پیامبرخواندهی بهائیان در پاسخ به این پرسش، ظهور پیامبر پس از خود را هزار سال بعد تعیین کرده است.[ر.ک: اقدس، ص 11]
اول آنکه ) این ادعا با اعلام من یظهرالهی جناب حسینعلی نوری صرفا بعد از گذشت 23 سال نه هزار سال در تناقض جدی است که تا کنون مبلغان بهائی صرفا این تناقض را توجیه کرده اند .
دوم اینکه ) رهبران بهائی، در بیان دلیل لزوم تجدید ادیان و ردّ خاتمیت نبی مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله)، قائل به لزوم تجدید شرایع با توجه به وجود مقتضیاتِ زمانها و مکانهای مختلف شده است . حال آنکه یقیناً مقتضیات 170 سال پیش تا حال دستخوش تغییراتِ بیشماری شده است. بهائیان معتقدند با ایجاد و رُشد تمدنها و پیشرفتها، نیازهای بشری متفاوت شده، پس شریعتی متناسب باید آورده شود. با این وجود چگونه علی محمد باب ، برای ظهور پیامبر پس از خود، هزار سال بعد را تعیین کرده است؟! پس سرنوشت تحولاتی که بعد از او تا این هزار سال رُخ میدهد چه خواهد شد؟! آیا در این هزار سال (که شاهد پیشرفت روزانهی بشر هستیم)، هیچ پیشرفتی حاصل نشده و تمدنی شکوفا نخواهد شد؟! بنابراین یا میبایست دلیل لزوم تجدید ادیانی که بهائیت در نسخ اسلام به کار میگیرد را منکر شد و یا به نسخ بهائیت نیز اعتقاد پیدا کرد.
بهر حال آنچه از بیانات و مکتوباب جناب علی محمد ( حضرت اولی ) و جناب نوری ( بهاءالله ) و جناب عباس افندی ( عبدالبها ) می توان برداشت کرد اینکه بیانات و مکتوبات مشارالیها در بسیاری از موارد در تناقض با هم هستنند . و نمی تواند بعنوان اثبات یک امر مورد استناد قرار گیرد . البته از این دست افاضات در بیانات و مکتوبات بجا مانده از این سه فرد در مباحث گوناگون یافت میشود . فقط در در یک مورد ، موضوع رهبری جامعه بهائی است که اساسا مشروعیت تشکیلات بهائیت تحت عنوان بیت العدل را زیر سوال برده است .
پینوشت:
حسینعلی نوری، اقدس، بمبئی: مطبع ناصری، 1314، ص 11.