با آنکه به توبهنامهی علیمحمد شیرازی (به عنوان پیشوای فرقهی بابیت و مبشّر خیالی بهائیت) در کتابهای بهائی تصریح شده است(1)؛ اما مبلّغان بهائی همواره درصدد انکار آن هستند. چرا که فرض پذیرش توبهی پیشوای آنان، در واقع به مثابه خط بطلانی بر اصل و اساس مسلکشان میباشد. لذا به هر بهانهی واهی، به دنبال تضعیف سندیت توبهی پیشوای خود هستند و با سیاسیکاری، معمولاً ضعیفترین اسناد توبهی پیشوای خود را مطرح و به رد آن میپردازند.
اما یکی از اسنادی که بر توبهی علیمحمد باب گواهی میدهد، کتاب «کشف الغطاء»، نوشتهی ابوالفضل گلپایگانی (از مبلّغان سرشناس بهائیت) میباشد. مبلّغان بهائی در رد سندیت توبهنامهی مذکور در این کتاب، با کلّیگویی مدعی میشوند که چون این کتاب در رد کتاب «نقطه الکاف» میرزا جانی کاشانی با مقدمهی ادوارد براون نوشته شده، پس ابوالفضل گلپایگانی در مقام رد توبهی باب بوده است! اما حقیقت چیست؟!
با مراجعه به صفحهی 201 کتاب کشف الغطاء درمییابیم که ابوالفضل گلپایگانی صحت توبهی باب را پذیرفته و تنها به مناقشه با نویسندهی کشف الغطاء بر سر شخص تعزیر کنندهی علیمحمد باب پرداخته و از اینرو ناچار به ذکر ماجرای توبهی باب برای اثبات ادعای خود شده است؛ همچنان که میخوانیم: «لکن در اینجا (مستر برون) یک اشتباه کرده که چون حلال زادگی شیخ الاسلام را مسلّم میشمرده، مباشر ضرب را یک سیّد حرام زادهی دیگر تصور نموده است و حال آنکه عریضهی ولیعهد به محمّدشاه در این خصوص، به صراحت مستفاد میشود که شیخ الاسلام به دست خویش واسطهی اجراء تعزیر باب گردید و محرومی خویش را از این ثواب نپسندید و اینک محض اطلاع ناظرین، این اوراق عین عریضه مذکور را در ذیل مینگاریم».(2)
او در ادامه، به ذکر شرح عریضهی ولیعهد به محمّدشاه پرداخته که در آن، علیمحمد باب از پاسخگویی به سؤالات نزولی علمای مجلس عاجز میماند و در پس تنبیه معقولی، اقدام به توبه کرده و دست از ادعاهای خود میکشد: «چون مجلس گفتگو تمام شد، جناب شیخ الاسلام را احضار کرده، باب را چوب مضبوط زده تنبیه معقول نمود و توبه و بازگشت از غلطهای خود انابه (: پشیمانی) و استغفار کرد و التزام پابمهر سپرده که دیگر از این غلطها نکند».(3)
اما جالب است بدانیم که این نویسندهی سرشناس بهائی، نه تنها هیچ اشکالی به سندیت توبهی باب نکرده، بلکه در مقام مخاصمه با نویسندهی نقطة الکاف (که طرفدار ازلیها بود)، به مقایسهی سُستی استقامت علیمحمد باب با سرسختی مدعی پیامبری بهائیت در زندان میپردازد و مهر تأیید نهایی را بر توبهی باب میکوبد؛ غافل از آنکه اساس مسلک باب و بهاء را با این حرف، زیر سؤال میبرد: «چون در این عریضه انابه و استغفار کردن باب و التزام و پابمهر سپردن آن حضرت مذکور است، مناسب چنان به نظر میآید که صورت همان دستخط مبارک را نیز محض تکمیل فائده در این مقام مندرج سازیم و موازنهی آن را به الواحی که از قلم جمال قدم (حسینعلی نوری) در سجن أعظم (زندان بزرگ) به جهت ملوک و سلاطین عالم نازل گردیده به دقت نظر اولی البصائر وا گذاریم»(4)
با این حال مبلّغان تشکیلات بهائیت، تا به کی قصد دارند به دروغ و انکار توبهی پیشوای خود ادامه دهد و این حقیقت تاریخی را به بهانههای واهی کتمان کنند؟!
پینوشت:
1- از جمله: اشراق خاوری، مطالع الأنوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، بیتا، ص 135-130؛ فاضل مازندرانی، اسرارالآثار، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، صص 182-179.
2- ابوالفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، تاشکند: بینا، 1919 م، ص 201.
3- همان، ص 204.
4- همان، ص 204.