علیمحمد باب در اواخر سال 1264 زمزمه ي مهدويت آغاز کرد و سپس با نوشتن کتاب بيان به نسخ احکام شريعت اسلام پرداخت و خويشتن را پيامبر خواند و سرانجام در آخرين نوشته اش به نام «لوح هيکل الدين» مقام الوهيت را مدعي شد؛ (1)
اما به سبب عدم ارتباط بابيان با وي (در چهريق) تا هنگام مرگش نيز ادعاهاي بعدي او کمتر به گوش مريدان رسيده بود؛ زيرا بي ترديد اگر آن مطالب به گوش آنها ميرسيد، جنگ ها زودتر پايان مييافت و ميرزا عليمحمد نيز کشته نميشد. چون نبردهاي داخلي به اوج شدت خود رسيد، دولت وقت به رياست ميرزا تقي خان اميرکبير، چاره را در ريشه کن کردن باب ديد. (2)
علیمحمد باب همراه با يکي از مريدانش در روز بيست و هشتم شعبان سال 1266 ه.ق در تبريز تير باران شد.
سعيد العلماء مازندرانی رحمه الله نقش به سزايي در قلع و قمع بابيان، و پاکسازي مازندران از وجود پليد آنها داشت، اينک مي پرسند سعيد العلماء چه کسي بود که آن همه تلاش و جانفشاني کرد ؟
سعيد بن محمد (3) معروف به سعيد العلماء در سال 1187 ه. ق. از يک خانواده روحاني در بارفروش (بابل) چشم به جهان گشود، پس از رشد و نمو، به تحصيل پرداخت، سپس مشغول تحصيل دروس حوزوي شد، مقدمات را نزد پدر و فضلاي ديگر بابل خواند و سپس براي ادامه ي تحصيل به کربلا سفر کرد، در آن مکان مقدس از محضر درس بزرگان علم به ويژه از محضر تدريس شريف العلماء مازندراني به تحصيل فقه و اصول پرداخت و به درجه اجتهاد نايل گرديد، و سپس به نجف اشرف عزيمت نمود.
علامه حاج آقا بزرگ تهران صاحب الذريعه مينويسد: «سعيد العلماء از بزرگان علما، و اکابر فقها بود، و در ميان بزرگان علم و فقهاي مشهور عصر خود شهرت داشت، و به عنوان سعيد العلماء مازندراني بارفروشي (يعني بابلي) شناخته ميشد، او همدرس علماي بزرگي همچون مولا آقا دربندي، سيد شفيع جاپلقي، و شيخ مرتضي انصاري (صاحب رسائل و مکاسب) و فقها و علماي ديگر بود، و از شاگردان برجسته ي شريف العلماء مازندراني و غير او به حساب مي آمد، از نشانه هاي عظمت مقام علمي او اين که استاد اعظم شيخ مرتضي انصاري رحمه الله با وجود او، از فتوا دادن خودداري ميکرد، تا اين که عده اي اين موضوع را به سعيد العلما اطلاع دادند، ايشان در پاسخ چنين فرمود:
«من در ايام اشتغال به درس و بحث در حوزه، از شيخ انصاري اعلم بودم، ولي اکنون در بلاد عجم هستم و توفيق درس و بحث ندارم ولي شيخ انصاري همچنان با جديت به درس و بحث اشتغال دارد، در اين صورت او از بنده اعلم است، و براي مقام مرجعيت و فتوا دادن متعين و محرز ميباشد.» (4) .
اين عالم بزرگ در سال 1270 ه. ق در 83 سالگي در بابل رحلت کرد، مرقد شريفش در شهر بابل در بقعه اي قرار داردکه اکنون مسجد جامع بابل در آنجا واقع شده است .
نکته قابل توجه در زندگي اين مرد خدا، اين که او به خاطر نهي از منکر و دفاع از حريم اسلام و جلوگيري از فرقه ضاله ي بابيگري، حوزه ي علميه نجف را ترک کرده و به بابل مراجعت کرد، او انجام وظيفه را از رسيدن به مقام مرجعيت ترجيح داد، با ايثار و نفس کشي، از محيط بزرگ علم و فقاهت دست کشيد و به محيط کوچک بارفروش (بابل) آمد، چرا که شنيده بود بابي ها با حمايت استعمار روس تزاري، رخنه کرده ميخواهند مردم مازندران را اغوا کنند.
نبيل زرندي که از بهائيان سرشناس است در کتاب تاريخ خود مينويسد: «خبر توجه ملا حسين بشرويه اي با همراهان و نزديک شدنشان به بارفروش (بابل) به گوش سعيد العلماء رسيد، به خصوص وقتي که سعيد العلماء شنيد، ملا حسين از مشهد با پرچم سياه همراه عده اي از اصحابش به سوي بارفروش مي آيند (و مدعي هستند که ما همان ياران امام زمان هستيم که با پرچم سياه از خراسان حرکت ميکنند)...»
سپس مينويسد: «پس از ورود سعيد العلما به بابل، او جارچي در شهر انداخت و به مردم اعلان کرد که در مسجد حاضر شوند... بالاي منبر رفت... و گفت: اي مردم بيدار شويد، دشمنان ما در کمين هستند، ميخواهند اسلام را از بين ببرند، و مقدسات اسلامي را محو کنند... همه ي شما فردا حاضر باشيد. و خود را مهيا کنيد تا جلو اين گروه را بگيرد.» (5) .
آري اين مجتهد بزرگ، جان بر کف به مازندران آمد و با مجاهدات پيگير خود، از فرقه ي ضاله بابي، نوکران و دست نشاندگان استعمار، جلوگيري شديد کرد، و با اعلام جهاد، مردم را بر ضد آنها بسيج نمود، به طوري که موجب قلع و قمع آنها در آن منطقه گرديد.
از شيعيان به خصوص مردم مازندران، به ويژه مردم بابل اميد آن است که ياد مجاهدت و ايثار اين رادمرد خدا را فراموش نکنند، کنار مرقد مطهرش که اکنون در نزديک مسجد جامع بابل قرار دارد بروند، و با تلاوت آيات قرآن، روحش را شاد نمايند، و بدانند که يکي از مکانهاي مقدس براي مناجات و استجابت دعا، کنار قبر اين مجتهد عالي مقام و مجاهد نستوه است.
يادش گرامی و حماسه اش جاودانه باد.
پی نوشت :
1- لوح هیکل الدین ص 5
2-الکواکب الدريه جلد يکم ص 233 و 249.
3-مورخين نام او را ملا محمد سعيد خوانده اند، ولي از مهر شريفشان که در وقف نامه ها به يادگار مانده، سعيد بن محمد ثبت شده است.
4-طبقات اعلام الشيعه، ج 2، ص 599.
5-تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص 330.