سعيد العلماء فتوا دهنده ‏ي اعدام بابيان کيست؟

دوشنبه, 05 خرداد 1399 20:02 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران :  پس از ورود سعيد العلما به بابل، او جارچي در شهر انداخت و به مردم اعلان کرد که در مسجد حاضر شوند... بالاي منبر رفت... و گفت: اي مردم بيدار شويد، دشمنان ما در کمين هستند، مي‏خواهند اسلام را از بين ببرند، و مقدسات اسلامي را محو کنند

علیمحمد باب در اواخر سال 1264 زمزمه‏ ي مهدويت آغاز کرد و سپس با نوشتن کتاب بيان به نسخ احکام شريعت اسلام پرداخت و خويشتن را پيامبر خواند و سرانجام در آخرين نوشته‏ اش به نام «لوح هيکل الدين» مقام الوهيت را مدعي شد؛ (1)

اما به سبب عدم ارتباط بابيان با وي (در چهريق) تا هنگام مرگش نيز ادعاهاي بعدي او کمتر به گوش مريدان رسيده بود؛ زيرا بي‏ ترديد اگر آن مطالب به گوش آن‏ها مي‏رسيد، جنگ ها زودتر پايان مي‏يافت و ميرزا عليمحمد نيز کشته نمي‏شد. چون نبردهاي داخلي به اوج شدت خود رسيد،  دولت وقت به رياست ميرزا تقي خان اميرکبير، چاره را در ريشه کن کردن باب ديد. (2)

علیمحمد باب همراه با يکي از مريدانش در روز بيست و هشتم شعبان سال 1266 ه.ق در تبريز تير باران شد.

سعيد العلماء مازندرانی رحمه ‏الله نقش به سزايي در قلع و قمع بابيان، و پاکسازي مازندران از وجود پليد آنها داشت، اينک مي‏ پرسند سعيد العلماء چه کسي بود که آن همه تلاش و جانفشاني کرد ؟  

سعيد بن محمد (3) معروف به سعيد العلماء در سال 1187 ه. ق. از يک خانواده روحاني در بارفروش (بابل) چشم به جهان گشود، پس از رشد و نمو، به تحصيل پرداخت، سپس مشغول تحصيل دروس حوزوي شد، مقدمات را نزد پدر و فضلاي ديگر بابل خواند و سپس براي ادامه‏ ي تحصيل به کربلا سفر کرد، در آن مکان مقدس از محضر درس بزرگان علم به ويژه از محضر تدريس شريف العلماء مازندراني به تحصيل فقه و اصول پرداخت و به درجه اجتهاد نايل گرديد، و سپس به نجف اشرف عزيمت نمود. 

علامه حاج آقا بزرگ تهران صاحب الذريعه مي‏نويسد: «سعيد العلماء از بزرگان علما، و اکابر فقها بود، و در ميان بزرگان علم و فقهاي مشهور عصر خود شهرت داشت، و به عنوان سعيد العلماء مازندراني بارفروشي (يعني بابلي) شناخته مي‏شد، او همدرس علماي بزرگي همچون مولا آقا دربندي، سيد شفيع جاپلقي، و شيخ مرتضي انصاري (صاحب رسائل و مکاسب) و فقها و علماي ديگر بود، و از شاگردان برجسته‏ ي شريف العلماء مازندراني و غير او به حساب مي‏ آمد، از نشانه‏ هاي عظمت مقام علمي او اين که استاد اعظم شيخ مرتضي انصاري رحمه ‏الله با وجود او، از فتوا دادن خودداري مي‏کرد، تا اين که عده ‏اي اين موضوع را به سعيد العلما اطلاع دادند، ايشان در پاسخ چنين فرمود:  
«من در ايام اشتغال به درس و بحث در حوزه، از شيخ انصاري اعلم بودم، ولي اکنون در بلاد عجم هستم و توفيق درس و بحث ندارم ولي شيخ انصاري همچنان با جديت به درس و بحث اشتغال دارد، در اين صورت او از بنده اعلم است، و براي مقام مرجعيت و فتوا دادن متعين و محرز مي‏باشد.» (4) .
اين عالم بزرگ در سال 1270 ه. ق در 83 سالگي در بابل رحلت کرد، مرقد شريفش در شهر بابل در بقعه‏ اي قرار داردکه اکنون مسجد جامع بابل در آنجا واقع شده است .
 

نکته قابل توجه در زندگي اين مرد خدا، اين که او به خاطر نهي از منکر و دفاع از حريم اسلام و جلوگيري از فرقه ضاله‏ ي بابي‏گري، حوزه‏ ي علميه نجف را ترک کرده و به بابل مراجعت کرد، او انجام وظيفه را از رسيدن به مقام مرجعيت ترجيح داد، با ايثار و نفس‏ کشي، از محيط بزرگ علم و فقاهت دست کشيد و به محيط کوچک بارفروش (بابل) آمد، چرا که شنيده بود بابي‏ ها با حمايت استعمار روس تزاري، رخنه کرده مي‏خواهند مردم مازندران را اغوا کنند.

نبيل زرندي که از بهائيان سرشناس است در کتاب تاريخ خود مي‏نويسد: «خبر توجه ملا حسين بشرويه‏ اي با همراهان و نزديک شدنشان به بارفروش (بابل) به گوش سعيد العلماء رسيد، به خصوص وقتي که سعيد العلماء شنيد، ملا حسين از مشهد با پرچم سياه همراه عده‏ اي از اصحابش به سوي بارفروش مي‏ آيند (و مدعي هستند که ما همان ياران امام زمان هستيم که با پرچم سياه از خراسان حرکت مي‏کنند)...»  
سپس مي‏نويسد: «پس از ورود سعيد العلما به بابل، او جارچي در شهر انداخت و به مردم اعلان کرد که در مسجد حاضر شوند... بالاي منبر رفت... و گفت: اي مردم بيدار شويد، دشمنان ما در کمين هستند، مي‏خواهند اسلام را از بين ببرند، و مقدسات اسلامي را محو کنند... همه ‏ي شما فردا حاضر باشيد. و خود را مهيا کنيد تا جلو اين گروه را بگيرد.» (5) .

آري اين مجتهد بزرگ، جان بر کف به مازندران آمد و با مجاهدات پي‏گير خود، از فرقه‏ ي ضاله بابي، نوکران و دست نشاندگان استعمار، جلوگيري شديد کرد، و با اعلام جهاد، مردم را بر ضد آنها بسيج نمود، به طوري که موجب قلع و قمع آنها در آن منطقه گرديد.

از شيعيان به خصوص مردم مازندران، به ويژه مردم بابل اميد آن است که ياد مجاهدت و ايثار اين رادمرد خدا را فراموش نکنند، کنار مرقد مطهرش که اکنون در نزديک مسجد جامع بابل قرار دارد بروند، و با تلاوت آيات قرآن، روحش را شاد نمايند، و بدانند که يکي از مکان‏هاي مقدس براي مناجات و استجابت دعا، کنار قبر اين مجتهد عالي مقام و مجاهد نستوه است.

يادش گرامی و حماسه‏ اش جاودانه باد.

 پی نوشت :

 1- لوح هیکل الدین ص 5  
2-الکواکب الدريه جلد يکم ص 233 و 249.
3-مورخين نام او را ملا محمد سعيد خوانده ‏اند، ولي از مهر شريفشان که در وقف نامه ‏ها به يادگار مانده، سعيد بن محمد ثبت شده است.
4-طبقات اعلام الشيعه، ج 2، ص 599.
5-تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص 330.

 

خواندن 431 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی