سید باب در کتاب احسن القصص توجه و نظر او در مرتبه اول (در موضوع قتال ) به مخالفین اسلام بوده است، ولی در بیان به صراحت لهجه نسبت به مخالفین بیان سخت گیری و تشدید نموده و به مراتب بیش از گذشته جان و مال آنان را غیر محترم شمرده است.
در بیان گوید: فی ان الله قد فرض علی کل ملک یبعث فی دین البیان ان لا یحعل احد علی ارضه ممن لم یدن بذلک الدین و کذلک فرض علی الناس کلهم اجمعون الا من یتجر تجارة کلیة ینتفع به الناس- خداوند واجب کرده است بر هر پادشاهی که در دین بیان برانگیخته می شود اینکه نگذارد کسی را از مخالفین و غیر مومنین به بیان که در مملکت او سکنی کند و همچنین این حکم را بر همه فرض نموده است مگر کسی را که تجارت نافعه دارد و مردم از تجارت او استفاده می کنند. (1)
و باز در بیان می گوید: فی بیان حکم اخذ اموال الذین لا یدینون بالبیان- اینست که لازمست اموال کسانی که متدین به دین بیان نیستند گرفته بشود. (2)
باز می گوید: و همچنین حلال نیست در این ظهور بر غیر مومنین به حق آنچه ما ینسب به ایشان است الا آنکه داخل در ایمان گردند که آنوقت حلال می گردد بر ایشان آنچه که خداوند به ایشان عطاء فرموده از جود خود.
و در جای دیگری از بیان گوید: لایجوز التدریس فی کتب غیر البیان الا اذا انشئی فیه مما یتعلق بعلم الکلام و ان ما اخترع من المنطق و الاصول و غیرهما لم یوذن لاحد من المومنین- جایز نیست تدریس کردن از کتاب های دگر به جز بیان مگر آنچه مربوط به کلام باشد در حدود بیان و آنچه مردم اختراع کرده اند از علم منطق و اصول و غیر آنها اذن داده شده است که احدی از مومنین از آنها تحصیل و تدریس نمایند. (3)
آری سید باب روی همان مذاق شیخیه و اخباریه با علوم مربوط به استدلال و برهان و فکر و نظر مخالف است و هم خودش از این قسمت ها کاملا بی اطلاع بوده است، چنانکه از نوشته های او بطور واضح روشن می شود، باید از ایشان بپرسیم که: آیا برای تحریم علم منطق که به خاطر تصحیح فکر است منطق صحیحی دارد؟ و چکونه علم برهان و منطق حرام شده است ، ولی علم حروف (که مهمترین استدلال و اساس سخن های سید باب روی آن قرار گرفته است) حلال و جایز است؟
چنان که در آئین باب می گوید: در چهار شان باب دوازدهم از واحد پانزدهم است که فرزندان را به علم نحو و صرف و حکمت بیان و حروف و طلسمات تعلیم دهید- فلتعلمن ذریاتکم علم النحو و الصرف ثم حکمة البیان ثم الحروع ثم الطلسمات. (4) و آیا تحریم تدریس از غیر بیان برخلاف حریت فکر و آزادی نیست؟
و علی محمد باب در بیان گوید: ما اذن الله ان یسکن علی قطع الخمس غیر حروف البیان و ان طال علیه الزمان- خداوند اذن نداده است که در قطعه های پنج گانه (ازض مازندران و خراسان و فارس و آذربایجان و عراق عرب) غیر از اهل بیان مردم دیگر سکنی بگیرند، واین حکم برای همیشه است. (5)
و می گوید: و ثواب یک نفس بر این پنج قطع افضل است از عبادت دوازده هزار سال اگر در ایمان به حق مستقر باشد.
پس به موجب این حکم شخص غیر بابی نباید در این پنج قطعه سکنی بگیرد، و چون یک نفر بابی در یکی از این پنج قطعه سکنی بگیرد، هر نفسی که میکشد مطابق عبادت دوازده هزار سال خواهد بود.
و در اینجاست که انسان متوجه می شود، آن آزادی و تحری حقیقتی که بهائیان از او دم میزنند و بر این اصل افتخار می کنند، چقدر انسان ها را در مذیقه و تنگنا می گذارد و اسلامی که ادعایی به این بزرگی ندارد چقدر آزادتر و آزاد اندیش تر از این آیین جعلی است.
پی نوشت:
1- بیان، باب سادس عشر از واحد سابع
2- بیان، باب خامس از واحد خامس
3- بیان، باب عاشر از واحد رابع
4- آئین باب صفحه 80
5- بیان، باب رابع از واحد سادس