×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

راهنمای دین

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

راهنمای دین

بهائیت در ایران : بکی از بهترین منابع ردیه فرقه ضاله بهائیت اثر ارزشمند راهنمای دین تالیف دانشمند ارجمند علامه كبير آيه الله العظمي آقاي آقا شيخ احمد شاهرودي قدس سره میباشد که در سال 43 برای اولین بار توسط انتشارات حیدری چاپ و منتشر گردیده است.این کتاب در سه قسمت ، مجموعا در 642 صفحه و یک مقدمه با بهره گیری از منابع فقهی و کتب مرجع به بررسی آئین ضاله بهائیت پرداخته است . پایگاه بهائیت در ایران در نظر دارد در آینده نزدیک قسمتهائی از این کتاب ارزشمند را در پایگاه درج نماید . اما برای ورود به این مجموعه ، در صفحات اول کتاب به معرفی مولف پرداخته شده ، که بدلیل اهمیت موضوع ، و اینکه کاربران محترم ضمن آگاهی از شرح حال نویسند ، مطلع باشند که جد مولف گرامی از شهدای حافظ دین بوده که توسط عوامل بهائیت صرفا به اتهام تکفیر این فرقه ضاله به شهادت میرسد . این بخش از کتاب عینا به کاربران محترم ارائه میگردد .

0000

گوشه اي از زندگي يك شخصيت بزرگ عالم اسلام

تاريخ هر ملتي شاهد مرداني بوده است كه زندگي چند روزة دنيا را بازيچه اي بيش نديده و با ديدگا ني تيز بين  جها ني با لا تر و برتر را مشا هده مي نمودند . آنها كسا ني بودند كه سعادت مردم را طا لب بودند و در راه آن مي كوشيدند.

آنها رجال و مردان الهي و روحا ني بودند كه براي سا ختن جا معه اي صالح از هيچ گونه فداكاري دريغ نكرده و با راهنما ئي هاي خود پاية سعادت و شالودة نيك بختي ابنا ء بشر را پي ريزي مي كردند ، و در اين راه هر گونه زحمتي را به جان مي خريدند ، و خود مانند شمعي مي سوختند تا ديگران از نور آن استفاده كنند . به همين جهت آنان حيات جاويدان و ابدي دارند و نامشان هميشه زينت بخش صفحات تاريخ است.

نمونه شاخص اين مردان بزرگ ، مولف اين كتاب مرحوم آيت الله العظمي آقاي آقا شيخ احمد شاهرودي بود كه با نيتي خالص عمري را در ترويج دين و خدمت به اسلام و مسلمين به پايان برد. آقاي آقا شيخ احمد شاهرودي بودآ

مؤلف عاليقدر كتاب با قطع نظر از مقا مات عالية علمي كه داشت ، مردي بود متعصب و متصلب در دين ، پرهيزگار و خدا ترس ، مظهر اخلاق حميده و كمالات نفسانيه ، خوشرو ، خوشزبان ، متواضع و در عين حال با ابهت . مردي بود بي نظر و بي طمع و پاك ، دادرس و غمخوار مردم ، كه به هر يك از حا لا ت و صفات برجستة او در آتيه اشاره خواهيم كرد.

اين عالم رباني در خانة علم و تقوي پا به عرصة وجود گذاشت ، و در مهد علم و فضيلت نشو و نما نمود. براي پي بردن به ريشة خا نوادگي اين مرد روحا ني لازم است يادي از جد امجد و پدر عالي مقام ايشان كرده مختصر از حا لات آن دو بزرگوار را بنويسيم.

جد والا مقام مؤلف : عالم رباني مرحوم حجه الا سلام و المسلمين آخوند ملا محمد كاظم خراساني اعلي الله مقامه الشريف از علما ء و فقها ء خطة خرا سان و مظهر تقوي و فضيلت و در كمالات نفسانيه كم نظير بود. وي از محضر و مجلس درس فقيه عصر خود مرحوم صاحب رياض استفاده نموده و از آن سر چشمة علم و فقا هت كسب فيض كرده بود.  [1]

او عالمي بسيار متواضع و فروتن بود ، با مردم مثل يك شخص عادي نشست و بر خاست مي كرد ، و در انجام حوا ئج آنها سا عي و كوشا بود.

جريان اقا مت اين عالم بزر گوار در شاهرود بدين قرار است كه ايشان براي زيارت عتبات عاليات به اتفاق جمعي از اهالي خراسان حركت ميكنند ، در شاهرود كه در راه مسا فرين قرار دارد ، وارد و در خارج شهر منزل مي نمايند . مردم شا هرود كه معمولا براي ديدار زا ئرين يا داد و ستد با آنها به منزلگاه آنها مي رفتند ، اين عالم بزرگوار را در اين قافله زيارت مي كنند و مجذوب و مفتون او مي شوند و تقا ضاي توقف بيشتري را از ايشان مي نمايند. مرحوم آخوند با تقاضاي آنها براي اقامت چند روزي موافقت مي كند ، ولي اهالي با اصرار زيادي در خواست اقامت بيشتر بلكه دائمي او را مي نمايند ، آن مرحوم از نظر رفع مسئو ليت ديني دعوت اهالي را اجابت كرده و در آن شهر اقامت میگزيند و به وظائف روحاني می پردازد ، حوزة درسي تأ سيس كرد و به درس و بحث علمي اشتغال ورزيدند، و در مسجد امام حسن (ع) كه قديمي ترين مساجد شاهرود است با اقامة جماعت و نشر احكام دين و فصل خصومات بين مسلمين همت گماشت.

يكي از وقايع دوران زندگي اين روحا ني بزرگ ، ملا قات او با سران بابيه بود كه با لاخره به شهادت او منجر گرديد. و اجمال اين واقعه كه قسمتي از آن را مورخين ضبط كرده اند اين است كه ملا حسين بشروي با قره العين وعده اي اززعما ء با بيه از خراسان به شاهرود مي آيند در خارج شهر منزل مي نمايند  ، و ملا حسين بشروي با مرحوم آخوند ملا قات كرده و از عقيدة دروني خويش او را مطلع مي سازند مرحوم آخوند با او مناظره و مبا حثه مي كند و بشروي را بر اين عقيده سرزنش مي نمايند ، و حتي شنيدم كه روي ايمان و عقيدة خود تقا ضاي مبا هله با او را مي كند . در ناسخ التواريخ حا لات قا جاريه ص 59 در شرح حال بشروي مي نويسد :

‹‹ بعد از ورود در آن بلده به سراي ملا محمد كاظم مجتهد شاهرود در آمد و اورا به كيش خويش خواندن گرفت ، ملا محمد كاظم از اصغاي كلمات او كه با شريعت بينونتي تمام داشت ، بر آشفت و زبان به دشنام او باز كرد و عصا ئي كه در دست داشت فراز برده برسر او فرود آورد ، و بفرمود تا در زمان او را و اصحاب او را از شهر اخراج كردند  ›› .

اين جريان موجب شد كه بشروي و اصحاب او كینة مرحوم آخوند را در دل بگيرند و او را به قتل برسانند . مرحوم آيه الله سيد محسن امين عا ملي در ترجمة مرحوم آخوند ملا كاظم چنين مي نويسد. [2]

‹‹ الملا كاظم ابن الله وردي الخرا ساني ثم الشاهرودي ، كان من اجله العلما ء فقها و اصو لا . نزل شاهرود واتفق بينه و بين دعا ه الفرقه البا بيه مناظرات ، فكمن له احد هم و كان رجلا من قواد النظام تركيا " او كرما نيا " و قتله في خارج شاهرود غليه ، و كان رحمه الله في جا نب من الورع و الزهد و ترويج الدين ، و هو الذي احيا بلده شاهرود بميا من انفا سه ، و اسس مدرسه لطلبه العلم و خلف ولده الحاج الملا محمد علي والد الشيخ احمد الشاهرودي المذكور في حرف الالف .[3]

اين بود اجما لي از تاريخ زندگا ني اين عالم رباني و مجاهد راه دين رضوان الله عليه .

والد عاليقدر مؤلف : مرحوم علا مة محقق ، جا مع المعقول و المنقول آيه الله العظمي حاج ملا محمد علي قدس سره معاصر مرحوم شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه بود. اين عالم جليل ابتداء در اصفهان به تحصيل اشتغال داشت و فلسفه و كلام را در آنجا فرا گرفت ، و پس از آن براي ادامة تحصيلات به عتبات عاليات مشرف شد و در بحث صاحب ضوابط  ، حاضر گشت.

اين عالم جليل نه تنها در فقه و اصول مبتحر بود بلكه در فلسفه و حكمت و كلام و حديث و عر فان اطلا عات وسيعي داشت ، كه تأليفات ايشان در هر يك از اين علوم از ماية علمي اين علا مة بزرگوار حكايت دارد. در دعا و زيا رات نيز تأ ليفات نفيسي دارد، از جمله شرح زيارت هفتم حضرت امير المؤمنين (ع) كه با بيا ناتي فلسفي و عر فا ني متكي به اخبار ، كلمات پر مغز و جملات مشكل اين زيارت را شرح داده است.

غالب او قات اين عالم بزرگوار مصروف به بحث و تأليف و تصنيف كتب علمي و ديني بود و در رد اديان و مذاهب باطله كتا ب ها ئي از خود به يادگار گذاشت .

مرحوم آيه الله سيد محسن امين در اعيان الشيعه ( ج 46 ص 34) يادي از اين عالم جليل كرده و مي نوسيد  :

‹‹ الملا محمد علي بن ملا كاظم بن الله وردي ( عطا ء الله ) الخرا سا ني ثم الشاهرودي توفي سنه 1293 عالم زاهد جليل . قرأ في اصفهان و له نحوا من 52 مؤلفا" في الفقه و اصو له و الحديث و الكلام ، منها (1) كتاب الرد علي ال خبا ريين ( 2) شرح رسا له السير و السلوك للمحقق الطو سي (3) كتاب في العا ء كبير ( 4) كتاب القضا ء (5) عصا ره الفقا هه في المهمات الفقيهه (6) البوراق الحيدريه في احوال الا ئمه . خلف الشيخ حسن الزاهد و الشيخ احمد الشاهرودي العالم و غير هما . ويروي با لا جازه عن صاحب الضوابط ›› .

تأليفات اين عالم متبحر ظاهرا" از آنچه مرحوم امين ذكر فر موده بيشتر است ولي چون در نجف و شا ­هرود و مشهد پراكنده است بدرستي نمي توان احصا ء نمود و ضبط كرد ، زيرا اكثر او قات خود را حتي در مسا فرت به تأ ليف و تصنيف مي گذراند.

و نظر بارادت كم نظيري كه به ساحت مقدس مولا امير المؤمنين (ع)و زيارت آن حضرت داشت غالب از ايام عمر خود را در نجف اشرف مي گذرانيد ، و به عبادت و رياضت و تكميل نفس مشغول بود ، ادب و احتراماتي را كه نسبت به آن حضرت انجام مي داد از كمتر كسي مشهود شده است . او مدتها در جوار مولايش زندگي كرد تا به استدعاء اهالي شا هرودي  و اصرار مراجع بزرگ مانند مرحوم آيه الله العظمي آقاي حاج ميرزا حسن شيرازي قدس سره (كه به ايشان محبتي فوق العاده داشت ) به شاهرود مراجعت نمود ، ولي با قلبي سوزان و چشمي گريان از مفارقت مولايش ، و پس از ورود به شاهرود و در زندگي او به پايان رسيد و بعد از چهل روز روح شريفش به عالم قدس پرواز كرد ، رخلت اين عالم جليل در سال 1293 قمري بود .

اين عالم بزرگوار از اين جهان رخت بر بست ولي سه ستارة در خشان علم و هدايت از خود به جاي گذاشت .

يكي مرحوم خلد آشيان حجه الاسلام والمسلمين آقاي شريف العلما ء اعلي الله مقامه ، كه از تلامذة مرحوم آيه الله حاج ميرزا حبيب الله رشتي بود و پس از آنكه تحصيلات خود را به پايان رسانيد و به مدارج عاليه نائل گشت به موطن خود شاهرود مراجعت نمود و رياست روحاني و سياسي آن بلد راعهده دار شد ، در دوران حيات خود با پاكي و بي نظري با مناعت طبع به حل و فصل امور مردم مشغول بود تا در سال 1325 قمري از دنياي فاني به عالم باقي رحلت فرمود .

و ديگر مرحوم فردوس و ساده عالم زاهد رباني حجه الاسلام آقاي آقا شيخ حسن طاب ثراه ،عالمي بود با زهد و ورع و تقوي ،گوشه گير ، معرض از دنيا ،مثالي بود از فضيلت و تقوي ، در امور اجتماعي دخالت نمي كرد و به حالت انزوا به سر مي برد و به طاعت و عبادات سرگرم و خوشدل بود تا در سال 1333قمري از اين جهان فاني به عالم باقي رحلت نمود و به مواليش ملحق گرديد .

سوم علامه محقق ، بحر مواج علم و درايت ، مؤلف عاليقدر اين كتاب است كه در سال 1281 قمري پا به عرصةوجود گذاشت ، و در پانزدهم محرم سال 1350 قمري اين چراغ تابان علم و هدايت به خاموشي گرائيد . شرح حال و زندگي اين روحاني عالي مقام از عهدة نگارنده خارج است ، و نيز در اين مختصر نگنجد . اين فقيد سعيد در دامان پدري مانند والد عاليقدرش تربيت شد ، و فضائل نفساني و كمالات اخلاقي را از وي آموخت ، دوران تحصيلات مقدماتي را در شاهرود گذراند ،و براي تكميل تحصيلات خود با برادر بزرگوارش مرحوم آقاي آقا شيخ حسن به مشهد عزيمت نمود ، و در آنجا نزد اساتيد فن به قرائت سطوح اشتغال ورزيد ، و با قريحة سر شاري كه داشت در مدت كوتاهي از سطوح فارغ گشته و براي ادامة تحصيلات به عتبات عاليات مشرف گرديد ، اوايل در بحث مرحوم آيه الله حاج ميرزا حبيب الله رشتي و بعدا" در محضر آيه الله العظمي آقاي آخوند ملا محمد كاظم خراساني قدس سر هما حضور مي يافت ، ودر اندك مدتي از مبر زين شاگردان ايشان شناخته شد ، و با آن قريحه و استعداد كم نظيري كه دارا بود در حوزة درسي و علمي نجف مشار با لبنان گرديد ، و مورد تعجب بود كه چگونه در حداثت سن و در مدت كوتاهي به اين مقام علمي نائل شده است .

بعد از مدتي به ايران مراجعت نمودند و در شاهرود حوزة درسي بر قرار كرده و شاگرداني مانند آيه الله حاج سيد محسن اشرفي رحمه الله عليه و ديگران تربيت نمودند ، و شاگردانش وقتي به حوزة علمية نجف وارد شدند از فضلاء به نام آنجا خوانده مي شدند .

مرحوم آقاي آقا شيخ احمد در اصول يد طولائي داشت ، و فقيهي متبحربود تأليفات زيادي در هريك از مباحث فقه واصول ازايشان باقي مانده كه متأسفانه بطبع نرسيده : نوشته ها واحكامي كه درفصل خصومات ازايشان ديده مي شود حكايت از شرح صدرفوق العاده وفقاهت اين عالم متبحرمي نمايد ، او داراي استقامت سليقه و حافظة فوق العاده بود ، تنها  يك مرد فقيه يا اصولي نبود بلكه عالمي بود كلامي ، در اديان و مذاهب مطالعات زيادي داشت ، و كتابهائي در رد اديان باطله مانند بهائيت و مسيحيت تأليف فرموده است :

يكي حق المبين در رد بابيت و بهائيت كه كتابي است جامع و استدلالي و در سال 1334 قمري به طبع رسيد.

ديگر از ازاله الاوهام رد يكي از فضلاي نصاري كه كتابي به نام « ينابيع اسلام » در رد اسلام نوشته ، و به خيال فاسد خود مي خواسته منابع دين اسلام را معرفي كند ،و ايشان اوهام فاسدة اين مسيحي را با بيانات منطقي و استدلالي ازاله فرموده و لذا به « ازاله الاوهام » ناميده شده ، ودر خاتمه اثبات كرده اند كه سرچشمة مسيحيت كنوني بت پرستي است .

و ديگر همين كتاب كه قرائت مي فرمائيد كه مؤلف با دلائلي متقن تارو پود بهائيت را برباد داده است.

و يكي ديگر از تأليفات نفيس اين عالم بزرگوار كتاب مدنيه الاسلام روح التمدن است كه در آن اثبات نموده كه روح مدنيت حقيقيه را بايد در تمدن اسلامي جستجو كنيم ؛ در زناشوئي ، تعددزوجات ، حجاب ، آداب معاشرت ، قصاص ، اقتصاديات ،حكميت اسلام بين سرمايه داري و اشتراكي ، وبسياري از مسائل ديگر در اين كتاب از آنها بحث شده ، وانتقادات و ايراداتي را كه براسلام كرده اند همه را متعرض گشته و با دليل و برهان از آنها جواب داده اند . اين كتاب در سال 1346در نجف به طبع رسيد .

صاحب اعيان الشيعه دربارة آيه الله شاهرودي مي نويسد [4]

« كان عالما" ، فاضلا"،متكلما"، بحاثا" ، مناظرا"، مجاهدا" في دفع الشبهات له تآليف »« كثيره في رد الفرق المخالفه للاسلام و قد طبع بعضها ،منها كتاب « مدنيه الااسلام » « روح التمدن » مطبوع » .

ونيز آيه الله طهراني در « الذريعه » [5] از اين عالم عاليقدر ياد مي كند به اين عبارت :

« ازاله الاوهام في الرد  علي ينا بيع الاسلام للعلامه الشيخ احمد ابن المولي محمد علي  ابن المولي محمد كاظم الشاهرودي المتوفي حدود سنه 1349 كان هو و والده وجده  من اعلام العلما و لهم تصانيف ياتي ذكرها في محالها ، والينا بيع الفه بعض النصاري  في عصرنا ردا" علي الديانه الاسلاميه و طبعه و نشره،فازال المولي المذكور في هذا  الكتاب اوهام و الحق باخر ما استخر جه من كتاب ترجمه العقائد الوثنيه من الامور  السته التي هي اصول الديانه النصرانيه » .

براي اثبات مقام علمي اين عالم بزرگ نيازي نيست كه به كلمات و شهادات بزرگان و اعلام استشهاد نمائيم ، هر كه او را ملاقات كرده ويا آثارش را ديده مقام علمي وي را شناخته است .

اين اجمالي بود از مقام علمي اين عالم جليل .

و اما از نظر وضع اجتماعي ، پس احتياجي به شرح و بسط ندارد ، از رحلت آيه الله شاهرودي زمان زيادي نگذشته ، پيرو جوان ، خودي و بيگانه رياست عامةروحاني و سياسي اين مرد بزرگ را ديده و شنيده اند ، او نه تنها در حوزة شهرستان شاهرود مرجعيت داشت ، بلكه در خطة خراسان ملاذ و مرجع بود ،و حل وفصل مهام امور مردم به دست ايشان انجام مي شد ، اين مرجعيت به طوري بود كه رئيس عدلية وقت به طهران گزارش داد كه « با بودن آقاي آقا شيخ احمد در عدليه را بايد بسته ديد زيرا همة مردم متوجه ايشان هستند » .

مرجعيت اين مرد روحاني تنها در قضاياي مهم اجتماعي نبود بلكه در امور جزئيه نيز مرجعيت داشت ، خانة او پناهگاهي بود براي عموم مردم از جميع طبقات .

او براي انجام حوائج مردم از اذان صبح تا پاسي از شب حاضر و مهيا بود ، و حاجب ومانعي از براي ارباب رجوع نبود . ظهر كه براي صرف لقمة ناني به اندرون مي آمد ، باز زنهاي فقير و مستمند دور او را گرفته و عرض حاجت مي كرد ند ، او هم با اينكه خسته و كوفته به نظر مي رسيد معذالك با خوشرويي با دادن پول نقديا حواله آنها را دلشاد مي كرد.

به مردم بسيار رؤوف و مهربان بود ، اگر كوچكترين تعدي و تجاوزي را نسبت به فردي از افراد مي ديد به شدت ناراحت مي شد و تا رفع ظلم از او نمي كرد آارم و قرار نداشت . اين مرد روحاني پدري بود مهربان براي آن  سامان و شهرستان و از هيچگونه فداكاري در راه رفاهو آسايش مردم دريغ نداشت ، بهتر بگوئيم : او خود را وقف اجتماع كرده بود و آسايش مردم را به راحتي خود مقدم مي داشت .

خدمات ذي قيمت اين روحاني عاليقدر نزد اشخاص حقشناس فراموش شدني نيست ، در سال قحطي بعد از جنگ بين المللي اول كه گندم و خواروبار به قيمت سرسام آوري بالا رفته بود ، ودر نقاطي مانند طهران و مشهد و غيره كنار خيابانها را نعشهاي فقراء پوشانده بود ، نان (اگر بود) به قيمت گزافي خريداري مي شد در چنين سالي اين غنخوار مردم همت گماشت و از محبوبيت و نفوذ و قدرت خود در راه آسايش مردم حداكثر استفاده را كرد ، ثروتمندان و مالكين را به فداكاري دعوت نمود ، و پول و گندم براي بينوايان جمع كرد و نان به طور رايگان به حد وفور در اختيار مستمندان گذاشت ، وبراي ساير مردم نان را در قيمت يك من چهار ريال تثبيت كرد ، كه هيچ طبقه از مردم دچار سختي نشدند .

مردم شاهرود هم چون رأفت و محبت و فداكاري اين مرد بزرگ را ( آنهم با بي طمعي و بي نظري ) احساس كرده بودند از صميم قلب به حضرتش ارادت مي ورزيدند و با جان و دل او را دوست داشتند ، هنگامي كه مريض مي شد با نگراني در محله و كوچة « آقا » جمع مي شدند ختمها مي گرفتند ، صدقات مي دادند . و موقعي كه مي خواست مسافرتي نمايد شهر تعطيل عمومي در بدرقة او صداها به ناله و ضجه بلند بود ،و هنگامي كه از سفر بر مي گشت ، مردم دست از كسب و كار مي كشيدند ، و با شادي غير قابل وصفي مسافت هاي زيادي به استقبالش مي شتافتند و در راهش از جان و دل قربانيها مي كردند . غير اين هم نمي بايست از مردم ابراز شود ، زيرا او خود را بود براي خدمت به مسلمانان وقف كرده ، البته متقابلا" مردم هم بايد به چنين عنصر فداكاري ارادت بورزند .

در اينجا به صراحت لهجه بايد بگوييم : حقوق عظيمة مرحوم آيه الله آقا شيخ احمد بر مسلمين و به خصوص اهالي شاهرود غير قابل جبران است ، خدمات اين مرد بزرگ به عالم اسلام بر كسي پوشيده نيست ، تأليفات حضرتش را در رد اديان باطله مانند بهائيت و مسيحيت نوعا" خوانده و ديده اند ، اين مرد بزرگ با زبان خود ، با قلم و قدم خود ، به اسلام ومسلمين خدمت مي كرد ، او از مرزدازان بزرگ كشور اسلام بود .

براي نمونه يكي از خدمات عاقلانة اين مرد بزرگ را براي شما مي گوييم :موقعي كه عده اي از فرقة ضاله به كمك بعض مآمورين انتظامي مي خواستند كسب قدرتي نمايند ، و مردم از اين جريان بسیار ناراحت و عصباني بودند ، و بلوائي در شرف وقوع بود ، اين روحاني عاقل و سياس مردم را اولا"به آرامش و حفظ انتظامات دعوت كرد ، و ثانيا" در طي بياناتي دستور داد كه با آنها معاشرت ننمايند ، با تجار و كسبة آنان دادو ستد ننمايند ، متهمين را به حمامهاي خود راه ندهند ، و خلاصه مبارزة منفي نمايند . روي نفوذي كه آن مرحوم داشت مردم همين نحو عمل كردند و در مدت كوتاهي اين عده مجبور به هجرت شدند .

نظائر اين خدمات زياد است كه ذكر تمام آنها را لازم نمي بينيم .

از نظر اخلاقي و ديني اين مرد روحاني بهترين مربي براي مردم بود ، مواعظ و نصايحش گفتار تنها نبود ، بلكه قلب او ، اعضا و جوارح او همراه با زبانش بود گفتار و اعمالش بهترين وسيلة تربيتي براي مردم بود كه به آداب و سنن مذهبي آنها را بار آورده بود .

اين مرد بزرگ روحاني با تمام قوا از منكرات ديني جلوگيري مي كرد . و از قدرت و نفوذ روحاني و سياسي خود حد اكثر استفاده را در اين باره مي نمود . اين مربي روحاني هم خود به وظائف عباديه قيام داشت ، و هم مردم را به انجام امور عباديه دعوت مي كرد . مردم طبق قانون طبيعي « الناس علي دين ملو كهم »از قائد و سرپرست خود تبعيت مي كردند .

به عنوان نمونه : ايام البيض ماه رجب را هم خود روزه مي گرفت ( با آن ضعف و ناتواني كه داشت ) و هم مردم را به روزه و دعا دعوت مي كرد ، به طوري كه اين سه روزه ماه رمضان كوچكي بود .

عصر روز عرفه در مسجد حاضر مي شد و اجتماعي از مردم تشكيل مي داد و خود شخصا" با صداي بلند دعا مي خواند ، هم خودش گريان بود و هم مردم را به گريه مي آورد . نوافل و تهجد هاي شبانة او هيچگاه ترك نمي شد ساعاتي قبل از فجر براي نيايش به درگاه خدا بر مي خواست و تا طلوع صبح با خداي خود مشغول به راز و نياز بود ، و سپس با صداي بلند و گيراي خود اذان مي گفت ، و پس از آن براي اداء فريضه روانة مسجد مي شد ، در ايام متبر كه ، پس از نماز منبر مي رفت . منبري داشت علمي ، تحقيقي،عرفاني ، تطبيقي ، و گاهي سياسي ، سخنراني فصيح ، و خطيبي بليغ و در خطابه و حماسه بي نظير بود ، در پايان منبر ذكر مصيبت مي كرد ولي علمي ، اگر مانند آيه الله شوشتري صاحب « خصائص ـ الحسينيه» نبود قطعا" تالي آن عالم رباني بود . نوشته هاي او در اين قسمت حاكي از دقت و تحقيقات بي نظير او در « مصائب » است .

ايمان عجيبي به خاندان عصمت و طهارت داشت . ايمان عميق او به ائمه اطهار (ع) از خلال كلمات او در كتبي كه تأليف كرده به خوبي معلوم مي شود . در تعظيم شعائر ديني با حرارت زائد الوصفي ساعي و كوشا بود در پيشا پيش دستة سينه زن براه مي افتاد و مانند يك نفر شخص عادي سينه مي زد .

اين مرد بزگ بسيار متعصب و متصلب در دين بود تصلب ديني او را از قلم او درتأليفاتش مانند « مدينه الاسلام روح التمدن » يا كتب ديگرش ملاحظه مي كنيد . در قضية تبعيد مراجع و آيات عظام از عراق به ايران آرام و قرار نداشت ، تحصن در تلگراف خانه و مخابرة تلگراف حاد نشانه اي از تأثرات و ناراحتي روحي او بود اگر منكري از منكرات ديني را مي ديد فوق العاده ناراحت مي شد ، به طوري كه آثار عصبانيت در سيما و قيافه اش به شدت ظاهر مي گرديد . او درراه ترويج دين و امر به معروف و جلوگيري از منكرات و فحشاء فداكار بود . در اواخر حيات و زندگيش كه تحولاتي در مملكت ايجاد و روحانيت در مسلوب القدره شد ، بسيار ناراحت بود و رنج مي كشيد ، غصه مي خورد ، و نمي توانست كاري انجام دهد و همين غصه ها و تأثرات سبب مرگش شد ، و خلاصه آنكه مرد خدا و مرد دين بود .

يكي از خصال حميدة او عزت نفس او بود ، بي طمع و بي نظر و پاك دامن بود . با آن مرجعيت تامة مطلقه كه درآن خطه داشت اگر مي خواست به طور مشروع از موقعيت ها ئي كه برايش پيش آمده بود استفاده نمايد مي توانست مال فراواني اندوخته كند كه بعد از خودش اولادش براي هميشه متنعم باشند ولي او از دنيا رفت و قرض فراواني براي آنان به جاي گذارد ، عزت نفس و مناعت طبع آن مرد بزرگ كجا اجازه مي داد كه اندوخته و ذخيره اي نمايد ؟

هدا يا و تحف اشخاص بزرگ و ثروتمند را كمتر قبول مي كرد آن هم در صورتي كه احراز مي كرد بي شائبه است.

منزل او اگر چه محط رجال بزرگان بود و آيات و مراجع بزرگ برايشان ورود مي كردند و پذيرائي هايي مجلل و آبرومند از آنها مي نمود ولي وضع زندگي داخلي و معاش اين مرد بزرگ بسيار محقر بود ، به نان و پنير و كشك سرد قناعت مي ورزيد ، وجوه شرعيه را اكثرا" دريافت نمي كرد و نزد صا حبان آن با قي مي گذاشت تا به فقرائي كه حواله مي داد  بد هند .

اين مرد عاليقدر ، تنها يك رجل رو حا ني نبود بلكه يكي از رجال بزرگ سيا ست به شمار مي رفت ، مردان سيا سي كه از شاهرود عبور مي كردند و براي درك زيارتش شرف ياب محضرش مي شدند از احاطة اين مرد روحاني به امور سياسي تعجب مي كردند ، با آن كه بعض اين افراد با ايشان اختلاف سليقه داشتند ولي از نظر سيا سي از مؤ منين به محضرش بودند.

رجل بزرگ روحانيت و سياست مرحوم آقاي آقا سيد حسن مدرس اعلي الله مقامه الشريف كه از مردان بزرگ سيا ست بود ، و به احدي حق نمي داد كه در برابر او در سيا ست عرض اندام نمايد ، ايمان سيا سي به اين عالم روحا ني داشت و از دوستان صميمي ايشان بود.

در بين مراجع تقليد وقت هر زمان صحبت از موضوع « طراز » به ميان مي آمد اول شخصي را كه بدون ترديد متفقا" نسبت به او نظر موافق مي دادند آقاي آقا شيخ احمد بود ، زيرا او را با قطع نظر از مقام علمي و تقوي ، يك مرد عاقل و خبير و بصير مي دانستند ، و روي همين جا معيت ايشان بود كه مراجع بزرگ تقليد نسبت به ايشان فوق العاده علاقه مند بودند ، و مخصو صا "بين مرحوم آيه الله العظمي آقاي برو جردي قدس سره و ايشان محبت فوق العاده اي بود و دربارة ايشان مي فرمودند كه : « مرحوم آقاي آقا شيخ احمد فخر شيعه بود » .

زماني كه علماء بزرگ اصفهان به زعامت مرحوم آيه الله حاج آقا نور الله براي پاره اي از مسا ئل و موضو­­عات ديني در قم اجتماع كرده بودند نظر آيه الله اصفهاني و آيه الله نا ئيني قدس سر هما بر اين شد كه يكي دو نفر رو حا ني متقي و خبير و بصير و وارد به اوضاع سياسي ، راجع به مسائل روز با شاه فقيد مذاكره نمايند تصا دفا" اين جريان موقعي بود كه مرحوم آيه الله العضمي آقاي برو جردي و آيه الله شاهرودي در نجف مشرف بودند . آقايان مراجع اين دو مرد بزرگ را براي انجام آن شا يسته ديدند و به همين جهت روي اهميت موضوع اين دو بزرگوار مصمم شدند كه براي اين مسا ئل مهمة ديني به ايران حركت نمايند ولي متأ سفانه بر اثر بر خورد به مانعي اين مسا فرت عملي نگرديد ، و پس از مدتي كه عازم ايران شدند هر يك در راه دچار وضع خا صي شدند و مرحوم آقاي آقا شيخ احمد مدت ده روز در قصر شيرين اجبا را" متوقف شدند كه شرح آن طولاني است و از آن در مي گذرم.

بدون شك اين مرد روحا ني مؤيد من عند الله بود ، و با آن كثرت مشا غل كه تمام او قا ت او را فرا گرفته بود معذلك به تأليف و تصنيف موفق بود ، و كتا بها ئي در موضوعات و مسا ئل مختلفه از فقه ، اصول ، فن اخلاق ، حديث ورد اديان و مذا هب با طله تأليف كرد.

و آنچه كه از آنها به طبع رسيده چهار كتاب است كه قبلا " از آنها ياد كرديم . اين اجما لي بود از شرح زندگا ني مؤلف عاليقدر اين كتاب كه نگارش يافت .

***

و براي تكميل اين ترجمه مناسب است كه از اولاد اين مرد بزرگ نيز نامي برده شود. اولاد ذكوري كه از ايشان در رشتة علمي باقي ماند دو نفر هستند.

اولاد اول ایشان حضرت حجه الا سلام و المسلمين آقاي حاج شيخ عبد الله مهدوي . كه به زيور علم و عمل آراسته ، و بي نياز از تعريف و توصيفند. در سال 1321 هجري قمري در شهرستان شاهرود تولد يافته و پس از پايان دوران تحصيلات مقدماتي خود در شاهرود عازم مشهد گرديد و در محضر اساتيد فن و مدرسين به سطوح اشتغال ورزيدند و در سال 1340 به شاهرود مراجعت و در مدت يك سال توقف خود در شاهرود از بحث والد عاليمقامش استفاده كردند ، و پس از آن به ارض طيبة قم مشرف و در محضر آيات عظام آقاي حاج شيخ عبد الكريم و آقاي نا ئيني رضوان الله عليهما ( در آن موقع آيات و آقايان نجف به ايران تبعيد شده بودند ) حاضر شدند مدت توقف ايشان در قم دو سال طول كشيد و پس از آن براي ادامة تحصيلات خود عازم نجف اشرف گشته و در آنجا ابتدا ء در بحث آيه الله آقا ضيا ء الدين عراقي حضور مي يافت و سپس از محضر آيه الله العظمي نا ئيني استفاده مي نمود. و به سال 1350 بعد از ارتحال حضرت والدش به شاهرود مراجعت و به تدريس فقه و اصول و انجام وظائف روحانيت اشتغال ورزيدند و تدريجا "خا صه بعد از قضا ياي شهريور 1320 مرجعيت مهم روحاني و سياسي و اجتما عي پيدا كردند ، و در خانه پدر خود را باز نگه داشته و همان طور كه رويه و شيوة پدر عاليمقامش بود با بي طعمي و بي نظري بر تق و فتق ا مور مردم شاهرود پرداختند و با خوشروئي از مرا جعين و ارباب حوا ئج استقبال مي نمودند. هر كس بر خوردي با ايشان كرده به سجا ياي اخلا قي اين مرد وارسته پي برده است ، همه كس به عفت و درستي و پا كي و پاكدامني او را مي شنا سند . به مهمان نوازي و در خانه باز معروف هستند ، و تا آنجا كه من اطلاع دارم خدمات اين عالم مجهول القدر نسبت به مسلمانها ي شاهرود فراموش شدني نيست.

در غائلة بهائيه سال 1323 شمسي كه عده اي مسلمان بي گناه زنداني و به محكمة جنائي احضار و دعوت شده بودند ، او تنها كسي بود كه آرام و قرار نداشت ، و با نامه ها و تلگرافات مراجع روحاني و سياسي را به فعاليت وا داشت تا آنكه قضات شريف و عاليقدر محكمة جنائي حكم برائت اين متهمين را صادر نمودند ، اقدامات مؤثر اين مرد را هم شاهرودي ها برأي العين ديده اند و هم طهراني ها از آن باخبرند .

نمونة ديگري از خدمات اين مرد خدمتگذار ، مقاومت ايشان در برابر بعض احزاب سياسي ضد دين ، مانند حزب منحلة توده بود كه عناصري اخلالگر از اين حزب دامنة فعاليت خرابكارانة خود را به فرنگ كشانده ، و جوانان مدارس و مردم مسلمان شاهرود را با ارعاب و تخويف و چاقو كشي به عضويت حزبي دعوت مي كردند ، و حتي جرئت و جسارت را از حد گذرانده به مقدسات ديني اهانت مي نمودند ، معظم له با شهامت و شجاعت كم نظيري براي طرد اين عناصر اخلالگر دست به فعاليت زد ، مسجد و محراب را ترك نمود و اعلام داشت تا موقعي كه اين عناصر فاسد طرد نشوند به جماعت حاضر نخواهم شد ، و بر اثر آن هيجاني در مردم توليد شد و فرماندار وقت شوراي شهرستان را تشكيل داد و حتي در يك روز دو بار اين شورا تشكيل گرديد ، و با فشار ايشان شوراي محلي تصميم به اخراج اخلالگران گرفت و آنرا عملي ساخت .

اين يكي دو فقره نمونه اي بود از خدمات اين روحاني خدمتگزار در راه دين . و به طور خلاصه ايشان هميشه سينة خود را سپر بلاي حوادث قرار مي دادند ، و در راه خدمت به خلق با روحي خستگي ناپذير از هيچ نوع فداكاري دريغ نداشتند ، ورنجها و سختيها را در راه آسايش مردم تحمل مي كردند و روي همين خدمات ، اهالي شاهرود احترام خاصي نسبت به ايشان قائلند و اكثرا" او را دوست مي دارند .

دومين اولاد ذكور مرحوم آقاي آقا شيخ احمد طاب ثراه جناب آقاي اسد الله غروي است كه سالها در لباس روحانيت بود و به فرا گرفتن علوم ديني از فقه اصول نزد اساتيدي اشتغال داشت ولي بالاخره  بر اثر عدم مساعدت روزگار و وضع محيط اجبارا" به استخدام دولت در ثبت اسناد درآمد ، وظائف محولة خود را در پستهاي مختلف در مشهد ، طهران و اكثرا" در شاهرود انجام مي داد و سرانجام يكي دو سال است كه متقاعد گشته اند ، در دوران اشتغال به كار با درستي و بي طمعي و بي نظري انجام وظيفه مي نمودند ، و با داشتن پستهاي حساسي معهذا نه تنها اندوخته و ذخيره اي براي خود نكرد بلكه با قرض فراواني ادارة مربوطه را ترك گفت ، البته اين عزت نفس و طبع بلند را از والد عاليقدرش به ارث داشت.

***

اين بود ترجمة مختصري از يك مرد بزرگ عالم اسلام ، مؤلف عاليقدر اين كتاب .

اكثر مردمي كه نام ايشان را شنيده و يا شخص ايشان را ديده اند از مقامات علمي و تقوي و خدمات و زحمات او در راه اسلام و مسلمين بيش از آنچه كه نوشته شد دربارة او قائلند ، و اهالي شهرستان شاهرود به طور كامل بر اين مطلب اطلاع دارند .

در خاتمه از ذكر اين نكته ناگزيرم كه براي قسمتي از حالات خصوصي اين فقيد سعيد و خاطراتي ازآن مرحوم در بعض مسائل اجتماعي و سياسي از آقا زادة ايشان حجه الاسلام آقاي حاج شيخ عبد الله كسب اطلاع كردم .

1و 11 و 43  برابر 18 شوال 1384

سيد كاظم موسوي

 



[1]- الذريعه ج7 ، 37.

[2]2- اعيان الشيعه، ج 43 :92

[3] - ترجمه: ملا كاظم از بزرگان علما بود در فقه و اصول. مناظراتي بين او و مبلغين بابيه رخ داد كه در نتيجه يكي از افسران نظامي آنها كه يا ترك بود يا كرماني بر آنمرحوم كمين كرد و در خارج شهر او را غافلگير كرده بقتل رساند و او عالمي بود با ورع و زهد و مروج دين، و او كسي است كه شهرستان شاهرود را به بركت افاضات خود زنده نمود و مدرسه­اي براي طلاب علوم دينيه تأسيس فرمود، و از وي فرزندش حاج ملا محمد علي والد آقا شيخ احمد كه نام وي در حرف الف مذكور گشت باقي مانده است.

[4]4- جزء 8 ص306

5- ج 1 ص 538.

خواندن 741 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی