کند بطوری که آیات بسیاریاز قرآن به این مطلب دلالت داردواز تقلید کورکورانه در اصل دین نهی کرده است. به طور مثال خداوند متعال فرموده است: «وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِعِلْمٌۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّأُولَٰئِكَكَانَ عَنْهُمَسْئُولًا؛[اسراء/۳۶] و از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن؛ چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند». سران بهائی نیز به تقلید از اسلام بارها مسئله‌ی جستجو و کاوش در مسائل دینی را ذکر کرده‌اند، بطور مثال عبدالبهاء دراین‌باره می‌گوید: «نفوسی که منصفند، فحص می‌کنند، تحقیق و تدقیق می‌کنند؛ همان فحص و تدقیق سبب هدایت آنها می‌شود».[۱] حال سؤال اینجاست که اگر شخصبهائی به سخن پیشوای خود عمل کرده و در مسائل اعتقادی خود جستجو و تحقیق کند و به بطلان این آئین پی ببرد و به دنبال حقیقت برود، چه سرنوشتی در انتظار او خواهد بود وبهائیان و سرانشان با او چگونه رفتار می‌کنند؟
صبحی از مبلّغان به نام بهائیت که از این فرقه روی‌گردان شده و به دین حق گرایش پیدا کرده
چنین می‌نویسد: «از تشکیلات مخوف بهائیان،رکن اظهارات لفظیه‌ی محفل روحانی‌‌ بهائیت است که عقل و علم در آن راهی نداشت، سبب شد تا ملاک قرب و طرد، ارادت و اظهارات لفظیه‌ی بهائیان به عبدالبهاء و شوقی‌افندی باشد. اطاعت کورکورانه، رمز موفقیت در این جرگه بود، هرکس اطاعت کورکورانه را نداشت طرد، و مصیبت او آغاز می‌شد؛ زیرا در یک بایکوت شدیدی قرار می‌گرفت. کسی که توسط بهائیان مطرود می‌گشت به حال خود واگذاشته نمی‌شد، بلکه حتی توسط خانواده و بستگانش هم مورد تحریم واقع می‌شد، هیچکس حق رفت و آمد و صحبت با وی را نداشت؛ جز برای ثواب که دشنامی دهد و آب دهانی اندازد».[۲] سرگذشت جناب صبحی‌گواه این رویه‌ی بهائیان است که تا سرحد قتل و جرح هم پیش رفته است.در رفتار بهائیان با آقا جمال بروجردی، از بزرگان بهائیت که از آنان روی‌گردان شده نیزداستان عبرت‌آمیزی است که خود گواه‌این مطلب می‌باشد.[۳] میرزا علی‌اکبر رفسنجانی نیزاز جملهمبلّغان مشهور بهائی بود که سرگذشت عبرت‌آوری دارد؛ویاز جرگه بهائیان رانده شد. درپی آزار و اذیت و تعرض بهائیان، گوشه‌ای عزلت اختیار کرد و سرانجام پس از اعراض از بهائیت در زادگاهش درگذشت.[۴] صبحی، در شرحاحوال ابن اصدقهم، چنین رفتاری را با وی گزارش کرده است. جالب آنکه خود صبحی هم به گناه خود در آزار و اذیّت به ناحق ابن‌اصدق، اعتراف می‌کند.[۵] موضوع به همین جا ختم نمی‌شود بلکه حتی اگر فرزندی از فرزندان بهائیان هم مسلمان می‌گشت وضعیت بسیار وخیمی در انتظارش بود.[۶]
در فرقه‌ای که ملاک قرب، اطاعت کورکورانه و ملاک طرد، نافرمانی است، برخوردن به جنایات هولناک امری سهل و آسان است آن هم از نزدیکان رؤسای بهائیت. در کتاب «پیام پدر» با نام برخی از مبلّغان چیره‌ دست بهائی آشنا می‌شویم که وقتی دغل کاری و فریب‌کاری رهبران این فرقه را دیدند، به دامن اسلام بازگشتند. میرزا ابوالفضل گلپایگانی سرانجام از این گروه دلسرد شد و سالها خاموشی برگزیده و کارهایش به پایان نرسید».[
۷] «شیخ‌احمد میلانی ... در عشق‌آباد از کیش بهائی روی‌گردان شد... به خراسان رفته و دست به دامان پیشوای هشتمین شیعیان شد».[۸] صبحی به سه تن از بهائیان تائب اشاره می‌کند که هریک مطالبی را در بهائیت نگاشته‌اند. «...شادروان آواره که از دانشمندان بنام و مبلّغان گرامی بود و عبدالبهاء او را در نامه‌های بیشمار ستایش کرده، چون شوقی از روش مردمی دور شده و کیش و آئینی که باید با خرد و دانش و راستی برابر آید، فرسنگ‌ها از آنها جدایی پیدا کرده و به خانه مسلمانی بازگشت و از خدا آمرزش خواست و چند دفتر در این‌باره نگاشت و پس از او نیکو که در روز نخست در بروجرد به جرگه‌ی بهائیان درآمد و مسلمانان هرچه داشت از دستش گرفتند و رنج‌ها به او رسانیدند، ولی او شادمان بود که همه‌ی این آزارها که به او می‌رسانند برای پیروی از آئین خداست (منظور پیروی از آئین خرافی بهائیت است)؛چون کار به دست شوقی افتاد و او را از نزدیک شناخت، از او برگشت و به راستی و درستی پیرو کیش مسلمانی شد و او نیز دفترها نگاشت. و پس از او «اقتصاد» که در مراغه بهائی شد و با پدرش در سر این دین به ستیز برخاست و او را رها و دلشکسته کرد؛آنگاه دو سه سال با سید اسدالله قمی به راه افتاد و چون به خوی‌های ناپسندیده شوقی آگاه شد، با آنکه در راه این کیش رنج‌ها کشیده بود و آوارگی‌ها دیده و پدر را رنجانده بود، باز به جایگاه نخست خود برگشت و مردی دل‌آگاه شد و دفتری نوشت. همچنین دیگران که اگر بخواهیم یک‌ یک نامشان را ببریم دور و دراز خواهد شد».[۹] در پایان این نکته قابل تأمل است که روی‌گردانی مبلّغان بزرگ بهایی از بهائیت که صاحب منصب و مقام بوده‌اند، خود گواهبر بطلان این فرقه می‌باشد؛و بهائیان برای عدم رسوایی، این افراد را تحت پیگیری و شدیدترینفشارها قرار می‌دادند و اساسا آزادی در دین و تحری حقیقت را زیر سؤال برده و می‌برند؛ کسانی که روی‌گردانان از (آئین خودساخته) خود را اینگونه تحت پیگیری قرار داده و می‌دهندچگونه خواستار آزادی دینی و نشر فساد خود در ایران هستند و انتظار دارند مثل خودشان با آنها رفتار نشود؟

پی‌نوشت:
[
۱]. عبدالحمید اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص۱۱.
[
۲]. پیام پدر، فضل‌الله صبحی مهتدی، ص۱۹۲-۱۹۳.
[
۳]. برای مطالعه سرگذشت این جنابمراجعه شود به کتاب: پیام پدر، فضل‌الله صبحی‌مهتدی، ص۲۰۱،۲۰۳.
[
۴]. همان، ص۱۲۰-۱۲۲.
[
۵]. همان، ص۲۹۲-۲۹۴.
[
۶]. همان ص۳۰۰.
[
۷]. پیام پدر، فضل‌الله صبحی مهتدی، ص۵۲.
[
۸]. همان، ص۵۱.
[
۹]. همان، ص۱۸۶-۱۸۷.

منبع : پایگاه جامع فرق ، ادیان . مذاهب

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

بهائيت , مذهب استعمار ساخته براي مقابله با اسلام -1

نوشته شده توسط

بهائيت , مذهب استعمار ساخته براي مقابله با اسلام -1

بهائیت در ایران : در ایامی نه چندان دور استعمارگران در کشور های اسلامی به فرقه سازی دوی آوردند و البته همانطور که در شرایط امروز جامعه هم قابل نلاحظه است این راهبرد تا کنون نیز از اصلیترین ابزارهای مقابله با گشترش اسلام مورد استفاده قرار میگیرد و به منطقه خاور میانه بدقت نگاه کنید نشمنان در حال بازسازس ورژنهای جدید و بروز رسانی شده وهابیت و بهائیت هستنند . تاریخ دقیقا در حال تکرار است بازیگران آن و الته در یک مورد کارگردانان آن عوض شده اند و برای درک بهتر موضوع به گذشته باز میگردیم . این مطلب در چندین بخش از روزنامه جمهوری اسلامی برداشت و باز تنظیم شده ، و جهت اطلاع کاربران گرامی باز نشر داده میشود .

حربه مذهب سازي استعمار خارجي و ضرورت بينش آفريني براي نسل امروز

« اسلام » دين رهايي بخش , حافظ جايگاه رفيع انسان در گستره آفرينش , تامين كننده آزادي , استقلال , امنيت , عزت و وحدت , نافي ظلم , تعدي , سيطره جويي و مطامع نامشروع و ضدانساني قدرتهاي ظلم گستر و چپاولگر جهاني در همه اعصار مي باشد.
تعاليم و قوانين جامع و زندگي ساز اسلام هرگز همزيستي و تعامل با كفر و شرك و نفاق در جلوه ها و چهره هاي مختلف و در عصرها و نسل هاي گوناگون را برنمي تابد و در برابر فساد و تباهي و جنايت و ستمي كه قدرتهاي استعماري در حق بشريت روا مي دارند و لحظات زندگي و حيات را بر آنان تيره و ناگوار مي سازند , مي ايستد و با صلابت و استواري تمام از هويت الهي انسان ها و حق طبيعي آنان براي حيات سالم و پاك و بالنده و سرشار از مواهب و نعمتهاي خداوند در تمام شئون زندگي عزتمند « مادي » و « معنوي » دفاع مي كند و براي سعادت و رستگاري آدميان در دنيا و آخرت « راه » مي نمايد و حركت و تلاش و اميد و نشاط و رشد و پويايي به وجود مي آورد.

براي جبهه متحدالحاد و ستم و سلطه جهاني وجود اسلام غيرقابل تحمل است , كه اين دين حياتبخش و جامع , همواره اتحاد و وحدت و اقتدار مي آفريند و در شريان هاي حيات جوامع خون غيرت و شرف و عزت تزريق مي كند و به آزادي و استقلال فرا مي خواند و از اسارت و بردگي در برابر هرگونه ظلم و تعدي از جانب هر كشور و قدرت بيگانه رهايي مي بخشد.
قدرتهاي استعماري جهان كه همواره اسلام را همچون خار در چشم خود , و وحدت و اتحاد مسلمانان را همانند استخوان در گلو تحمل كرده اند و در آزار و رنج بوده اند , براي رهايي از جامعيت و حقيقت تعاليم و قوانين اسلام و آموزه هاي اجتماعي و سياسي آن كه عامل اصلي ايجاد يكپارچگي و اتحاد و همدلي در ميان مسلمانان مي باشد و آنان را در برابر هرگونه تهاجم و تعدي و سيطره جويي در ابعاد فرهنگي و سياسي و اقتصادي و نظامي به « مقاومت » و دفع ظلم و تجاوز فرا مي خواند , به چاره جويي هاي شيطاني و حقيقت ستيز روي آوردند و در اوج خباثت و كفر و شرك و نفاق دروني , مقابله با « وحي الهي » و « رسالت نبوي » و واژگونه سازي احكام و قوانين و تعاليم آسماني « قرآن » را در دستور كار خود قرار دادند و تمام عوامل و وابستگان خويش را در كشورهاي اسلامي به خدمت گرفتند تا در برابر دين پاك اسلام و اتحاد و وحدت مسلمانان « بيراهه » هاي گمراهي آفرين و هلاكت باري را قرار دهند كه در نهايت از تاثيرگذاري تعاليم و دستورالعمل هاي آسماني قرآن جلوگيري كنند و در صفوف متحد مسلمانان تفرقه و تشتت ايجاد نمايند و آنان را به صورت قطعات پراكنده و لقمه هاي آماده براي بلع , در مسير تهاجم و قتل و غارت و استيلاي همه جانبه خود قرار دهند.
اين حركت شيطاني و بيراهه آفريني هاي حقيقت ستيز , به صورت « مذهب سازي » به ظهور رسيد و اديان و مذاهب ساختگي توسط قطب هاي استعمارگر پاي در عرصه وجود نهادند و به فضاسازي ها و تبليغات گسترده پرداختند و با نفوذ تعاليم ساخته و پرداخته كشورهاي ماجراجو و غارتگر خارجي در ميان لايه هاي مختلف جوامع اسلامي , دروغ و نيرنگ و تحريف و بدعت ها و آموزه هاي تهي از حقيقت و واقعيت را به نام « دين جديد » گسترش دادند!

« بهائيت » يكي از اين مذاهب ساخته و پرداخته دست استعمار مي باشد كه به طور كامل در سيطره قدرتهاي استكباري جهان و به صورت يك ابزار و اهرم نيرومند در برابر اسلام و جوامع اسلامي قرار دارد و در عرصه ها و صحنه هاي فرهنگي و سياسي به سرسپردگي و خدمتگزاري براي كشورهاي بيگانه اهتمام مي ورزد.

بهائيت همچنان كه در سالهاي دور , و نيز در دوران پيش از انقلاب در معارضه با اسلام و وحدت مسلمانان قرار داشت , پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران نيز تاكنون در تقابل با اسلام قرار دارد و با توجه به تغيير و تحولي كه نهضت اسلامي در ايران و منطقه به وجود آورد و همه معادلات جهاني را به هم ريخت و قدرتهاي استعماري را در موضع ضعف قرار داد و به برچيده شدن پايگاههاي نظامي و جاسوسي و منافع نامشروع اقتصادي آنان در ايران انجاميد , شيوه هاي بهره برداري از اين مذهب استعمار ساخته نير تغيير يافت .

بهائيان در تمام تار و پود رژيم پهلوي نفوذ كرده بودند و مناصب حساس و كليدي را تصاحب نموده و با حمايت هاي بي دريغ محمدرضا پهلوي و هويداـ كه خود بهائي بود و گماشته اربابان اين مذهب ساختگي و حزب سياسي ـ بر وزارتخانه ها و سازمان ها و دستگاه قضايي و شريان هاي اقتصادي كشور تسلط يافته و ايران را در مسير تحقق اهداف و منافع قدرتهاي سلطه جوي جهاني به حركت درآورده بودند.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط رژيم وابسته پهلوي , راههاي سيطره بهائيت بر تشكيلات دولتي مسدود گرديد و از فعاليت اين جريان منحط جلوگيري به عمل آمد.

پس از پيروزي انقلاب بهائيان فعاليت هاي خود را مخفي تر و مرموزانه تر تداوم بخشيدند و با توجه به وابستگي و سرسپردگي آنان به دشمنان خونخوار و كينه توز اسلام همچون آمريكا و انگليس و اسرائيل , مورد حمايت هاي گسترده سياسي و تبليغاتي و اقتصادي قرار گرفتند و به گمراه سازي و انحطاط آفريني پرداختند و از طرف ديگر نقش ستون پنجم و جاسوسان مبرز و مورد اعتماد را براي كشورهاي استعماري غرب به ويژه آمريكا ايفا نمودند. اين فعاليت ها همچنان استمرار يافته است و هم اينك اين جمعيت بيگانه پرست در عرصه هاي فكري و سياسي ـ چه به صورت تلاشهاي تبليغي و فرهنگي و چه به شكل تفرقه افكني و جاسوسي براي دشمنان ـ به تلاش هاي مرموز و ويرانگر خود ادامه مي دهد.

تداوم فعاليت هاي كفرآميز پيروان بهائيت در ايران , ريشه يابي و بررسي ماهيت و عملكرد اين جمعيت ملحد را ضروري مي سازد.

علاوه بر اين ضرورت اجتناب ناپذير , ضرورتهاي ديگري نيز اين بررسي را حياتي و لازم معرفي مي كند كه در ذيل به آن اشاره مي كنيم :

1 ـ يكي از مشكلات امروز جامعه ما مطرح شدن يك تفكر غربي و مخالف با حقيقت اسلام و وحي و قرآن به نام « پلوراليزم ديني » است . پلوراليزم و تكثرگرايي ديني به تعدد اديان و مذاهب و ضرورت تبليغ و ترويج نامحدود و آماده كردن شرايط مساوي براي پيروان و تبليغ گران آنهابراي نشر عقايد و افكار و احكام و قوانين اين مذاهب فرمان مي دهد.

پلوراليزم ديني از مرز و حدود اديان آسماني عبور مي كند و علاوه بر اين كه معتقد است مسيحيت و يهوديت تحريف شده و آميخته به خرافات و آلت دست نظام هاي سياسي و حكومتي غرب بايد در كنار « اسلام » در ايران و ساير جوامع و كشورهاي اسلامي آزادانه تبليغ و ترويج شوند , اديان و مذاهب ساخته دست بشر كه آلوده به شرك و خرافه مي باشند ـ همچون بودائيسم و هندوئيسم ـ و نيز اديان و مذاهب كفرآميز و ساخته دست استعمار مانند « وهابيت » و « بهائيت » , بايد آزادنه ترويج و گسترش يابند و به نشر عقايد ساختگي كه به نفي نبوت و معاد و مهدويت و ادعاي مهدويت و نبوت جديد! مي انجامد و بافته هاي جنون آميز را تحت عنوان كتاب مقدس و نازل شده عرضه مي دارد , اهتمام شود!!

معتقدان به پلوراليزم و تكثرگرايي ديني كه در سطح مطبوعات غرب گرا و متمايل با همزيستي و تعامل با آمريكا به فعاليت مشغول مي باشند و در بازار نشر كتاب نيز آزادانه به ترديدافكني و گمراه سازي اشتغال دارند , با تاثيرپذيري هاي مكرر از آثار فكري و فلسفي مكتب هاي غربي و روشنفكران دنياي غرب كه در خدمت نظام سياسي و حكومتي آمريكا مي باشند و براي بسط قدرت و سيطره نظامي و سياسي و اقتصادي حاكمان كاخ سفيد « تئوري پردازي » و « نظريه سازي » مي كنند , بسترساز اصلي رشد مذاهب ساختگي و پرورده دست استعمار همچون « بهائيت » مي باشند.

در نمونه هاي ذيل كه در مطبوعات مزبور انعكاس يافته تعمق ورزيد و بدين ترتيب از لابلاي عبارات و مفاهيم مطرح شده , بسترسازي هاي متعدد را براي احيا و ترويج اديان آسماني تحريف شده و خرافه گرا و آلت دست سران حكومتها غربي و نيز مهياكردن زمينه هاي تبليغ و رشد مذاهب استعمار ساخته همچون بهائيت را به نظاره بنشينيد :

حقيقت ثابت نداريم , حتي در دست انبيا و معصومين !(1 )
ارزش مطلق نداريم , زيرا ارزشها زائيده پويايي جوامع بشري بوده اند!(2 )
تمام مذاهب بر حق هستند , و تمام مذاهب هم دچار نقص و كمبود هستند!(3 )
حق , مطلق نيست و متكثر است !(4 )
ارزش هاي ديني دائما در حال تغييرند!(5 )
هر كس بايد به دين خود باشد و حتي كافران و مشركان را نبايد نفي و طرد نمود!(6 )
اين عبارات و تعابير به وضوح « پلوراليزم ديني » را مطرح مي نمايند و همه مذاهب تحريف شده و خرافي , ساخته و پرداخته دست بشر , و نيز مذاهب استعمار ساخته را « حق » مي دانند و خواهان تبليغ و ترويج آنها مي باشند!!

2 ـ امروز جوانان ما از دو زاويه در معرض خطر و آسيب قرار دارند و اين خطرات و آسيب ها آنان را از احراز هويت ديني و اسلامي اصيل و كسب بينش و آگاهي هاي سياسي باز مي دارند. زوايه اول تبليغات و فضاسازي هاي مسموم جريان هاي روشنفكري غرب گرا و احزاب و جمعيت هاي سياسي وابسته به قطب هاي استعماري مي باشد كه با شدت و گستردگي تمام به فرهنگ سازي هاي باطل و آماده كردن زمينه هاي مناسب براي پذيرش القائات اعتقادي و فكري مبهم و ساختگي كه با هدف ايجاد بسترهاي مناسب فرهنگي به منظور بسط سلطه سياسي و اقتصادي قدرت هاي سيطره جوي جهاني ترويج مي گردد , مي باشند. اين تحركات گمراهي آفرين به طور مداوم وقفه ناپذير تداوم دارد و همچون حلقه هاي نامرئي , ذهن و فكر و جان و روح جوانان را به محاصره درآورده است و از آزاد انديشي , تحقيق , بيداري , خودآگاهي و كسب بينش هاي بنيادين اعتقادي و سياسي باز مي دارد و در برزخ ترديد و ابهام رها مي سازد تا در مرحله بعد به آرامي و حتي با اشتياق و شيدايي به « سراب غرب زدگي » رهنمون شود و در دامهاي مهلك مذهب هاي ساختگي و مكتب هاي فكري و نظامهاي حكومتي غرب گرفتار و اسير سازد.

زاويه دوم , گسست و فاصله بين نسل امروز و وقايع و رويدادهاي پيش از انقلاب و مراحل شكل گيري مبارزات مردم مسلمان ايران عليه « استعمار خارجي » و « استبداد داخلي » است . اين گسست و فاصله موجب گرديده است كه آنان از عمق فجايع و جنايات و توطئه هاي شوم قدرتهاي استعماري همچون انگليس و آمريكا عليه اسلام و سرزمين ايران ناآگاه باقي بمانند و از علل و انگيزه هاي اصلي انقلاب و حركت پرشور اسلامي و مراحل سخت و رنجزايي كه پشت سرگذاشت تا سرانجام به پيروزي رسيد , بي اطلاع باشند. اين بي اطلاعي از تاريخ معاصر ايران و چگونگي نفوذ و بسط سيطره قطب هاي استعماري در اين سرزمين و دست هاي پشت پرده اي كه از يك سو براي مقابله با صفوف متحد مسلمانان و ايجاد تفرقه و تشتت در ميان مردم به « مذهب سازي » پرداختند و از سوي ديگر مهره هاي دست آموز و مطيع و سرسپرده اي چون رضاخان و پسرش محمدرضا پهلوي را به حكومت رساندند و از آنها به صورت ژاندارم منطقه و حافظ منافع انگليس و آمريكا بهره هاي فراوان بردند و هر حركت رهايي بخش اسلامي توسط توده هاي مردم مسلمان را به خاك و خون كشيدند , موجب گرديده است كه نسل جوان امروز از ذخيره هاي لازم سياسي براي جريان شناسي و وقوف و آگاهي نسبت به اهداف و عملكردهاي قدرتهاي سلطه جو و شعارهاي به ظاهر زيبايي همچون دفاع از حقوق بشر واعطاي دموكراسي و مبارزه با تروريسم ـ كه به منظور آماده كردن زمينه هاي تهاجم نظامي به سرزمين هاي اسلامي مطرح مي كنند و در واقع ابزار توجيه جنايات و كشتارها و غارتهاي ثروت نفت كشورهاي مسلمان مي باشدـ بي بهره باشند.

دو عامل و ضرورت مزبور , در كنار ضرورت اوليه اي كه در ابتدا مطرح نموديم , به صورت ضرورتهاي حياتي سه گانه , بررسي ماهيت و عملكردهاي فرقه استعمار ساخته « بهائيت » را لازم و حائز اهميت مي سازد و نسل امروز ما را به تدقيق و تفكر وا مي دارد و به كسب بينش و آگاهي هاي لازم اعتقادي و فرهنگي و سياسي ملزم مي نمايد.



پاورقي :
1 ـ ماهنامه توانا , شماره 28
2 ـ روزنامه خرداد , 78,4,31
3 ـ هفته نامه آبان , شماره 115
4 ـ روزنامه فتح , 78,10,27
5 ـ ماهنامه زنان , شماره 59
6 ـ روزنامه خرداد , 78,8,19

پلوراليزم ديني از حدومرز اديان تحريف شده و خرافه گرا همچون يهوديت و مسيحيت عبور مي كند و معتقد است مذاهب شرك آميز ساخته دست بشر همچون « بودائيسم » و « هندوئيسم » و نيز مذاهب ساخته دست استعمار مانند « وهابيت » و « بهائيت » بايد آزادانه ترويج و گسترش يابند و به نشر عقايد ساختگي كه به نفي نبوت و معاد و مهدويت و ادعاي مهدويت و نبوت جديد! مي انجامد و بافته هاي جنون آميز را تحت عنوان كتاب مقدس و نازل شده عرضه مي دارد , پرداخته شود!

معتقدان به پلوراليزم و تكثرگرايي ديني كه در سطح مطبوعات غرب گرا و متمايل با همزيستي و تعامل با آمريكا به فعاليت مشغول مي باشند و در بازار نشر كتاب نيز آزادانه به ترديدافكني و گمراه سازي اشتغال دارند , با تاثيرپذيري هاي مكرر از آثار فكري و فلسفي مكتب هاي غربي و روشنفكران دنياي غرب , بسترساز اصلي رشد مذهب ساختگي و پرورده دست استعمار مي باشند.
فضاسازي هاي مسموم جريان هاي فكري و جمعيت هاي سياسي وابسته به قطب هاي استعماري , و نيز گسست و فاصله نسل امروز از وقايع و رويدادهاي پيش از انقلاب و مراحل شكل گيري مبارزات مردم مسلمان ايران عليه « استعمار خارجي » و « استبداد داخلي » موجب گرديده است كه جوانان امروز از عمق فجايع و جنايات و توطئه هاي شوم قدرتهاي استعماري همچون انگليس و آمريكا عليه اسلام و سرزمين ايران ناآگاه باقي بمانند.

به نقل از روزنامه جمهوري اسلامي

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

تلاش ناكام بهائيان در كسب رسميت قانونى در مصر

نوشته شده توسط

 

تلاش ناكام بهائيان در كسب رسميت قانونى در مصر

با مرورى بر تاريخچه اين فرقه جعلى در ايران، عراق و مصر

 

بهائیت در ایران: دكتر محمد سيد طنطاوى، شيخ جامع الازهر، بيانيه‏اى‏صادر كرد و طى آن يادآور شد كه فرقه بهائيت هيچ نسبتى باهيچ يك از اديان آسمانى ندارد. بيشتر مردم مصر معتقدندكه بهائيت با جنبش صهيونيسم مرتبط است.

در آوريل 2006 م ، دادگاه ادارى ‏اسكندريه مصر، با صدور حكمى، وزارت كشور مصر را ملزم‏كرد تا براى «مصعم عزت محمود» به همراه همسر و دوفرزندش، كارت‏هاى شناسايى رسمى، با ذكر بهائيت، به‏عنوان دين آنان صادر كند. اين حكم، جنجال گسترده‏اى را در مجامع عمومى، دينى و رسمى مصر به همراه داشت.ادامه جنجال بر سر اين حكم، به پارلمان و دولت مصر كشيد.دولت اعلام كرد: كميسيونى از سوى دولت، به نيابت از وزارت‏كشور، در ديوان عالى ادارى، تقاضاى استيناف خواهد كرد.

دكتر محمد سيد طنطاوى، شيخ جامع الازهر، بيانيه‏اى‏صادر كرد و طى آن يادآور شد كه فرقه بهائيت هيچ نسبتى باهيچ يك از اديان آسمانى ندارد. بيشتر مردم مصر معتقدندكه بهائيت با جنبش صهيونيسم مرتبط است. بهائيان ازهشتاد سال پيش تاكنون، كوشيده‏اند تا به دين خود در مصرمشروعيت بخشند؛ اما تاكنون موفق نشده‏اند و آخرين تلاش‏آنان نيز با حكم ديوان عالى ادارى مصر، در تاريخ 25 آذرماه‏امسال به شكست انجاميد.

ديوان عالى ادارى، با لغو رأى اشتباه دادگاه بدوى‏اسكندريه، در الزام وزارت كشور به صدور كارت شناسايى باعنوان بهائيت، به عنوان دين رسمى برخى شهروندان اين‏كشور، طرفداران اين فرقه را مرتد اعلام كرد.

در اين مطلب ، به تاريخ حضورپيروان اين فرقه گمراه در مصر و تلاش مستمرشان براى‏كسب مشروعيت خواهيم پرداخت.

بهائيان در مصر

در اوائل قرن بيستم بهائيان به مصر گام نهادند وكتاب‏هاى متعددى از بهائيان در چاپخانه‏هاى مصر به چاپ‏رسيد؛ مانند كتاب «الكواكب الدرية فى مآثر البهائية» اثرمحمد حسين آواره كه در سال 1923 چاپ شد و كتب«الحجج البهية» اثر ابوالفضائل جرقادقانى در سال 1925.اين امر، به معناى آن است كه پيش از اين تاريخ، اعضاى‏اين فرقه در آن كشور حضور داشته‏اند. بهائيان در مصر، به‏ترويج عقائد خود پرداختند و حتى تحصيلكردگان مصرى رابه دين خود دعوت كردند.

اين اوضاع موجب شد تا محكمه عالى شرعى مصر درسال 1925 حكمى عام صادر كرد كه در آن آمده است:«بهائيت فرقه مستقلى است كه به هيچ يك از اديان وابسته‏نيست و اساساً از مذاهب اسلامى نيست»؛ از اين رو بهائيان‏در مصر به تأسيس انجمنى پرداختند كه مصريان با ديده‏شك و ترديد به آن نگريستند، فعاليت اين انجمن مخفيانه‏بود و اعضاى اين فرقه كوشيدند، به باشگاه‏هاى روتارى وليونز بپيوندند. اين امر، با توجه به تلقى و تصور عمومى كه‏اين باشگاه‏ها را مراكزى فراماسونى و در خدمت صهيونيسم‏مى‏دانست، بر شك و بدبينى مصريان افزود.

در مقابل نيز كتاب‏هايى در رد بهائيت در قاهره منتشر شد؛مانند تاريخ البابية يا مفتاح باب الابواب اثر مهدى خان والحراب فى صدر البهاء و الباب اثر سيد محمد فاضل. ازتاريخ چاپ اين كتاب‏ها مى‏توان دريافت كه مصرى‏ها خيلى‏زود بهائيت را شناختند. تاريخ نشر كتاب اول 1903 و كتاب‏دوم 1911 است و پس از آن هم كتاب‏ها و مقالات فراوانى‏درباره رابطه بهائيت با صهيونيسم و استعمار و قاديانيه‏انتشار يافت.

با اين حال، شمار اندكى از مصريان به اين فرقه گرويدندكه شمارشان به يكصد تن هم نمى‏رسد. مشهورترين رهبربهائيت در مصر، شاعر، فردی بنام،حسين بيكار بوده است كه بارها دستگير و به دليل وجهه‏فرهنگى‏اش و دخالت نويسندگان آزاد مى‏شد؛ اما جدى‏ترين‏برخورد دولت مصر با بهائيان در سال 1960 اتفاق افتاد؛زمانى كه قانون 263 سال 1960 كه به انحلال محافل‏بهائيت و مصادره دارايى‏ها و تعقيب اعضاى اين محافل‏حكم مى‏كرد. در آن زمان محفل قاهره، رياست بهائيان درمصر و افريقا را برعهد داشت. بهايى‏ها پس از مرگ جمال‏عبدالناصر، از فرصت فقدان او سود جستند و در پى كسب‏مشروعيت برآمدند و خواستار بازگشت دارايى‏ها و رسميت‏يافتن محافلشان شدند.

ديوان عالى پس از دريافت آراى فقها و علماى الازهرحكم داد: «اگر چه گرويدن به اديان آسمانى مطلقاً آزاد است؛ولى اين آزادى به اديان آسمانى محدود است و بهائيت ازاديان آسمانى رسمى نيست». همين حكم در سال 1983نيز در پاسخ به تقاضاى تجديد نظر بهائيان در مصر، از سوى‏ديوان عالى تكرار شد. شيخ سابق الازهر شيخ جاد الحق‏على جاد الحق در سال 1986 فتوا داد كه «بهائيت فرقه‏اى‏مرتد از اسلام و در خدمت صهيونيسم و استعمار است».تمامى فتاوا و آرايى كه از سوى الازهر و غير الازهر در مصرابراز شده به عدم مشروعيت بهائيت به عنوان دينى رسمى‏معطوف بوده است. از اين رو همگان در برابر حكم اخيردادگاه ادارى اسكندريه كه وزارت كشور را به پذيرش رسميت‏اين فرقه جعلى به عنوان دين ملزم مى‏كرد، ايستادند و آن راحكمى مخالف دين برشمردند. اكثريت پارلمان مصر نيزرسميت دادن به بهائيت را نامعقول و مخالف اراده دين خداكه هيچ دينى را پس از اسلام، به رسميت نمى‏شناسددانستند. شمار اندكى از اعضاى پارلمان نيز حكم دادگاه‏اسكندريه را تنها به دليل امكان يافتن شناخت شمار آنان وتسهيل برخورد با آنان و انديشه‏اشان موجه دانستند.

بيش از حدود ده سال، كتابى تأليف و منتشر كردم و آن را«مشهورترين خائنان و مفسران در تاريخ امت اسلام» نام‏نهادم. در يكى از فصول اين كتاب از باب و بهاء به عنوان‏خيانتكارانى كه در صفوف امت شكاف انداختند، نام بردم ودر كنار اين دو از غلام احمد قاديانى نيز نام بردم. چند ماه‏پس از انتشار اين كتاب، جوانى بهائى به من برخورد و درباره‏بهائيت با من بحث كرد و گفت: بهائيت منادى صلح است. به‏او گفتم: منابع نوشته‏ام درباره بهائيت، كتاب‏هاى خودبهائيان است كه حتى كپى نسخه‏هاى خطى برخى‏كتاب‏هايشان را در بغداد خريده‏ام و ديگر كتابهايشان كه درمصر چاپ كرده‏اند؛ اما وى قانع نشد. از وى پرسيدم: چگونه‏بهائى شدى؟ گفت: پدرم بهايى بود و من هم دينم را از او به‏ارث برده‏ام. از او درباره شمار بهائيان در مصر پرسيدم: گفت:نمى‏داند؛ ولى شمار آنان بسيار اندك است و خود وى، كمتر ازده نفر از آنان را مى‏شناسد كه همه آنان از بستگان او هستند.

على ابوالخير / مترجم : مجید مرادی

منبع : ویژه نامه پگاه حوزه شماره 45

به این اظهار نظر توجه نمائید

شیخ الازهر: به رسميت شناختن بهائیت، خروج از اسلام است

خلاصه

دکتر"محمد سید طنطاوی"، شیخ الازهر تأکید کرد: بهايي‌ها طايفه‌اي گمراه هستند و به رسمیت شناختن طایفه بهائیت در مصر به مثابه خروج از اسلام و تعالیم ادیان آسمانی است.

به گزارش ابنا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی "المحیط"، طنطاوی با تأکید بر این امر، نسبت به تبلیغات بهائیت هشدار داد و افزود: «باید جلوی تزریق زهر بهائیت در جوامع اسلامی گرفته شود».

شيخ الازهر با اشاره به دوتن از بهائیان مصری که برای درج نکردن دین در مقابل عنوان مذهب در شناسنامه شان مجوز دریافت کردند، اظهار داشت: بهائیت کاملا با شریعت اسلامی درتضاد است و هیچ کس نباید آن را به عنوان یک دین مستقل به رسمیت بشناسد و در هیچ شناسنامه ای نباید لفظ بهایی به عنوان دین و مذهب عنوان شود.

وی خاطرنشان کرد: در سال 2003 توسط مجمع تحقیقات اسلامی در الازهر فتوای رد بهائیت به عنوان دین و عدم ارتباط آن با ادیان آسمانی صادر شد و بر بدعت بودن آن تاکید شد.

طنطاوی افزود: این دین ابداعی در اواخر قرن19، بدست استعمارگران انگلیسی و به منظور تفرقه بین مسلمانان و زیر سوال بردن مناسک و آداب اسلام به وجود آمد.

گفتنی است ، فتنه بهائیت ازتوطئه‌های مهمی است که ازاواسط دوره قاجاریه باهدف آسیب رساندن به اسلام وخصوصاّ تشیع از سوی کانون‌های استعماری طراحی شدودرمسیرتداوم حیات سیاه وتباهش همواره درکنار دشمنان اسلام ، درصدد ضربه زدن به این دین مبین و از بین بردن خصلت‌های ضداستکباری وظلم ستیز آن بودودریک کلام هدف طراحان این فتنه، تلاش برای شکستن کیان اسلام و تشیع که منافع قدرت‌های استکباری واستعماری راتهدید می کرد، بود.

 

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

اردشيرجي‌، ميراث‌دار مانكجي در ايران‌

نوشته شده توسط

اردشيرجي‌، ميراث‌دار مانكجي در ايران‌

به بهانه نمایش سریال تلویریونی " معمای شاه "

بهائیت در ایران: اردشيرجي ريپورتر، مامور زبده سرويس‌هاي اطلاعاتي انگلستان و سومين فرستاده انجمن پارسيان هند به ايران بود. وي براي تداوم مـامـوريـت و تـكـمـيـل اقـدامـات مانكجي، كه موفق به سازماندهي فعاليت‌هاي جاسوسي سرويس اطلاعاتي بريتانيا در ايران شده بود، در 1311 ق. قبل از قتل ناصرالدين شاه وارد ايران شد. ميراث بجامانده از مانكجي در زمينه‌هاي اطلاعاتي، محافل روشنفكري، مجامع مـخـفي (نظير فراماسونري، ترويج باستانگرايي (جدايي ايران از اسلام) و تقويت فرقه‌هاي ضاله، بستر مناسبي براي فعاليت‌هاي اردشير جي در ايران فراهم كرد و اين در شرايطي بود كه قتل ناصرالدين شاه حاكميت قاجار را با چالش عدم اقتدار مواجه ساخته بود.ضعف اركان حكومت باعث شد بذرهايي كه توسط مانكجي كاشته يا پرورش يافته بود با مديريت اردشير جي بارور شود. تشكيل لژبيداري ايران، يكي از اين موارد است.

اردشير جي كه مانند سلف خود ـ مانكجي ـ عضو دل بسته تشكيلات فراماسونري بود، توانست با هـمـكـاري محفل سياسي ـ فرهنگي مانكجي، لـژبـيـداري را تـاسـيـس كـنـد. نـقـش مخرب و تعيين‌كننده اين لژ در انحراف نهضت مشروطيت، حكايت از كارايي اين سلاح در مصادره مشروطيت به نفع كانون‌هاي استعماري دارد.

نـقـش اردشـيـرجـي در تـحـريـك عـده‌اي از مشروطه‌‌خواهان، جهت تحصن در سفارت انگليس، حركتي ماسوني ـ اطلاعاتي بود كه تاثير شگرفي در انحراف مشروطيت از آرمان‌هاي ديني و ملي اوليه نهضت (عدالت و مردم سالاري ديني) داشت.

ارتباط با بهائيان و تشويق زرتشتيان به گروش به مسلك ساختگي و استعماري بهائيت، يكي ديگر از اقدامات اردشيرجي بود كه در تداوم فعاليت‌هاي مانكجي صورت گرفت. عكس‌العمل جامعه زرتشتي به اين اقدام ضد ديني و تفرقه‌افكنانه اردشيرجي، در بـرخـي منابع نظير تاريخ زرتشتيان اثر رشيد شهمردان به شكلي مبهم و كلي بازتاب يافته است.

اعـلامـيـه‌هـاي انـجـمـن زرتـشـتيان يزد بر ضد اردشيرجي و اختلاف آنها با وي، حكايت از اعتراض آنها به اين تحرك استعماري دارد. اردشيرجي همچنين ادامه دهنده شگرد استعماري مانكجي در زمينه ترويج باستان‌گرايي بود. خطرناكترين اقدام او، شناسايي و ارتباط با رضاخان بود كه توسط عين‌الملك هويدا ـ به نمايندگي بهائيان ـ صورت گرفت.

اردشيرجي در وصيت‌نامه خود به صراحت يادآور مي شود كه شبهاي متمادي با رضاخان در بيابان‌هاي اطراف قزوين ـ كه محل تجمع قواي قزاقي بود كه با ياري گرفتن با تداركات كانون‌هاي استعماري (نظير بانك شاهنشاهي، كميته آهن، سفارت انگليس و سرويس اطلاعاتي بريتانيا و ايران) آماده كودتا مي شد ـ پيرامون گذشته باستاني ايران صحبت كرده و زمـينه‌هاي اقدامات ضد اسلامي را با نجواهاي استعماري باستان‌گرايي در او تقويت نموده است.

با كودتاي 1299 ش . ايران وارد عرصه‌اي شد كه در آن، ستيز با اسلام و گرايش به باستان گرايي دين ستيز، آشكار و علني شد. بدين وسيله آرزوهاي مانكجي، آخوندوف، ملكم‌خان و ديگر اسلام ستيزان عصر قاجار، جامعه تحقق پوشيد. اردشيرجي كه در سالهاي قابل توجهي از دوران ديكتاتوري پهلوي اول در كنار او بود، در اسفند سال 1311 همرزم ديكتاتور خود را تنها گذاشت و مجبور به ترك دنيا شد.

پيرامون زندگي و كارنامه و عملكرد وي، تحقيق جامعي توسط استاد عبدالله شهبازي صورت گرفته1 كه علا‌قه‌مندان را به مطالعه آن دعوت مي‌كنيم.

 

1. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج2، چ2، انتشارات اطلا‌عات، تهران، 1370، صص 133-200

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

فرقه سازی ابزار تفرقه افکنی استکبار

نوشته شده توسط

فرقه سازی ابزار تفرقه افکنی استکبار

بهائیت در ایران: از آنجا که وحدت عامل موفقیت و پیشرفت تمامی امت‌ها است، همواره مخالفان پیشرفت یک امت سعی در ایجاد تفرقه و از هم گسیختن وحدت ملت‌های موفق دارند.
اسلام به عنوان موفق‌ترین امت‌ها در طول تاریخ مورد هجوم مستکبرین قرار داشته است. همیشه در طول تاریخ گروه‌هایی بوده و هستند که رشد اسلام را با منافع خود معارض دیده، لذا در صدد وارد کردن لطمه به اسلام بوده‌اند. با توجه به سیر تاریخی از صدر اسلام تا کنون، شاهد دست درازی‌های مختلف در مورد آخرین دین آسمانی هستیم. با این وجود قرآن به عنوان کتاب آسمانی مسلمانان در آیات مختلف همانند «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکنتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکم مِّنْهَا کذَلِک یبَینُ اللّهُ لَکمْ آیاتِهِ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُونَ.[آل عمران/۱۰۳] و همگی به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام و هر گونه وسیله ارتباط دیگر) چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دل‌های شما، الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید! و شما بر لب حفره‌ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد، شاید هدایت شوید» و نیز«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ [انبیا/۹۲] این (پیامبران بزرگی که به آنها اشاره کردیم و پیروان آن‌ها) همه امت واحدی بودند (و پیرو یک هدف) و من پروردگار شما هستم، مرا پرستش کنید.» همچنین «قُلْ یا أَهْلَ الْکتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کلَمَةٍ سَوَاء بَینَنَا وَبَینَکمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِک بِهِ شَیئًا وَلاَ یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ [آل عمران/۶۴] بگو ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما]»، پرهیز از تفرقه افکنی و حفظ اتحاد را به مسلمانان گوشزد کرده است.
در سیره امامان معصوم (علیهم السلام) نیز به این مهم مرتباً اشاره شده است و ایجاد تفرقه در میان مسلمین را بزرگترین آفت امت اسلام دانسته و این امت را دعوت به اتحاد و همبستگی نموده‌اند. امام علی (علیه السلام) در مذمت فرقه گرایی می‌فرمایند: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَة.[
۱] همانا شیطان، راه‌های خود را به شما آسان جلوه می‌دهد تا گره‌های محکم دین شما را یکی پس از دیگری بگشاید و به جای وحدت و هماهنگی، بر تفرقه شما بیفزاید.» و نیز در جای دیگر در تشریح اهداف فرقه گرایی می‌فرمایند: «فَیا عَجَبَا وَ مَا لِی لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الفِرَقِ عَلَی اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِی دِینَهَا لَا یقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِی وَ لَا یقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِی وَ لَا یؤْمِنُونَ بِغَیبٍ وَ لَا یعْفُونَ عَنْ عَیبٍ یعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ وَ یسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْکرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکرُوا مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلَاتِ إِلَی أَنْفُسِهِمْ وَ تَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُبْهَمَاتِ عَلَی آرَائِهِمْ کأَنَّ کلًّ امرءٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ قَدْ أَخَذَ منهَا فِیمَا یرَی وَثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْکمَات [۲] من در شگفتم و چرا در شگفت نباشم از خطای فرقه‌ها و اختلاف حجت‌هایشان در دین خود؛ اینان نه پیرو سنت و میراث پیامبر(صلی الله علیه و آله) و نه به عمل وصی او اقتدا می‌کنند؛ نه به غیب ایمان دارند و نه از عیب یکدیگر می‌گذرند؛ بر اساس شبهات عمل و در شهوات حرکت می‌کنند؛ معروف نزد آنان همان چیزی است که آنان می‌پندارند و منکر نیز چیزی است که آنان منکر می‌دانند؛ در حل مشکلات به خود پناه می‌برند و در مبهمات تنها به رأی خود تکیه می‌کنند، گویا هر یک از آنان خود را امام خویش می‌پندارند و حکم خود را، مطمئن و محکم می‌داند.»
یکی از دستاوردهای استکبار در عصر زندگانی امامان معصوم (علیهم السلام) که تا امروز نیز ادامه دارد، تقویت فرقه
ها به نفع حکومت‌های وقت است. ایشان با ساختن شخصیت‌های جعلی در مقابل امامان معصوم (علیهم السلام) که وارثان واقعی حکومت نبوی بودند، سعی در کمرنگ کردن نقش امامان معصوم (علیهم السلام) در میان مردم داشتند تا بدین وسیله مردم کمتر به حاملان وحی رجوع داشته باشند.  پیشگامان این انحراف ، امویان و عباسیان  با تبدیل جنبش زیدیان و اسماعیلیان به فرقه، مرجعیت بدلی را در اسلام که بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به وجود آمده بود را تقویت کردند، ولایت بدون امامت را در مقابل اصل اصول "اسلام اهل بیت(علیهم السلام)" قرار داده و توانستند فرهنگ مرجعیت بدلی را تدوین نموده و تمانی تلاش خود را برای جدا کردن مردم مسلمان از مرجعیت را متمرکز نمودند  ...  که البته حضور فرقه های منحرف در فضای کنونی جوامع اسلامی نشان از موفقیت نسبی این نحله های انحرافی دارد .[۳]
بنابراین یکی از ابزار فرقه‌گرایان و مستکبرین عالم فرقه فرقه کردن و تمرکززدایی ادیان مختلف بخصوص دین مبین اسلام به‌عنوان آخرین دین الهی است. امروزه نیز با گسترش وسایل ارتباط جمعی و شبکه‌های اجتماعی گسترده و قابل‌دسترس عموم مردم، فعالیت دین‌ستیزان و تفرقه‌افکنان چند برابر شده است. تفرقه‌افکنان به‌عنوان مزدوران استکبار مطابق نقشه‌های از پیش تعیین‌شده عمل کرده و با به وجود آوردن فرقه‌های جدید و تقویت فرقه‌های قدیمی‌تر قصد تضعیف امت اسلامی را داشته و دارند. در این میان وظیفه عموم مردم توجه به کلام الهی و پیروی از سیره و فرمایشات امامان معصوم (علیهم‌السلام) است.

پی‌نوشت:
[
۱]. نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، امام المنتظر(عج)، ۱۳۸۰، خطبه ۱۲۱، ص۲۳۰ و ۲۳۲
[
۲]. همان، ص۱۵۰، خطبه ۸۸
[
۳]. فقیه ایمانی، سید محمد حسین، رویشگاه تصوف، راه نیکان، تهران، ۱۳۸۶، ص ۴۸

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

فحشا ، آنچه بهائیت در روابط دو جنس مجاز میداند

نوشته شده توسط

فحشا ، آنچه بهائیت در روابط دو جنس مجاز میداند

کوتاه و خواندنی

بهائیت در ایران : عزیزان تلاشگر موسسه فرقه نیوز در مطلبی با عنوان "مقايسه پیشگیری از فحشا در اسلام و بهائیت " در بیان مقایسه برخورد با موضوع فحشاء در اسلام و بهائیت بر آمده اند ضمن احترام به کلیه محققان و پژوهشگران با ذکر یک نکته به آنچه می پردازیم که در فرقه ضاله بهائیت در این موضوع وجود دارد .

اما نکته : اساسا مقایسه بین آنچه در اصول و فروع دین مقدس اسلام برای ارتقاء انسان به بالاترین مقام انسانیت مورد توجه قرار گرفته با مهمل گوئیهای یک دیوانه ، قیاس منطقی و معقولی نیست و نباید انجام شود . لذا با عرض پوزش از این عزیزان نگاه بهائیت به موضوع ارتباط  زن و مرد را بطور مختصر بیان میکنیم .

زنا در نزد همه‌ی ادیان و عقلاء کاری ناپسند و نامشروع می‌باشد و این امر شنیع علاوه بر تحریم آن دارای قبح ذاتی می‌باشد که همه‌ی انسان‌های پاک و آزاده از آن بیزاری می‌جویند اما در فرقه بهائیت این چنین نیست.

عواقب شوم این عمل برای فرد و جامعه، بر كسی پوشیده نیست. انجام این عمل زشت و گسترش آن، بدون شک نظام خانواده را درهم می‌ریزد، رابطه فرزند با پدر را مبهم و تیره و تار می‌کند، فرزندان فاقد هویت را که طبق تجربه، جنایت‌کارانی خطرناک می‌شوند، در جامعه افزایش می‌دهند و سبب انواع برخوردها و کشمکش‌ها در میان هوس‌بازان و فراگیر شدن بیماری‌های روانی و آمیزشی خواهد شد.

از عوارض ضررهای این کار ناپسند می‌توان به: سقوط از شخصیت انسانی به شخصیتی شهوانی؛ ترس از فاش شدن این رابطه که باعث مختل شدن کارهای روزانه می‌شود؛ زیاد کردن روحیه و جرأت قانون‌شکنی در جامعه؛ بی‌میل شدن به همسر خود بعد از ازدواج و فروپاشی بنیان خانواده؛ عدم میل به ازدواج و تشکیل خانواده و... می‌باشد.لذا زنا در نزد همه‌ی ادیان و عقلاء کاری ناپسند تلقی و مضمون است

اما در فرقه بهائیت این چنین نیست.

حسینعلی‌بهاء در حکم زانی و زانیه می‌گوید: «قد حکم الله لکل زان و زانیه دیة مسلمة إلی بیت‌العدل و هی تسعة مثاقیل من الذهب و إن عاد مرة اخری عودوا به ضعف الجزاء هذا ما حکم به مالک الأسماء؛ خداوند حکم داده است برای هر مرد و زن زناکاری که دیه‌ای به بیت‌العدل بپردازند و مقدار آن نه مثقال طلاست؛ اگر دوباره به زنا عود کند، لازم است در مقابل آن دو دیه پرداخت کند، این حکم از جانب مالک اسماء است.»[1] با این حساب اگر کسی در فرقه بهائیت خلاف کند، باید جریمه‌های ذیل را به بیت‌العدل پرداخت کند: مرتبه اول ۹ مثقال طلا، مرتبه دوم ۱۸ مثقال طلا، مرتبه سوم ۳۶ مثقال طلا، مرتبه چهارم ۴/۵ سیر طلا الی آخر. به راستی با صدور چنین حکمی، انسان‌های متمول و مرفهین بی‌درد، چه محدودیتی برای ارتکاب فحشا دارند؟ این حکم تا چه حد جنبه بازدارندگی دارد و آیا با این حکم می‌توان به جنگ با فساد رفت؟ یا میدانی برای فساد طبقات مرفه و پولدار جامعه فراهم می‌گردد؟ آیا این حکم را میتوان الهی دانست یا قانونی منسوخ و شرم‌آور که از ذهن پوسیده انسانی جاهل صادر شده است؟ با این حکم تکلیف انسان‌های مرفه، زناکاران حرفه‌ای، فاحشه خانه‌ها، دلالان فحشا و بی‌بندوباری زمینه سازان و عوامل اجرای چه می‌شود؛ آیا چنین است هرکه پول دارد می‌تواند مرتکب این امر شنیع شود و هزینه آن را پرداخت کند. حقیقتاً میزان پیشگیری این حکم تا چه اندازه می‌باشد؟

حسینعلی‌بهاء با انگیزه تأمین هوس‌های افراد هوسران می‌گوید: «جزای زنا کردن، دادن نه مثقال طلا به بیت‌العدل است.»[2] ضمن آنکه در بحث محارم نیز این دیوانه ازدواج را بجز با زن پدر مجاز دانسته که این حکم نیز بخودی خود بستر شیوع فساد و فحشا ست .

در بهائیت به موضوع ارتباط بدون ازدواج زن و مرد بعنوان یک منبع قابل قبول برای تامین درآمد به اصطلاح بیت العدل نگاه شده ولاغیر . پس نتیجه آنکه هر چه این منبع درآمد فعالتر دخائی مالی این فرقه پرتر خواهد بود . لذا از نگاه بهائیت که چندین دهه است با مشاورت تفکر یهود اداره میشود نباید کاری کرد که منبع درآمد غیر فعال شود . این بدان معناست که بهائیت اساسا بدنبال جلوگیری از ایجاد و شیوع اینگونه ارتباطات نیست .

پی‌نوشت:
1-
حسینعلی‌نوری، اقدس، ص ۴۷
2-
حسینعلی نوری، اقدس، ص ۴۷؛ ملحقاتی بر اقدس، یاددداشت و توضیحات، ص ۱۵۷،۱۵۸

 

 

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

تبعیض در رفتار

نوشته شده توسط

تبعیض در رفتار

بهائیت در ایران : در مورد تناقضات گفتاری و رفتاری بهائیان حتی در بین سران بهائی در مسئله وحدت عالم انسانی و تساوی تمام بشر بارها مطالبی را در پایگاه درج نموده ایم . جناب  عبدالبهاء  خان در این‌باره می‌گوید: «...همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار... بیگانگان را مانند آشنا معامله کنید و اغنیا را مثابه یار نوازش کنید...».[۱]

البته تبعیض و توهین سران بهائی بر همه انسانها ، حتی یاران و نزدیکان خودشان نیز پوشیده نیست[۲] و عملا رهبران بهائی شعارهای تساوی خود را در عمل نقض کرده‌اند تا جایی که اینگونه امور و تبعیضات نژادی، در روی‌گردانی مبلّغان بزرگی از بهائیت نظیر جناب صبحی بی‌تأثیر نبوده است.

صبحی، مبلّغ بزرگ بهائیت درباره تحقیر ایرانیان توسط عبدالبهاء چنین می‌نویسد: «آنچه در آنجا مرا دلتنگ می‌کرد چند چیز بود که تاب بردباری آن را نداشتم: یکی آنکه میان بهائیان فرنگی با ایرانی جدایی می‌گذاشتند، به فرنگی‌ها بیشتر ارزش می‌دادند تا به ایرانی‌‌ها و مردم خاور: نخست آنکه مهمانخانه‌ی اینها از آنها جدا بود و ابزار زندگی اینها آراسته و نیکوتر بود. ایرانی‌ها هرچند تن، در یک اتاق بودند و بر روی زمین می‌خوابیدند، ولی فرنگی‌ها در هر اتاقی بیش از یکی دو نفر نبودند و تخت‌خواب‌های خوب فنری داشتند و ابزار آسایش و خوراکشان بهتر بود. پیوسته عبدالبهاء شام و ناهار را با فرنگی‌ها می‌خورد، به عکس در مهمانخانه‌ی ایرانی‌ها یکبار هم اینکار را نکرد. دوم آنکه زن‌های اندرون، دختران و خویشاوندان عبدالبهاء از ایرانی‌ها رو می‌گرفتند ، دیده نشد که برای نمونه دست‌کم یکبار خواهر یا زن عبدالبهاء که هر دو پیر بودند از یک پیرمرد بهائی که سرافرازی خود را در بندگی به آنها می‌دانست، در هنگام برخورد پاسخ درودش را بدهند تا چه رسد که دلجویی کنند؛ اما با فرنگی‌ها اینگونه نبودند، با آنکه دلبستگی یک بهائی ایرانی که در این راه جانبازی‌ها کرده است، از فرنگی‌ها بیشتر و بالاتر بود. سوم: آنکه در نوشته‌های خود، گاهی که می‌خواستند مردم را به کیش بهائی بخوانند، درباره‌ی ایرانی‌ها سخنان ناشایست می‌گفتند که اینها مردمی بودند مانند «جانوران درّنده، خونریز و بدستیز، دور از آموزش و پرورش، در هوس‌های ناهنجار فرورفته، زشت‌کار و بدکار». این دین آنها را به راه راست راهبر شد و به آنها دانش نشان داد تا از خوی جانوری دست کشیدند و اندک اندک به راه مردمی آمدند... و چنان در گفتن این سخنان تردست بودند که هرکس از مردم بیگانه که با سخنان آنها آشنا بود، ایرانی‌ها را پست ترین مردم جهان می‌دانست».[۳]

این روش تحقیرآمیز توسط جانشین عبدالبهاء هم ادامه داشت. شوقی هم در مکاتبات خود، ایرانیان را مورد اهانت قرار می‌داد و مثلاً درباره‌ی آنها می‌گوید: «افراد ملّت ایران که به قساوتی محیرالعقول و شقاوتی مبین به تنفیذ احکام ولاة امور و رؤسای شرع اقدام نمودند و ظلم و اعتسافی مرتکب گشتند که به شهادت قلم میثاق در هیچ تاریخی از قرون اولی و اعصار وسطی از ستمکارترین اشقیا حتی برابره‌ی‌ آفریقا شنیده نشد، به جزای اعمالشان رسیدند و در سنین متوالیه آسایش و برکت از آن (ملّت متعصب جاهل ستمکار بالمره) مقطوع گشت و آفات گوناگون از قحطی و وبا و بلیات آخر، وضیع و شریف احاطه نمود و ید منتقم قهّار چندین هزار نفس را به باد فنا داد».[۴]

گذشته از این تبعیض و تحقیر ایرانیان، اشاره به گونه‌های دیگری نیز از تبعیض و تحقیر در رفتار و کردار رؤسای این فرقه، به کرّات در خاطرات صبحی دیده می‌شود و آن نادیده گرفتن خطاها، جنایات و کردارهای ناپسند مبلغان و پیروان مطیع بود. تنها از عیوب آنها چشم می‌پوشیدند حتی از بدگویی نسبت به آنها هم ممانعت می‌کردند. این رفتار را در مورد منتسبین و بستگان عبدالبهاء می‌توان دید.[۵] / ادیان نت

پی‌نوشت:
[۱]. عباس افندی، مکاتیب، ج۳، ص۶۷.
[۲]. بدلیل زیادی مستندات فقط به تعداد محدودی شما را رجوع می‌دهیم. حسینعلی‌نوری، بدیع، ص۲۱۳. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج۴، ص۳۵۵.حسینعلی نوری، بدیع، ص۱۱۰. فاضل مازندرانی، اسرار الاثار، ج۵، ذیل حروف ک-ی. همان، ج۴، ص۲۸۶ و...
[۳]. فضل‌الله صبحی مهتدی، پیام پدر، ص۱۶۶،۱۶۷.
[۴]. همان، ص۲۱۴.
[۵]. خاطرات صبحی، ص ۱۱۶-۱۱۷-۲۳۶-۲۳۸.

 

صفحه296 از450

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی