نگاهی دیگر به صلح جهانی از نگاه بهائیت سوال : چرا مشارکت زن ها در اداره عالم ضروریست عبدالبهاء پاسخ می دهد

پنج شنبه, 02 دی 1400 08:56 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : عبدالبهاء، ثمره تساوی زن و مرد و حضور زن‌ها در اداره عالم را به دلیل خانواده دوستی زن‌ها، گسترش صلح می‌دانست. این در حالیست که در بهائیت، زن‌ها از مدیریت ارکان رهبری بهائیت محروم شده و به نفرت از خانواده، بخاطر برگشت بستگان خود از بهائیت، محکوم می‌شوند.

سایت رسمی تشکیلات بهائیت در مقاله‌ای که با عنوان «زن و صلح» منتشر کرد، به اهمیت مشارکت زن‌ها در اداره‌ی جامعه پرداخت و علّت آن را صلح طلبی زن‌ها بیان داشت: «آثار بهائی به صراحت آمده که مشارکت زنان در اداره‏ی‏ امور عالم ضرور است، چراکه  زنان به طبيعت طرفدار صلح هستند و صلح بنيان گذار آينده‏‌ی بشريت خواهد بود».(1)

در ادامه، نویسندگان بهائی با نقل چند گفته از عبدالبهاء، ثمره تساوی زن و مرد و حضور زن‌ها در اداره عالم را گسترش صلح دانستند. چنان که به نقل از عبدالبهاء می‌خوانیم: «اگر چنان چه مساوات حقوق بين نساء و رجال در جميع عالم تحقق يابد، شبهه‌‏ای نيست که دنيا از شر جنگ آسوده می‏شود، زيرا آن وقت نساء (زنان) به هيچ وجه راضی به حرب (جنگ) نمی ‏شوند...

بر مادران بی‏نهايت صعب (سخت) و ناگوار است که جگرگوشگان و پروردگان آغوش عشق و محبت خويش را به ميدان حرب روانه نمايند، علی هذا چنين خواهد شد که چون نسوان کاملاً در امور اين جهان سهيم گردند و با مردان تساوی و برابری حاصل کنند، جنگ موقوف شود، زيرا مانع و رادع جنگ، نسوان خواهند بود. در اين شک و ترديدی نيست. علی هذا (بنابراین) چنين خواهد شد که چون نسوان (زنان) کاملاً در امور اين جهان سهيم گردند و با مردان تساوی و برابری حاصل کنند، جنگ موقوف (متوقف) شود، زيرا مانع و رادع (محظور) جنگ، نسوان خواهند بود. در اين شک و ترديدی نيست».(2)

اما در پاسخ به آرمان خواهی بهائیت نسبت به زن، لازم است تا با نگاهی به نظام مدیریتی و تعالیم بهائی، پشت پرده شعارهای عوام فریب بهائیت را بررسی کنیم:

اول: «عدم حضور زن‌ها در رهبری بهائیت»: بهائیان چگونه مشارکت زن‌ها در اداره جهان را شرط ترقی و پیش نیاز برقراری صلح می‌دانند، در حالی که در اداره عالم بهائی، حضور زن‌ها را در بالاترین مناصب مدیریتی تشکیلات بهائیت، ممنوع کرده‌اند: «اما بیت العدل بِنصوصِ قاطعه فی شَریعةِ الله اختصَّ بالرجال حکمه مِن عند الله و سَیظهر هذه الحکمة کظُهور الشَّمس فی رابعه النّهار(3) بیت العدل براساس نصوص قاطع موجود در دین خدا، مختص مردان است. این حکمتی است از جانب خدا و به زودی این حکمت مانند آشکار شدن خورشید در وسط آسمان آشکار خواهد شد.»

همچنین مقام ولایت امر در بهائیت که قرار بود ریاست همیشگی بیت العدل را نسل در نسل بر عهده داشته باشد و به این نهاد مشروعیت دهد، اختصاص به مردها داشته است. چنان که طبق وصیت‌نامه منتسب به عبدالبهاء، شوقی افندی اولین ولی‌امر و ولی‌امرها همگی از فرزندان پسری او تعیین شده‌اند: «و مِن بعده بکراً بعد بکر یعنی در سلاله او (: و بعد از از ولی‌امرها پسرهای در نسل شوقی افندی جانشینش خواهند بود)».(4)

بنابراین فرقه بهائیت به عنوان نمونه بسیار کوچکی از عالم بشری، وقتی نمی‌تواند در بالاترین مقام‌های نظام مدیریتی خود حضور زن‌ها را بپذیرد، چگونه می‌تواند شعار تساوی زن و مرد سر دهد و آن را پیش نیاز گسترش صلح و ترقی بداند؟!

دوم: «در بهائیت زن‌ها به جدایی از جگرگوشه‌هایشان محکوم می‌شوند»: عبدالبهاء، حضور زن‌ها در مناصب مدیریتی را موجب پایان یافتن جنگ و نزاع می‌دانست و علّت آن را سختی جدایی و از هم پاشیدگی خانواده معرفی می‌کرد. این در حالیست که در بهائیت، نه تنها زن‌ها از رهبری منع شده‌اند، بلکه به جدایی و از هم پاشیدگی خانواده نیز بخاطر برگشت از بهائیت، محکوم می‌شوند.

چنان که در بهائیت، جدایی بدتر از مرگ دانسته شده: «ملاحظه کنید در عالم، وجود اُلفت سبب وجود محبّت سبب حیاتست، جدائی سبب ممات است»(5)و در عین حال اعضاء، به کشتن (جدایی و قطع ارتباط با) عضو خانواده خود که از بهائیت برگشته، مجبور می‌شوند. تا جایی که مستبصرین از بهائیت همچون جذامی ها، حامل بیماری مسری روحانی دانسته شده و حتی خانواده شخص مستبصر هم حق کمترین ارتباطی با او را ندارند: «حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء در موارد بسیاری تأکید أکید فرموده‌اند که از معاشرت با ناقضان عهد به طور کامل اجتناب نماییم. چون ناقضین به بیماری مُسری روحانی مبتلا شده‌اند... اگر فردی به منظور حفظ سلامت و حیات، عضوی سرطانی را از بدن خود قطع نماید، به جهت وحدت هیچ‌کس پیشنهاد نخواهد کرد که مجدداً به اعضای سالم پیوند زده شود»(6)

پی‌نوشت:
1- به نقل از سایت رسمی تشکیلات بهائیت.
2- همان.
3-
 عباس افندی، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، نسخه‌ی الکترونیکی، ج 1، شماره 38، ص 77.
4- عباس افندی، الواح وصایا، محفل ملّی بهائیان پاکستان: مطبعه‌ی استرلینگ گاردن رود، نوامبر 1960، ص 12-11.
5- عباس افندی، خطابات، مصر: فرج‌الله زکی الکردی، چاپ اول، 1921 م، ج 1، ص 153.
6- هلن هورنبی، انوار هدایت، نسخه‌ی الکترونیکی، ص 230، شماره: 604.

 

خواندن 317 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی