بهائيت "اقليت ديني" يا "تفكر متفاوت" ؟ ( بخش دوم )

شنبه, 05 مرداد 1398 19:56 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : ادامه از بخش اول

به نوشته ميرزا آقاخان كرماني، پس از فوت ميرزا حسينعلي بهاء نيز اين رويه ادامه يافت. اولين قرباني ميرزا محمد نبيل زرندي بود كه خيال داشت خود را جانشين بهاء بخواند. «پسران خدا [حسينعلي بهاء] خبردار شده، دو نفر را فرستاده،آن لنگ بيچاره را خفه كرده، بردند به دريا انداختند.» (رساله هشت بهشت، ص 310)

از اين داستانها فراوان است و حتي عزيه خانم، خواهر صبح ازل و ميرزا حسينعلي بهاء، نيز در نامه معروف به برادرزادهاش عباس افندي (عبدالبهاء) بر آن صحه گذارده. عزيه خانم مينويسد:

«رابعاً، جمع آوردن بعضي از قلاش و اوباشهاي ولايات ايران را كه در هيچ زمان به هيچ پيغمبري ايمان نياورده و جز آدمكشي كاري نيافته و غير از مال مردم بردن شغلي نشناخته. با آن ادعاي حسيني كردن... اين اشرار را به دور خود جمع نمودند كه از هر نفسي نفسي برآمد قطع كردند و از هر حلقي حرفي بيرون آمد بريدند. از اصحاب طبقه اوّل كه اسامي ايشان مذكور شد، از خوف آن خونخواران به عزم زيارت اعتاب شريفه به كربلا و نجف هزيمت نمودند. سيد اسماعيل اصفهاني را سر بريدند و حاجي ميرزا احمد كاشي را شكم دريدند. ابوالقاسم كاشي را كشته در شط انداختند. سيد احمد را به پيشدو [پيشتو، اسلحه كمري] كارش را ساختند. ميرزا رضا را به سنگ مغزش پراكندند. ميرزا علي را پهلويش دريدند و بعضي را روز روشن در ميان بازار حراج پاره پاره كردند. چنانكه بعضي اصحاب را اين حركات ناسخ اعتقاد گرديد تا سيد عبادوز از دين بيان عدول نموده اين بيت را انشا نمود كه: اگر حسينعلي مظهر حسين علي است/ هزار رحمت حق بر روان پاك يزيد.» (حواشي عبدالحسين نوائي بر: اعتضادالسلطنه، فتنه باب، چاپ جديد، نشر علم، 1377، صص 167-168)

و نيز عزيه خانم در نامه فوق به عباس افندي فاش ميكند كه ميرزا حسينعلي نوري دخترش، سلطان خانم (خواهر عباس افندي)، را آرايش كرد و براي تمتع جنسي نزد ميرزا يحيي فرستاد و صبح ازل از پذيرش برادرزادهاش استنكاف كرد و گفت: «سلطان خانم فرزند من است، با اطفال من هيچ تفاوتي ندارد، البته او را برگردانيد زيرا كه الي اكنون آن حكم جاري نشده است.» (حواشي عبدالحسين نوائي بر فتنه باب، صص 169-170)

اين بار بايد ازليان خاك به سر ريزان و «پريشان موي و پياده پاي» بابت مقتول شدن نياكان خود به دست بهائيان از ايشان پوزش خواهند و غرامت نيز بپردازند.

8- اقدامات تروريستي بهائيان در دوران مشروطه تداوم يافت. از تفصيل پرهيز ميكنم و مشهورترين نمونه را مثال ميزنم؛ اعزام دو تروريست طلبه به عتبات براي قتل آخوند ملا محمدكاظم خراساني، مرجع بزرگ تشيع و رهبر انقلاب مشروطيت. يكي از اين دو، شيخ اسدالله بارفروشي (بابلي) است كه بعدها با نام «فاضل مازندراني» شهرت يافت و كتاب مفصل هشت جلدي «تاريخ ظهورالحق» را نگاشت. دستگاه امنيتي عثماني اين دو را دستگير كرد. بازجوييها و اسناد اين ماجرا در آرشيوهاي تركيه موجود است و يكي از محققين ايراني از آن تصويربرداري كرده. اميد كه به همت ايشان تك نگاري مستندي در اين زمينه منتشر شود.

9-  گفتنيها بسيار است. سالها پيش به تفصيل از شبكه تروريستي بهائيان موسوم به «كميته مجازات» سخن گفته?ام [+] و نيز از نقش جاسوسي و خرابكارانه شبكه مخفي بهائيان وابسته به سرويس اطلاعاتي بريتانيا در نهضت جنگل. و در اين بررسي بود كه نامهاي كساني چون غلامحسين ابتهاج (برادر ابوالحسن ابتهاج)، ميرزا رضا خان افشار، عبدالحسين نعيمي (پدرزن سپهبد پرويز خسرواني)، سردار محيي (برادر ميرزا كريم خان رشتي)، رضا سرخوش و ديگران را بيان كردم. [+] اين مباحث را تكرار نميكنم. علاقمندان ميتوانند به مقاله فوق مراجعه كنند. اينجا فقط بار ديگر يادآوري ميكنم گزارش خواندني مأمور اطلاعاتي اعزامي حزب بلشويك روسيه به جنگل را در توصيف شخصيت احسانالله خان دوستدار:

«احسانالله خان...داراي شخصيت ضعيف، خودخواه، داراين نظرات اغراق آميز و آدمي شهرت پرست است. او جزو فرقه بابيها (يكي از فرقه هاي ايران) است و پدر زن او ميرزا حسن خان يكي از مقامات مهم اين فرقه است. از مشخصات ويژه او عدم ابتكار و نداشتن آگاهي سياسي است. احسان الله معتاد و الكلي است به طوريكه مصرف ودكاي او در روز پنج بطري و مصرف ترياكش تا دو مثقال است و اين مقدارزيادي است. او در اثر نفوذ گروه سردار محيي سريعاً ترقي كرده است... او ميخواست كوچك خان را به مرام باب جلب كند ولي كوچكخان اعتراض كرد كه حالا وقت پرداختن به مذهب نيست، لازم است براي آزادي وطن از انگليسيها و از ظلم شاه كار كرد. اين امر سبب شد كه اين بابي، كه به تدريج شبكه دسايس خود را تنيده بود، با دارو دسته خود از اردوي كوچكخان خارج شود... (سردار محيي)اين شخص بيفكر (احسانالله خان)را مطمئن كرده بود كه با برقراري كمونيسم در ايران بهائيگري درايران موفق خواهد شد و آنرا مذهب رسمي اعلام خواهند كرد. اين موضوع براي هر فرد بهائي  اغوا كننده است. اين وعدها احسانالله خان را كاملاً اغوا كرد كه به منظور انتقام از تعقيب ديرينه بهائيها توسط مسلمانان شعارها و اعلاميه هايي انتشار دهد... اين بابي كه نه مغز باور كرده بود كه كمونيسم اجازه خواهد داد بهائيگري در ايران توسعه يابد و مذهب رسمي كشور شود. اين بود علتی که احسانالله خان را از كوچك خان دور ميكرد و موجب شد که به دشمنان او بپيوندد.»

10- مردمي كه در نهضت جنگل خون داديد و ستمها بر شما رفت، كساني كه قزاقان رضا خان به ناموستان تجاوز كردند، بازماندگان مقتولين كميته مجازات! بيدار شويد. خاك به سر ريزان، سينه خيز و لابه كنان به سوي بازماندگان كميته مجازات و خرابكاران در نهضت جنگل و عوامل سرويس اطلاعاتي بريتانيا رويد، به درگاه آرامش دوستدار، برادرزاده احسانالله خان، به بازماندگان عمادالكتاب قزويني و ابوالفتحزاده و منشيزاده و مشكاتالممالك (گردانندگان كميته مجازات)، به خاندانهاي ابتهاج و نعيمي و خسرواني و افشار و سرخوش و ديگران تضرع كنيد و غرامت بپردازيد، شايد اين «گناه» بر «پدرانتان» بخشوده شود كه با جنازه خود نردبان قدرت و ثروت اين خاندانها شدند. اين هولوكاستي است واژگون كه قرباني بايد به كسي غرامت دهد كه او را به مذبح برده است.

اي بازماندگان شيخ زكريا دارابي، كه بازوي استوار مجتهد لاري بود و به پاس جهادش در مشروطه از آخوند خراساني «نصيرالاسلام» لقب گرفت و در رجب 1331 ق. به دست بهائيان نيريز در گرمابه به شهادت رسيد، اي وارثان سيد ابوالحسن كلانتر سيرجاني، اي اعقاب محمد فخار، كه بهائيان يزد او را كشتند و جسدش را سوزانيدند، و قاتلان با اعمال نفوذ بهائيان در دستگاه قضايي تهران تبرئه شدند،  شما نيز لابه كنان، «پريشان موي و برهنه پاي» به سوي قاتلان عزيزانتان بشتابيد، شايد گناه مظلوميت شما را ببخشايند.

11- اينك زمان جنگ جهاني دوّم است و قحطي وحشتناك بر ايران حاكم؛ و باز نياكان خاندانهاي سرشناس بهائي را يا در كار قاچاق و ثروت اندوزي مييابيم و يا در كار انتقال غيرقانوني ارز به خارج از ايران. دو سند ذكر ميكنم. اولي گزارش «بكلي محرمانه» 13 مه 1943 سفارت آمريكا در تهران است به واشنگتن درباره عمليات قاچاق يوسف متحده، (ساكن تهران، سراي رشتي) و پسرش ر. متحده (ساكن آمريكا، نيويورك، خيابان پنجم، شماره 225). مكاتبات پدر و پسر نشان ميدهد كه آنان به قاچاق كالاهايي اشتغال دارند كه متضمن نقض قوانين تجاري آمريكا و ايران است.

سند دوّم، گزارش ديگري است از سفارت آمريكا در تهران كه نشان ميدهد ابوالحسن ابتهاج چهل ساله، رئيس كل بانك ملّي ايران، كه با پيشينه برادر بزرگش در نهضت جنگل، بعنوان جاسوس سرويس اطلاعاتي بريتانيا آشنا هستيم، در بحبوحه بحران مالي زمان جنگ جهاني دوّم در سال 1944 مبلغ 35 ميليون ريال به خارج منتقل كرده است. در آن زمان دلار معادل 25 الي 30 ريال بود و طبق اين سند ابتهاج تنها در يك فقره بيش از يك ميليون دلار ارز به خارج از ايران انتقال داده است. آيا در اينجا نيز بايد «پريشان موي  و پياده پاي» از خاندانهاي «محترم» متحده و ابتهاج پوزش خواست؟

12-  آيتالله بروجردي، مرجع بزرگ تشيع، در دهه پاياني حيات ارجمندش از يكهتازي بيحد و حصر بهائيان و حمايت حكومت پهلوي از ايشان سخت آزرده بود. به اين دليل، او دو بار حكومت پهلوي را به خروج از ايران تهديد كرد و شاه را به هراس انداخت. خروج مرجع تام جهان تشيع از ايران عواقبي سنگين براي حكومت پهلوي در پي داشت. آيتالله بروجردي فردي سليم بود و قطعاً متهم كردن ايشان به افراطيگري و تعصب خشك نامقبول است. حبيب لاجوردي همين را از دكتر مهدي حائري يزدي، پسر آيتالله شيخ عبدالكريم حائري يزدي، كه از نزديكان آيتالله بروجردي و خود در دوران متأخر زندگي از برجستهترين فلاسفه معاصر بود، ميپرسد و اينگونه پاسخ ميشنود:

«در مسئله بهائي?ها تا آنجايي كه ايشان تشخيص ميداد، كه بهائيها يك گروه ناراحت?كننده و اخلالگر در ايران هستند. مسئله صرف اختلاف مذهبي نبود. اينطوري هم كه معروف بود تا يك اندازه?اي هم درست بود كه اين گروه يك نوع سروسري با منابع خارجي دارند و بيشتر مجري منافع خارجي هستند تا منافع ملّي. در اين?طريق مرحوم آقاي بروجردي به هيچ وجه ترديدي از خودش نشان نميداد كه [از] آنچه گروه بهائيها از دستش برميآيد [جلوگيري كند] از اذيت?ها و كارهاي موذيانه?اي كه بهائيها دارند و درباره مسلمانها دريغ نميكنند. يعني بهطور مخفيانه افراد خودشان را وارد مقامات اداري ميكنند و مقامات را اشغال ميكنند. بعد هم مسلمانها را ناراحت ميكنند. مي?زنند. از بين ميبرند. از اين كارها خيلي زياد ميكردند. حالا بگذريد از اين كه الان صورت حق به جانبي به خودشان ميگيرند. كاري ندارم به وضع فعلي. ولي آن زمان اين شكل بود. واقعاً هر كجا كه دستشان ميرسيد، به هر وسيله بود، هر مقامي بود اشغال ميكردند و سعي ميكردند ديگران را از بين ببرند يا وارد مجمع خودشان بكنند و كارهايي كه آنها ميخواهند انجام بدهند... ولي ايشان [آيتالله بروجردي] از اين جريان و از اين ماجرا آگاه بود و به هر وسيله?اي بود جلوگيري ميكرد.» (نيمروز، چاپ خارج از كشور، شماره 670، سال 13، جمعه 28 دي 1380)

13- از مظلوميت بهائيان پس از انقلاب فراوان گفته ميشود؛ و البته اغراقهاي عجيب نيز ميشود. منابع بهائي ادعا ميكنند پس از انقلاب اسلامي در ايران حدود 20 هزار نفر بهائي به قتل رسيدند. اين رقم چنان «شور» است كه حتي دنيس مكايون در «ايرانيكا» آن را «بسيار اغراقآميز» ميداند و مدعي است كه از آغاز شروع انقلاب جمعاً 300 تا 400 بهائي در جريانهاي مختلف به قتل رسيدند. [+] نميدانم رقم مكايون درست است يا نه، ولي ميدانم بهائياني كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي اعدام يا از ايران خارج شدند، عموماً به مشهورترين و ثروتمندترين خاندانهاي بهائي تعلق داشتند و به دليل تصدي مناصب عالي دولتي يا دستيابي به ثروتهاي عظيم از طريق پيوند با حكومت پهلوي مورد تعقيب قرار گرفتند. افرادي مانند اميرعباس هويدا و حبيب ثابت و هژبر يزداني و عبدالكريم ايادي و هوشنگ انصاري و غلامرضا ازهاري و غيره، بهعنوان شاخصترين چهرههاي فرقه بهائي در ايران، تمامي بهائيان ايران نبودند و اعدام يا فرارشان از كشور به معني پايان حيات بهائيت در ايران نبود؛ و جرم ايشان نيز تعلق به بهائيت نبود.

و در زمان انقلاب بسيار بودند بهائيان روستاها يا محلات، مانند بهائيان سروستان فارس يا بهائيان محله سعدي شيراز، كه يك شبه مسلمان شدند و با درج اطلاعيه در روزنامه ها تشرف خود را به اسلام اعلام كردند. و بودند كساني مانند سرگرد بلوچ قرايي، قاتل سرتيپ افشارطوس، رئيس شهرباني كل كشور در دولت دكتر مصدق، [+] كه آنان نيز با درج اطلاعيه در روزنامهها جداييشان از بهائيت و مسلمان شدن شان را اعلام نمودند.

‏«حميدرضا علاقه بند یکی از پژوهشگرانحوزه فرقه ها مطرح میکند : چرا آيتالله خلخالي در كيفرخواست هيچ اشارهاي به بهايي بودن هويدا نكرد؟ تنها موردي كه به ‏بهايي بودن هويدا در دادگاه اوّل و دوّم اشاره شد سئوالي بود كه آيتالله خلخالي در اواخر دادگاه دوّم از هويدا ‏در مورد مخارج تعمير يكي از اماكن مقدس مذهب بهائيت پرسيد كه آيا در اين كار چه به طور مستقيم و چه از طريق تأمين ‏مخارج نقشي داشته است يا نه؟ در حقيقت اين تنها موردي بود كه در طول دادگاه اوّل و دوّم به مذهب بهاييت اشاره شد.

جناب شهبازی پاسخ میدهند : جناب علاقه بند، براي اين كه هويدا به دليل بهائي بودن اعدام نشد.‏ آن زمان، به دليل وجود امام و افرادي مثل مطهري و بهشتي، اين درايت وجود داشت كه صرف ‏بهائي بودن به عنوان جرم در كيفرخواست عنوان نشود.‏

14-  بارها و بارها حركتهايي عجيب و غيرقابل توضيح عليه برخي بهائيان معمولي ديده ام و دريافته ام كه كانوني مرموز ميخواهد با قرباني كردن اينان به سود خود بهره برد. در اينگونه موارد ساكت نبوده ام، از پخش شدن فهرست اسامي و آدرس برخي بهائيان در شيراز كه بلافاصله محكومش كردم  تا همان ماجراي زشت گردانيدن وجيه الله ميرزا گلپور، پيرمرد هفتاد ساله بيمار قلبي بهائي، در تنكابن با دستبند و پابند و رها كردن او پس از برداشتن فيلم و عكس فراوان توسط مردم. اينگونه اقدامات را مشكوك و از سوي كساني ميدانم كه ميخواهند «مسئله بهائيت» را بعنوان «كيس حقوق بشر» در مجامع بينالمللي عليه ايران زنده نگه دارند.

اين موارد مرا به ياد سخن عبدالبهاء (عباس افندي) مي اندازد كه «در ضوضاء [آشوب] جهله وهمي نه، البته بايد گاه گاهي جزئي صدايي بلند شود كه سبب انتباه خلق گردد.» اين را در بخشي از رساله خود درباره بهائيگري ذيل عنوان «ماهيت بلواهاي ضد بهائي» نوشته ام. آنجا دو نمونه مشهور از "بهائي كشيها" را بررسي كردم؛ ماجراي "شهداي سبعه يزد" (1308 ق.) و بلواي ضد بهائي 1321 ق. در يزد و رشت. در مقدمه اين بررسي نوشتم:

«مورخين بهائي درباره شورشهاي ضدبهائي فراوان سخن ميگويند و ميكوشند تا چهرهاي بسيار مظلوم از سرگذشت اين فرقه در ايران ترسيم كنند. از اين زاويه، تاريخ نگاري بهائي شباهتي عجيب به تاريخ نگاري يهودي دارد. گويا بهائيان گروهي بودند كه به دليل دگرانديشي ديني قرباني تعصب و كين جاهلانه مسلمانان ايران ميشدند. بررسي نگارنده نشان ميدهد كه اين ادعا در موارد عمده صحت ندارد و رهبري بهائيت و عناصر مشكوكي در ميان جبهه مخالف بهائيان به عمد و با اهداف معين تبليغي و سياسي به ايجاد مهمترين و جنجاليترين آشوبهاي خونين ضد بهائي، معروف به "بهائي كشي"، دست زدهاند. از مهمترين اين موارد قتل هفت بهائي در سال 1308 ق. در يزد و شورش ضدبهائي 1321 ق. در يزد و رشت و برخي ديگر از نقاط ايران است.»

 

خواندن 443 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی