بابیها با حفر خندق اطراف قلعه، خود را برای شورش و جنگ با قوای دولتی آماده ساختند. از وقایع تأسفبار که ماهیت پلید پیروان باب را نشان میدهد، هجوم بر روستائیان و غیرنظامیانِ پیرامون قلعه است که هیچ توجیه قابل قبولی برای آن وجود ندارد. پیروان باب همانند راهزنان، با شقاوت و بیرحمی تمام به قتل و غارت مردم اطراف قلعه میپرداختند؛ میرزاجانی کاشانی (از مورخین بابیت) در کتاب خود، به نمونهای از این جنایات اشاره کرده است: «حضرات نیز جمعی رفتند و در شب یورش برده، دِه را گرفتند و یکصدوسی نفر را به قتل رسانیدند، تَتمه فرار نموده؛ دِه را حضرات اصحاب حَق خراب نمودند و آذوقه ایشان را جمیعا به قلعه بردند».(1)
بر اساس گزارش نقطة الکاف، بابیها به قدر آذوقه دو سال از آن دِه غذا جمع کرده و به قلعه بردند و البته اخبار این جنایت که به تهران رسید و ناصرالدین شاه که تازه به سلطنت نشسته بود، تصمیم به سرکوب آنها میگیرد.(2)
هرچند جنایات بابیها در مازندران بیش از آن است که منابع بابی بهائی به آن اشاره نمودند، اما هرکدام به نوبهی خود، بخشی از آن جنایات را با افتخار تمام ذکر نمودهاند؛ همچنان که صاحب مطالع الأنوار، به ذکر بخش دیگری از آن جنایات پرداخته است: «جناب باب الباب (ملاحسین بشرویهای) که چنین دیدند، امر کردند تا درِ کاروانسرا را باز نمایند و جزای دشمنان را در کنارشان بنهند. خودشان بر اسب سوار شدند و با شمشیر به عدهی بسیاری از اهل شهر که در میدان جمع شده بودند، حملهی شدیدی فرمودند. مردم چون شمشیر برهنه باب الباب را دیدند، با نهایت ترس و وحشت فرار نمودند. چند نفری به خاک و خون آغشته شدند. دیگران امان طلبیده تقاضای بخشش نمودند... بدن مقتولین همانطور توی میدان افتاده بود، منظرهی مهیبی داشت».(3)
سرانجام با رسیدن قشون دولتی، جنگ سختی در گرفت و بابیها که حتی تصور شکست را هم نداشتند و برای پیروزی میجنگیدند: «حضرت قدوس میفرمودند که ما هستیم سلطان به حق و عالم در زیر نگین ما میباشد و کلّ سلاطین مشرق و مغرب به جهت ما خاضع خواهند گردید»(4)؛ شکست خوردند.
از اینرو پس از جنگ سختی که میان بابیها و نیروهای دولتی در گرفت، فتنهی آنان با پیروزی قوای دولتی و کشته شدن محمدعلی بارفروشی و بشرویهای در جمادی الثانی 1265 ق، پایان یافت.
پینوشت:
1- میرزا کاشانی، نقطة الکاف، به سعی و اهتمام ادوارد براون، هلند: انتشارات مطبعه بریل در لیدن، 1910، ص 161، چاپ جدید ص 103.
2- همان، ص 162.
3- اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی (مطالع الانوار)، ص 304.
4- میرزا کاشانی، نقطة الکاف، به سعی و اهتمام ادوارد براون، هلند: انتشارات مطبعه بریل در لیدن، 1910، ص 162.