پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ، نفوذ بهائیت در ایران را ریشه‌کن کرد ( بخش نخست )

شنبه, 18 دی 1400 08:49 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : آنچه در انقلاب اسلامی رخ داد نجات یک نفر، نقد نویسی بر یک کتاب یا عقیده، یا نقد اراجیف بهائیان نبود، بلکه نتیجه انقلاب اسلامی مردم ایران برچیدن نفوذ بهائیت از ایران عزیز بود. آنچه میخوانید یادداشت جواد عبدل زاده با موضوع " نقش فرقه ضاله بهائیت در رژیم پهلوی"  میباشد که با توجه به نزدیک شدن به ایام الله دهه فجر انقلاب اسلامی مجددا بازنشر میگردد .

0000

انقلاب اسلامی مردم ایران در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسی (۱۳ ربیع الاول سال ۱۳۹۹ هجری قمری) بعد از ۱۵ سال تلاش پیگیر و تحمل رنج و مشقت‌های فراوان، به رهبری مرجع عالیقدر جهان تشیع، حضرت امام خمینی (ره) به پیروزی نهایی رسیده و رژیم استبدادی پهلوی، بعد از ۵۳ سال خودکامگی، به عاقبت تمامی حکومت‌های فرعون صفت تاریخ دچار گردید. خون شهیدان به ثمر رسیده و بانگ اذان بر ماذنه‌ها، طنین افکند. اسلام هراسی و اسلام زدایی پهلوی، به اسلام‌گرایی جمهوری اسلامی ایران مبدل گردیده و والفجر قرآنی، مجدداً تأویل خویش را بازیافت.

چنین روز مبارکی، مقارن ولادت حضرت خاتم النبین (صبه نقل اهل سنت بود و حلاوت این میلاد فرخنده با شیرینی پیروزی انقلاب، افزون‌تر گردید. از سوی دیگر چنین روزی در تاریخ مصادف بود با فتح بیت‌المقدس در سال ۱۶ هجری توسط سپاه اسلام و اکنون بعد از قرن‌ها پرچم افراشته اسلام با اقتدار بیشتر، در سرزمین سلمان فارسی که مفتخر به یاری و نصرت پیامبر اکرم (صبود، به اهتزاز در می‌آمد. چرا این دو مناسبت میمون را که پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مقارن با آنها بوده است یادآور شدیم؟ دلیل این تذکر را چنین توضیح می‌دهیم که:

در دوران ۱۶ ساله حکومت رضاخان پهلوی و دوران ۳۷ ساله حکومت پسرش، دین اسلام به عنوان دین رسمی کشور در قالب یک مزاحم برای خودکامگی پدر و پسر پهلوی قلمداد شده و روحانیون به عنوان نماد عیان تبلیغ و تبیین دین خاتم، در جامعه مورد اقبال و در نظر حکومت در مقام منتقد، قلمداد می‌شدند. تجربه جریان مشروطه در دوران قاجار به عنوان یکی از تبلورهای نقش آفرینی روحانیون در دفاع از کیان اسلام در جامعه و حق طلبی مردم، اعلان خطری بود برای حاکمانی که نه از طریق قوم و قبیله، بلکه از طریق کودتای مورد حمایت استعمارگران بر تخت جلوس کرده و فاقد هرگونه جایگاه مردمی و حتی حمایتی در نزد سیاست مداران و سیاست پیشگان، بودند. تنها دلگرمی این پدر و پسر بی شک حمایت دول استعمارگری بودند که حمایت‌هایشان بی اجر و مزد نبود. اجر و پاداشی که تنها به انباشتن حساب‌های ارزی از مکیدن خون اقتصاد و نفت مملکت غنی ایران زمین محدود نشده و نقشه صهیون و کلیسا برای از میان برداشتن اسلام نیز در آن عیان بود.

سیاست دین سازی و فرقه پروری، از کثیف‌ترین سیاست‌های دول استعماری شرق و غرب در قبال دین مبین اسلام است که تاریخچه‌ای به قدمت چندین و چند قرن دارد. در دوران پهلوی نیز این سیاست نخ نما که بذر خویش را در زمین جهل و فقر می‌کارد، تداوم داشته و حتی به اوج خود رسید.

دستگاه دین سازی استعمار برای ایجاد موج اسلام هراسی، در جهت جلوگیری از توسعه قلمرو اسلامی و تجزیه آن به ممالک خرد و حکومت‌های ضعیف با حاکمان وابسته و بهره کشی اقتصادی و برده داری نوین از ممالک اسلامی اقدام به فرقه سازی در این کشورها نمود. پشتوانه این حرکت سیاسی، اندیشه یهود و علم کلیسا بود و زور و زر دو بازوی قدرتمند سیاستمداران شیاد غرب و شرق در این امر. که با استفاده از دو نقطه ضعف، جهل و فقر موجود در جوامع اسلامی در اکثر زمان‌ها موفق به ایجاد نمادهای دروغینی از مبانی راستین دین اسلام شده و جامعه را فریفته و یا به خود مشغول داشته است. نتیجه این فرقه سازی ها هیچ گاه به هدف نهایی که همانا نابودی اسلام است منتهی نگردیده و نخواهد گردید، اما ایجاد اختلاف و تفرقه در بین مسلمین (اختلافات قومی و نژادی و فرهنگی و مذهبی)، سوق دادن ممالک به تعرض به مرزهای یکدیگر و راه افتادن مسلمان کشی و برادر کشی، ایجاد تشکیک در اعتقادات جامعه و انحراف جامعه از صراط الله، ترویج غرب گرایی در باورها و رفتارها، تضعیف اقتصادی در سایه ایجاد بحران‌های اجتماعی و فرهنگی، مشغول سازی عالمان راستین به پاسخگویی به شبهات و غفلت آنها از تولید و ترویج علوم حقیقی، پیدایش هرج و مرج و از بین رفتن امنیت عمومی و یافتن بهانه برای لشکرکشی به این ممالک از اهداف ممکن‌الوصول استعمار گران بوده که متأسفانه در اکثر مواقع موفق به نیل به این اهداف شده و نتیجه توطئه‌های خویش را به دست آورده‌اند.

فرقه ضاله بهائیت طبق اسناد موجود جیره خوار رسمی روس و انگلیس بوده و با حمایت‌های بی مانند حکومت پهلوی نه تنها در ایران زمین، بلکه در سایر ممالک نیز در این دوران ۵۳ ساله به اوج آمال و اهداف خود و پدرخوانده‌هایش رسید

فرقه ضاله بهائیت طبق اسناد موجود جیره خوار رسمی روس و انگلیس بوده و با حمایت‌های بی مانند حکومت پهلوی نه تنها در ایران زمین، بلکه در سایر ممالک نیز در این دوران ۵۳ ساله به اوج آمال و اهداف خود و پدرخوانده‌هایش رسید. هدف این نوشتار بیان تاریخ شکل‌گیری بهائیت نیست و در این باب علاقمندان بایستی به کتب متعدد منتشر شده در این باب مراجعه نمایند. اما به طور خلاصه بایستی گفت که بهائیت فرزند دو مکتب شیخیه و بابیه است که با تکیه بر اصل رکن رابع شیخی‌گری و ادعای باب امام زمان بودن علی محمد شیرازی در سال ۱۲۶۰ هجری قمری (۱۲۲۲ شمسی)، بعد از اعدام باب در سال ۱۲۶۶ هجری قمری (۱۲۲۹ شمسی)، توسط میرزا حسینعلی نوری ملقب به بها الله متولد شد.

بها خود را وصی و جانشین علی محمد باب می‌دانست که از ادعای باب بودن برای امام زمان شروع و نیابت و امامت و نبوت را مدعی و در نهایت در ادعای الوهیت توبه نامه نوشت! همین ادعاها در میرزا حسینعلی نوری نیز تبلور یافت و او در سال ۱۳۰۹ هجری قمری فوت کرده و جای خویش به عباس افندی، ملقب به عبدالبهاء داد که تا ۱۳۴۰ هجری قمری (۱۳۰۰ شمسی) در قید حیات بود و بعد از او شوقی افندی تا سال ۱۳۷۴ هجری قمری (۱۳۳۶ شمسی) ریاست این فرقه را برعهده داشت. میراث این سه تن برای فریب خوردگان جاهل چیزی نبود جز: ادعاهای بی اساس در باب نبوت و مهدویت و الوهیت، کتاب‌های بی محتوای اقدس و ایقان، قبله‌ای ساختگی در حیفا، تقدس زایی خیالی برای برخی اعداد، تولد بیت العدل! برای اداره امور توسط ایادی امرالله، عقاید و احکام دور از عقل و مخالف با شرایع الهی و اذکار بی معنی و سست بنیان.

اضافه کنید به این سیاهه واقعیت‌هایی همچون تبعید بزرگان فرقه از ایران و آوارگی در ممالک مختلف، عدم پذیرش توسط دول مختلف و خانه به دوشی مکرر، دزدی و بدنامی طرفداران در کشورهای گوناگون از روی فقر و نداری، اختلافات اساسی درون فرقه‌ای و انشعابات گوناگون (چون ازلی‌ها و دیانی ها و بهایی‌ها)، بی عفتی درون فرقه‌ای و عیان در جامعه، سرسپردگی بی چون و چرا به روس و انگلیس و حمایت متقابل این دول در مشکلات موجود در باب این فرقه در ایران و عراق و عثمانی و احکام سخت و متعدد بزرگان دینی در باب منع مراوده با اهالی این فرقه.

نفوذ بهائیت در دوران پهلوی اول

رضاشاه پهلوی سال‌های ۱۳۰۴ الی ۱۳۲۰ حکومت استبدادی خویش را بر مردم ایران تحمیل نمود و این دوران مقارن بود با ریاست و یا به قولی ولی امر الهی، شوقی افندی بر جامعه بهائیان جهان. شوقی افندی تحصیل کرده دانشگاه آکسفورد انگلستان بود که با کادرسازی منسجم برای فرقه بهائیت در تمامی شهرهایی که دارای ساکنین بهایی بودند و تشکیل محافل ملی بهایی در ممالک گوناگون، با ترفند و حیله دادن پست و مقام به بهائیان در مناطق سکونتی خویش، باعث رونق شدید این فرقه در جهان گردید به گونه‌ای که نوشته‌اند تا سال ۱۳۳۶ هجری شمسی که شوقی افندی در قید حیات بود، ۴۲۰۰ مرکز بهایی در کل جهان شکل گرفته بود. از سوی دیگر او اقدام به ترجمه آثار بهائیان به زبان‌های مختلف نمود و آثار پرغلط بهائیان به زبان عربی را که برای فریفتن مردم جاهل در باب شباهت به آثار اسلامی به این زبان، با عدم رعایت هیچکدام از قواعد ادبیات عرب نوشته شده بودند، را به زبان عرفی بهائیان در مناطق مختلف دنیا تبدیل نمود. طبق اسناد تاریخی نقش بهائیت در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که نخستین قدم برای رسیدن رضا پهلوی به حکومت بود، کاملاً عیان است و معرفی رضاخان میرپنج به عنوان کسی که شایسته مدیریت اوضاع آشفته بعد از قاجاریه باشد، از زبان یکی از بهایی زاده‌های معروف و بهائیان سرشناس یعنی حبیب الله عین الملک (پدر امیرعباس هویدا) بوده است.

رد پای بهائیت در جریان ترور شهید مدرس و تفرقه افکنی در صفوف نهضت جنگل نیز نشان از نقش آفرینی این فرقه در دوران پهلوی اول دارد. رضاخان میرپنج تلاش عین الملک و موقرالدوله و حتی حسن نیکو در معرفیش به دولت انگلیس برای حضور در کابینه کودتایی سیدضیاء را با خوش خدمتی به دول استعماری و توجه ویژه به فرقه ضاله بهائیت نشان داد. این توجه از چند جهت قابل تأمل است. نخست رشد عجیب بهائیت در ایران که بعد از جریان اعدام باب و تبعید بها به نوعی متوقف شده بود و نتایج این رشد به شکل باور نکردنی در دوران ۳۷ ساله پهلوی دوم عیان گردید. دومین نظرگاه نیز بایستی به تغییر علنی در شیوه برخورد حکومت با دین و نمادهای دین داری در دوران پهلوی اول باشد.

آنجا که باستان گرایی جای اسلام گرایی را گرفته و از سویی دیگر اسلام زدایی در کشور از سوی حکومت بنیان نهاده شد. نظام آموزشی به سوی تقابل با روحانیت و ساختار مذهبی جامعه رفته و به عنوان نمونه مدارس و حوزه‌های علمیه از ۲۸۲ باب به ۲۰۶ و طلاب این مدارس از نظر آمار عددی به یک هفتم تقلیل یافت. کشف حجاب نیز از تلخ‌ترین وقایع رخ داده برای دین اسلام در مملکت ایران بود که با نفوذ اجانب در ارکان قدرت و تحکم و استبداد رضاخانی به وقوع پیوست. به واقع دین ستیزی نمود عینی در دوران پهلوی اول داشت و چه چیزی مطلوب‌تر از این برای بهائیان و پدرخوانده‌های روس و انگلیسی شأن.

 

خواندن 368 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی