ترجمه: ( لوح دهنده است به مردم. بر اوست عدد نوزده.)
این آیات بلافاصله بعد از آیات مربوط به کافر معاندی آمده که عاقبت او را دوزخ و سقر بیان کرده است. جالب است که حسینعلی بها بواسطه اینکه نامه هایی که به مردم می داد الواح نامید لواحه یعنی لوح دهنده بوده است و از همه مهمتر اینکه عدد نوزده عدد رسمی بهاییت است. تعداد ماههای سال؛ تعداد روزهای ماه؛ مقدار مهریه زنان؛ مقدار جزای نقدی؛ همگی نوزده است و نوزده مطابق لفظ بهایی است. این آیات و آیات قبل و بعدش در توصیف دوزخ آمده اند. عجب دلالتی بر آتش و اهل آتش!
شاید با بیان یافتن آیه مذکوره دوباره به این حقیقت پی ببریم که این قرآن معجزه ای جاوید است که هر لحظه و هر روز با بیان نکاتی گرانبها از جدیدترین یافته های پزشکی و علمی گرفته تا پیشگویی حوادث آیندگان جلوه ای از وحی الهی از آن خارج و منتشر میگردد. در باره بهاییت هم یک نکته را متذکر میشوم. قرآن بیش از شش هزار آیه دارد. بهاییها مانند کسی که چیزی برای از دست دادن نداشته باشد هر روز آیه ای از قرآن را دستخوش هجوم قرار داده و در جمعهای خصوصی خودشان به استهزا گرفته اند که شنیده ای فلان آیه هم در قرآن در تأیید امر بهایی است؟ بی خبر از اینکه قدمای آنها در دوزخ هنوز به یکی از اتهامات خود نیز پاسخ نداده اند و آتش شعله ور جهنم هر لحظه انتظار اقدام آنان را میکشد و خدا و فرشتگان و همه مردم هم بر آنها لعنت میفرستند. بسیاری از آیات مورد استناد آنها با یکبار خواندن از روی قرآن و در جریان قرار گرفتن شأن نزول و ترجمه آن کاملا مشخص میشوند. بعضی از موارد را در اینجا آورده ام و اگر استنادات جدیدی از آنها بدست آمد و برای این حقیر ارسال شد حتما در مقوله ای جداگانه به توضیح شبهات خواهم پرداخت؛ هر چند که شیطنت این قوم ضاله تمامی ندارد:
سوره هود آیه 7 : و هو الذی خلق السماوات و الارض فی سته ایام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایکم احسن عملا. و لئن قلت انکم لمبعوثون من بعد الموت لیقولن الذین کفرو: ان هذا الا سحر مبین
ترجمه آیه: و او خدایی است که آسمانها و زمین را در مدت 6 روز آفرید و عرش او بر آب بود تا شما را آزمایش کند که عمل کدامیک از شما بهتر است. و اگر بگویی: حتما بعد از مرگ زنده خواهید شد همانا کافران خواهند گفت: این سخن جز سحری آشکار نیست.
تفسیر بهائیت: حسینعلی بها پس از استقرار در عکا از طرف مریدان باغی عایدش شد که خود آنرا باغ فردوس نامیده بود و در آنجا نهری روان بود. فرمان داد تختی چوبین بر روی نهر زدند و مریدان آنرا مفروش گرداندند. وی هر هفته یکی دو روز در آن باغ رفته ناهار بر سر تخت میخورد و حوله بر سر کشیده خواب قیلوله مینمود. روزی دو برادر و چهار پسر خود را صدا زده آنان را فرمان داد تا اهل بها را خبر دهند که راز این آیه که گفته (و کان عرشه علی الماء) امروز بر ملا شد که مقصود این خدا و این نهر آب و این تخت است.