اما در پاسخ به این ادعای مبلّغان بهائی میبایست گفت:
اولاً: با چه دلیل و سندی شما امام حسن عسکری (علیه السلام) را دارای فرزند نمیدانید در حالی که پیشوای شما به وجود ایشان اعتراف نموده و حتی از نواب اربعهی ایشان در عصر غیبت کبری یاد کرده است؟! همچنان که فاضل مازندرانی به نقل از علیمحمد شیرازی آورده است: «... ما كان لِبقيَّة الله صاحب الزمان بعد الأبواب الأربعة بابٌ منصوص و لا نائبٌ مخصوص... و أشهد انَّ الیوم کان حجَّتک محمّد بن الحَسن صلواتُکَ علیه و عَلی مَن اتَّبعه... (2)؛ برای امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بابی بعد از نواب اربعه و نائبی خاص موجود نیست... و شهادت میدهم امروز حجّت تو محمد بن الحسن (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است که درود تو بر او و پیروانش باد...».
ثانیاً: مبلّغان بهائی چگونه امکان از نظر پنهان ماندن انسان و یا به تعبیری غیب شدن انسان به خواست خداوند را غیرمعقول معرفی میکنند و قدرت خدای سبحان را محدود میدانند؟! اگر امکان از نظر پنهان ماندن انسان به خواست خداوند را عقلاً محال میدانید، پس برای عروج حضرت مسیح (علیه السلام) که در قرآن بدان تصریح شده، چه توجیهی خواهید تراشید؟!(3)اما جالب است که درک پنهان ماندن حجت الهی از چشمهای ظاهری (برای حفظ جان ایشان) برای شما مشکل است و در عین حال، باور ادعای خدایی پیشوایان خود را در سر میپرورانید؟!(4)
ثالثاً: مبلّغان بهائی بخش دیگری از این مقالهی خود مدعی میشوند که امام باقر (علیه السلام) فرموده که امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی نداشته است. اما به راستی اگر مبلّغان بهائی چنین اسنادی در دست داشتند، غیر از اینست که آن را در بوق و کرنا میکردند؟! این در حالیست که بر خلاف این ادعا، روایات معنایی بر خلاف ادعای بهائیت را به ما منتقل میسازد، همچون روایاتی که در آن تأکید میکند مهدی موعود، نُهمین نسل امام حسین (علیه السلام) است.(5)
اما در پایان خطاب به مبلّغان بهائی میبایست گفت اگر شیعیان به خاطر پیروی از نواب اربعه شیعه نیستند، پس بهائیان هم به خاطر پیروی از بیت العدل بهائی نیستند.
پینوشت:
1- به نقل از کانالهای تلگرامی تبلیغی تشکیلات بهائیت.
2- فاضل مازندرانی، اسرارالآثار، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، صص 182-179.
3- قرآن کریم، سورهی مبارکهی نساء، آیات: 158-157.
4- ر.ک: حسینعلی نوری، مبین، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 120 بدیع، ص 56.
5- محمدباقر صدر، بحوث حول المهدی، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، چاپ دوم، 1979 م، ج 1، صص 261-258.