×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

ورود قره العين به قزوين و اقدام به قتل عمويش

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

ورود قره العين به قزوين و اقدام به قتل عمويش

فلسفه نیکو در بیان راهزنیهای بهائیان

بهائیت در ایران : در مورد زرین تاج یا همان طاهره یا قره العین مطالب بسیاری در پایگاه درج شده ، لکن مطلب زیر مربوط است بیان حسن نیکو در کتاب فلسفه نیکو از ورود زرین تاج به قزوین تا زمان فراری دادن او از این شهر ، که مهمترین محور این مقطع اقدام تروریستی بابیان و شهادت ملا محمد تقی برغانی است .

00000

چون گروه معتزمين به قيادت قره العين به بلده قزوين رسيدند، هنگامه تبليغ و تبشير را گرم نمودند تا قلوب اهالي را به جانب باب متوجه ونرم نمايند. چون چند روزي بدين نمط بگذشت ، پدرش به واسطه حب پدري و فرزندي بركنار شد و عمش براعراض و انكار استقرار گرفت. وهر چند پدر و عمو وسايرين وي را تكليف مي كردند كه دست از اين كار بشويد و با شوهرش ملا محمد امام جمعه طريق سلم وسلام را بپويد و سخن از نشوز( نافرماني و ناسازگاري كردن زن با شوهر) واعراض نگويد، در پاسخ مي گفت: ميان خبيث و طيب و كافر و مؤمن بينونتي [مخالفت] تمام و ضديتي لاكلام است . از اين رو به نافرماني شوهر و تمرد و عصيان برقرار بود. وحتي از اولاد خود صرف نظر نمود. واين معاني باعث رنجش عمويش حاج ملا محمد تقي (كه نه از مشاهير علماء قزوين بل از مشاهير علماي شيعه بود) مي شد و مي كوشيد ، اين گونه اباطيل و اوهام وترهات و خرافات، رواج نگيرد. از اين جهت هر روز كه به منبر برشدي، به كفر والحاد بابيان سخن گفتي. حتي زبان جسارت در حق شيخ (احسائي) وباب دراز نمودي ومردم را از متابعت آنان منع و تحذير( ترساندن) فرمودي وبه شهادت خودبهائيان، قره العين قبل از وقوع حادثه، بعضي از ضعفاي احباب و اصحاب باب را كه در قزوين بودند امر به مسافرت و حركت از قزوين مي دهد؛ مگر شيخ صالح كريمي وابراهيم محلاتي و ميرزا صالح شيرازي كه با قره العين كار همي كردند و براي قتل حاج ملامحمد تقي رأي همي زدند. در خلال آن احوال، ملا جليل ارومي كه يكي از زعماي بابيه و مبشر اين امربود، وارد قزوين گرديد و جهرا به دعوت وتبليغ مشغول و در نهاني با ياران خويش توطئه قتل عموي قره العين را كه خار راه بابيان بود، مي ديد، اتفاقا حاج ملا محمد تقي، مي فرستند وملاجليل را مي آورند كه وي را از شورش تبليغ و بلواي تبشير باز بدارد و او را به ديار خود مراجعت دهد؛ چون ملاجليل به خانه حاج ملا محمد تقي مي رسد، طائفه فرهادي سابق الذكر كه از بابيان بودند، به طور هجوم و جسارت به خانه ملامحمد تقي ريخته و ملاجليل را به خانه خودشان مي برند، سپس قتل حاج ملا محمد تقی را تصميم مي گيرند. پس از آنكه عزم را جزم مي كنند، دو نفر هم براي مباشرت قتل داوطلب مي شوند: يكي ميرزا هادي فرهادي و ديگري ميرزا صالح شيرازي كه در حوالي مسجد به او مي رسند وبا حربه هاي آهنين خود بر سر و رو وشكم وپهلوي او مي زنند. چندان كه يقين بر هلاكت او كرده، فرار مي نمايند. ولي حاج ملا محمد تقي همان ساعت شهید نگرديده وتا سه روز هم زنده بود. وبا آنكه قاتل را شناخته و معلوم بود، معهذا براي آنكه فتنه بخوابد و عطش بابيان به خون او فرو نشيند، كه به ديگران از دست ستم وعدوان نگشايند،وصيت كرد متعرض كسي نشوند كه قاتل را عفو نمودم. وليكن حكومت براي اجراي سياست خويش، متهمين به قتل را كه ميرزا صالح شيرازي و هادي فرهادي و ملاابراهيم محلاتي و شيخ صالح كريمي و يك نفر بابي مجهول ديگر بود، دستگير نمود. هادي فرهادي فرار كرد و به طهران شتافت و ساير بابيان را هم در تحت نظر داشت تا قضيه معلوم گردد. چون مباشرت حضرات در قتل آن معلوم و مسلم شد و قاتلين يقين برهلاك خود نمودند، صالح شيرازي براي نجات سايرين، قدم جسارت و تهور( بي پروائي)فراتر نهاد و در محضر حكومت گفت: كسي را نيازاريد كه فقط من او را كشته و هلاك نمودم. چون از او پرسيدند ، چرا حريۀ ظلم و بيداد را نواختي و عالمي بي گناه را مقتول ساختي؟ چنين پاسخ گفت: او دزدي بود كه چند دانه انگور از تاكستان ابوحنيفه دزديده و بدان ها افتخار كرده و گردن استكبار را بلند نموده و فرستاده حضرت كردگار را انكار مي كند. وبه علاوه مؤمنين وتابعين او را آزار مي نمود؛ از اين رو قتلش لازم واعدامش واجب بود. بالاخره دسيسه صالح براي نجات سايرين چندان مؤثر نشده وامر به قتل هر پنج نفر صادر گرديد.

در خلال آن احوال، قره العين هم براي استنطاق وتحقيقات در تحت نظر حكومت بودوبدين واسطه خيلي آزرده و ملول بود. واز جهت ديگر هم مراسلات متواليه بابيان، متتابع و متوالي بود كه به طرف خراسان گرد آيند و نهضتي بديع بنمايند. وميرزا هادي فرهادي هم به طهران رفته بود وبابيان طهران را كه ميرزا( حسينعلي نوري خبر چين سفارت روس تزار) در رأس آنها قرار داشت، از قضيه قزوين و گرفتاري قره العين آگاه نموده، بابي هاي آن روز،چون اعضاء محفل روحاني بهائيان امروز، چنين رأي مي دهند كه هادي به هر وسيله شده به قزوين شتابد وقره العين را ازاين گرفتاري بربايد. لهذا فرهادي نيز نهاني به قزوين آمده و شبانه به معاونت زنان فاميلي خويش، قره العين را ربوده و به تدبيراتي او را به بيرون قزوين رسانيده وسه اسب حاضر كرده، يكي قره العين و ديگري ميرزا هادي وسومي جهت قلي نام خادم، هر سه سوار گشته و از بيراهه به طرف طهران رهسپار شدند.ويكسر به اندرمان كه قرب شاه عبدالعظيم است وارد گرديده، واز آنجا مكتوبي به ميرزا نوشته واز ورود خود اورا خبر مي دهند.ميرزا نيز از طهران به استقبالشان شتافته و عصري به اندرمان رسيده، پس از بوس وكنار، شبانه به اتفاق يكديگر وارد طهران به منزل شخصي ميرزا(حسينعلي نوري)ميشوند. ( منزل شخصي ميرزا را كه در محله عرب ها مي گويند و به دروغ درروزنامه چهره نماي مصر خبرها نوشته اند، ما درمحل خود حقيقت را ذكر مي كنيم.( مؤلف) وازآن پس با سائر بابيان به طرف بدشت( ناحيه اي وسيع در نزديكي شاهرود) حركت مينمايند . چنانكه به جاي خودگفته آيد.

0000

(فلسفه نیکو جلد سوم صفحه 452 الی 455)

 

 

خواندن 1003 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی