اجداد شيخ احمد بر طريقه اهل سنت و جماعت بودند و در محل ديگري سكونت داشتند تا آنكه يکي از آنها بنام شيخ داغر به دليل اختلاف با پدرش ترك وطن نمود، و در «مطيرفي» كه يكي از قراء «احساء» است، اقامت گزيد.وي در اين منطقه از مذهب اجدادي خود دل بريد، و به مذهب شيعه اثني عشري دل سپرد.(1)
دانش و تحصیلات شیخ احمد احسایی
احسائي دانش خويش را اکتسابي نمي داند بلکه خود را ملهم از ائمه معصومين و بهرمنــــد از دانش آنان معرفي ميکند، اما بررسي تاريخ زندگي وي حکايت از تحصيلات رسمي او دارد.
در مکارم الآثار آمده است: تحصيلات خود را با فرا گيري قرآن نزد پدرش شيخ زين الدين احسايي آغاز کرد دروس مقدماتي متداول عصر خويش را در همان جا نزد عالمان محلي فرا گرفت و درسال 1186 چون در آن سامان (زادگاهش)كسي را براي رشد و هدايت نيافت راهي نجف و كربلا شد.(2)
آقا محمدباقر وحيد بهبهاني، سيد علي طباطبايي صاحب رياض، ميرزا مهدي شهرستاني و سيد مهدي بحرالعلوم و شيخ جعفر کاشفالغطاء اساتيد برجسته اي هستند که شيخ احمد از وجود آنها بهره ورشد. (3) و پس از ارائه شرحي بر كتاب «تبصرة المتعلمين علامه حلّي»(4) از جانب مرحوم آقاسيدمهدي بحرالعلوم، مرحوم مبرورآقا سيد علي صاحب رياض، مرحوم مبرورشيخ جعفر بن شيخ خضر و... به اخذ درجه اجتهاد در روايت و درايت نائل گرديد. احسايي علاوه بر فقه و اصول و حديث، در طب و نجوم و رياضي قديم و علم حروف و اعداد و طلسمات و فلسفه مطالعاتي درسطوح مختلف داشته است.
سفر شیخ احمد احسایی به ایران
گرمي استقبال اهالي يزد دليلي شد تا پس از بازگشت از مشهد، يزد را مسکن خويش قرار دهد، شهرت فراگير شيخ از اين شهر آغاز شد.
شيخ احمد احسائي، پس از شيوع بيماري وبا در عراق، به موطن خود بازگشت. و پس از ازدواج با مريم بنت خميس آل عصري، چهار سال در بحرين اقامت کرد(5) سپس در سال 1221 قمری به قصد زيارت عتبات به کربلا و نجف سفر کرد و سپس به قصد زيارت حضرت رضا، عليهالسلام عازم خراسان گشت. در بين راه در يزد توقفي کرد. گرمي استقبال اهالي يزد دليلي شد تا پس از بازگشت از مشهد، يزد را مسکن خويش قرار دهد، شهرت فراگير شيخ از اين شهر آغاز شد.
پس از مدتي به دعوت فتحعلي شاه به تهران و چند ماهي درجوار شاه اقامت کرد به رغم تمام اکرامي که توسط شخص شاه و درباريان در حق شيخ اعمال ميشد وي تهران را ترک کرد و به يزد بازگشت.
نقطه جدائي و اختلاف با علماء
در قزوين به علت عقيده خاص شيخ در باب معاد جسماني از جانب ملا محمد تقي بَرَغاني، معروف به شهيد ثالث، مورد تکفير قرار گرفت که در پي آن جمعي از علما و بسياري از مردم خود را از شيخ دور کردند، تلاش «شاهزاده ركن الدوله علينقي ميرزا»، حاکم قزوين نيز براي آشتي دادن شيخ احمد و مرحوم برغاني نه تنها فايدهاي در بر نداشت بلکه موجب انتشار هرچه بيشتر خبر اين تکفير شد شيخ احمد احسايي ناچار از قزوين به مشهد و سپس به يزد و از آنجا به اصفهان و کرمانشاه رفت ولي اين بار در تمام شهرها با سردي از او استقبال شد، گر چه هنوز هم کما بيش از پايگاه مردمي برخوردار بود. اما انتشار خبر تکفير از سوي برغاني به عنوان عالمي نامدار تأثير خود را گذاشته و موجب نگراني علما از وي و صدور فتاواي مشابهي در کربلا ونجف شد!(6)
ابوالقاسم خان ابراهیمی مینویسد: « تا يكي دو سال بآخر حيات ايشان مانده بود و قضيه عجيبي پيش آمد و آن قضيه حكايت تكفير شيخ بزرگوار بود كه در شهر قزوين حادث شد و من در صدد ذكر جزئيات قضيه نيستم و صاحب قصصالعلماء هم شرحي از مسموعات خود در اين باره نوشته و فقط چيزي كه مسلم است و قابل انكار نيست و از مجموع روايات مختلفه پيدا است همانا مسأله تكفير است كه قطعا واقع شده و مرتكب اول آن مرحوم ملا محمدتقي برغاني معروف به شهيد ثالث بود »(7)
بهشت فروشي شيخ احمد
محمدعلي ميرزا به شيخ گفت كه يك باب بهشت به من بفروش من هزار تومان به تو ميدهم كه به قروض خود داده باشي. پس شيخ يك باب بهشت به او فروخت
در سال 1229 قمری.در راه زيارت عتبات به کرمانشاه وارد شد و با استقبال مردم و شاهزاده محمدعلي ميرزاي دولتشاه حاکم کرمانشاهان روبرو گشت و به اصرار حاکم در کرمانشاه اقامت کرد.
ميرزا محمد تنكابني، در باره عمق ارادت شاهزاده محمد علي ميرزا به شيخ، داستان ذيل را نقل ميکند که البته حاکي از رندي شيخ وشايد عمق ارادت شاهزاده است.«در بعضي از ازمنه شيخ را قروضي پيدا شده بود. پس شاهزاده آزاده، محمدعلي ميرزا به شيخ گفت كه يك باب بهشت به من بفروش من هزار تومان به تو ميدهم كه به قروض خود داده باشي. پس شيخ يك باب بهشت به او فروخت، و به خط خود وثيقه نوشته و آن را به خاتم خويش مختوم ساخته، به شاهزاده داد و هزار تومان از او گرفته و قروض خود را پرداخت».(8)
«شيخ عبدالرضا ابراهيمي آخرين رهبر شيخيه از اولاد کريم خان کرماني، ضمن رساله كوتاهي كه در رد كتاب «مزدوران استعمار در لباس مذهب»، اصل قضيه را انكار نکرده و مينويسد: «شايد يك چيزي بوده و شاخ و برگي بر آن افزودهاند».(9) سپس با ذکر حديثي از پيامبر(صلي الله عليه وآله) ميکوشد تا به توجيه اين داستان بپردازد كه: «هركسي تطوع كند براي خداوند به نمازي در اين روز (اوّل شعبان) پس به تحقيق به شاخهاي از درخت طوبي آويزان شده است. هركس تخفيف بدهد از تنگدستي از قرضش يا از آن كم كند، پس به تحقيق آويزان شده است به شاخهاي از آن...». مثلاً ذكر اين حديث يا امثال اين حديث در ميان بوده و شاهزاده محمدعلي ميرزا خواسته با اداي قرض شيخ به اين ثواب برسد و قرض ايشان را پرداخته و اشخاصي امثال نويسنده كتاب «مزدوران»، شاخ و برگ براي آن درست كردهاند كه شيخ بهشت فروخته...».(10)
بهر تقدير شيخ احمد پس از مرگ دولتشاه، در سال 1237 ق. عازم مشهد شد و در ميانه راه چندي در قزوين توقف کرد.
عاقبت شیخ احمد احسایی
او مدعي بود که من نايب و باب خاص امام زمان (عج) هستم. او در آخر عمر وقتي که تصميم به مسافرت به مکه گرفت، يکي از شاگردانش به نام «سيد کاظم رشتي» را جانشين خود کرد
او براساس پيشينه ي فکري صوفي منشي، در عين آن که شيعه بود، اعتقاد به چهار اصل داشت که عبارتند از: 1 - خدا 2 - پيامبر 3 - امام 4 - باب امام (يعني واسطه مخصوص بين امام و مردم) و مدعي بود که من نايب و باب خاص امام زمان (عج) هستم.
او در آخر عمر وقتي که تصميم به مسافرت به مکه گرفت، يکي از شاگردانش به نام «سيد کاظم رشتي» را جانشين خود کرد، و از مريدانش خواست که در غياب خود و پس از مرگش از سيد کاظم رشتي پيروي کنند
درگذشت شيخ احمد
به هر حال احسايي همزمان با حمله وهابيون به عتبات از کربلا به مکه رفت و سپس از راه مکه عازم موطن خود گرديد،( 11) اما در نزديکي مدينه در سال 1241 ق. درگذشت ( 12)،نبيل در تاريخ خود سالمرگ شيخ را اين گونه بيان ميکند :
وفات شيخ احمد احسائي در سال١٢٤٢ هجري اتّفاق. افتاد مدّت عمرش هشتاد ويکسال بود قبرش در مدينۀ منوّره درقبرستان بقيع پشت ديوار مرقد حضرت رسول عليه السّلام است( 13)
ميرزا محمدباقر خوانساري صاحب کتاب روضات الجنات تاريخ فوت شيخ را 1243هـ.ق، در 90 سالگي ذکر مي نمايند .( 14)
تأليفات شيخ احمد احسائی
1. جوامع الکلم
است که در دو جلد چاپ شده است و حاوي پاسخهاي او به سؤالها و نيز قصائدي در رثاي امام حسين، عليهالسلام، است.
2. شرح الزيارة الجامعة الکبيره
بزرگترين و معروفترين اثر احسايي است که در چهار مجلد منتشر شده است
. 3. حياةالنفس في حظيرة القدس
که کتابي مختصر در اصول عقايد ميباشد. از ديگر آثار منتشر شده احسايي ميتوان از شرح العرشيه، شرح المشاعر، العصمة و الرجعة، الفوائد، مجموعة الرسائل، و مختصر الرسالة الحيدرية في فقه الصلوات اليومية نام برد
پی نوشت :
پي نوشت:
1- محمد باقر نجفي ـ بهائيان ـ نشر مشعر ـ 1380 ص17
2-مكارم الآثار، محمدعلي حبيبآبادي ،( ۱۲۶۹ - ۱۳۵۵)اول اصفهان.ناشر: کمال، ۱۳۶۲ - ج 4 ،ص 1135.
3- دايرةالمعارف بزرگ اسلامي . ج 6 .ص 663
4- «تبصرة المتعلمين فى أحكام الدين» كتابى است در فقه اماميه، كه شرح هاي متعددي از جانب فقهاى شيعه بر آن نگاشته و بسياري نيز منتشر شده است..شرح شيخ احمد به نام «صراط اليقين» در مجموعه آثار شيخ: «جوامع الكلم» منتشر شده است. اين شرح تنها شرح مبحث طهارت از كتاب «تبصره المتعلمين » است.
5-مكتب شيخى، هانرى كربن، تهران، 1346، ترجمه دكتر فريدون بهمنيار، ص 28
6-قصص العلماء، ميرزا محمد تنكابنى، تهران، انتشارات علميه اسلاميه »، ص42
7-فهرست»، ص190
8-محمد تنكابني، قصص العلما، تهران، علميه اسلاميه، بيتا ص36
9- «پاسخ به كتاب مزدوران استعمار»،چاپخانه سعادت كرمان ص51
10- همان، ص51
11- دليل المتحيرين ص ٥٢
12- موسوعة طبقات الفقهاء، ج13، ص: 81
13- عبدالحميد اشراق خاوري . مطالع الانوار (تلخيص تاريخ نبيل زرندي) مؤسسه ملي مطبوعات امري ص16
14- «روضات الجنات»، ج1، ص94