×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

خیانت اقتصادی، زیربنای تشکیلات صهیونیستی بهائیت

دوشنبه, 25 مرداد 1395 09:05 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

 

بهائیت در ایران : تاکنون، درباره ارتباط تشکیلات بهائیت با قدرت­های سلطه و رژیم صهیونیستی در مجله« شفافیت»و وبلاگ «گذشته، حال، آینده» سلسله مطالبی در قالب مقالات و گزارش هایی مستند به مخاطبان محترم عرضه شده است. با توجه به اهمیت اقدامات اخلال گرایانه اقتصادی تشکیلات بهائیت و لزوم توجه مضاعف به این امر، به برخی از زوایای این اقدام ضدملی تشکیلات بهائیت تحت پوشش یک شرکت تولید آبمیوه می پردازیم . تا آن دسته از مخاطبانی که شاید اقدامات خصمانه تشکیلات بهائیت، آنهم با چهره­ای متفاوت بی اطلاع باشند، با مطالعه این مطلب به حقایقی چند در این خصوص پی برند.

 

سخن اول : رونق تشکیلات بهائیت دربازی­های 19 گانه

در فرقه صهیونیستی بهائیت، 19، عددی مقدس محسوب می­شود. این عدد از مجموع تعدادحواریون هجده گانه «باب» به علاوه خود وی به دست می­­آید. بهائیان، یاران هجده گانه باب را« حروف حی» (عدد حی به حساب ابجد معادل  18 است ) می­نامند. البته در مورد اینکه یاران واقعی او چند تن بوده­اند شواهد تاریخی محکمی در دست نیست. به علاوه، اساسا اعتقاد بر این است که برخی از یاران او مانند «ملاحسین بشرویه­ای یا طاهره » در حقیقت، او را مدیریت می­کرده­اند.

بهائیان، 19 ماه 19 روزه دارند. سال آنها نیز مانند سال­های شمسی و 365 و 366(کبیسه )روزه است. براین اساس، مجموع 19 ماه 19 روزه، 361 روز می ­شود و آنان 4 یا 5 روز باقیمانده را جدای ماه­های خود محسوب می­کنند . همانند گاهشماری قدیم ایرانیان که 12 ماه 30 روزه داشت و 5 یا 6 روز اضافه را به نام« پنجه در رفته» جدای از ماه­ها محسوب می­کردند.

عناصر فرقه، هر 19 روز( هر ماه بهائی) یک «ضیافت» با موضوع نیایش و تبادل اخبار و احکام دارند و در این ضیافت، آخرین فرامین بیت العدل(مرکزیت فرقه، واقع در حیفا) به سمع و نظر اعضا می­رسد و آنان ملزم به رعایت آن هستند. آنان همچنین از طریق همین ضیافت، آخرین اخبار و گزارش­های میدانی از وضعیت فرهنگی، اقتصادی  و سیاسی پیرامون خود را به اطلاع بیت­العدل می­رسانند. بدین ترتیب، در پوشش یک فعالیت به ظاهر فرقه­ای و نوعی تشکیلات پرتکاپو( و البته مطیع اربابان استعماری خود)،در حقیقت ،حزبی وابسته به رژیم صهیونیستی در ایران فعالیت می­کند.

بهائیان، جمعیت خود را در ایران حدود 300 هزار نفر ذکر می­کنند که البته رقم اغراق­آمیزی است و برحسب تحقیقات میدانی و اطلاعات دریافتی از مراکز مختلف، این عدد حدود 80 هزار نفر برآورده می­شود. ضمن اینکه از این تعداد، گروهی از افراد، به ویژه در روستاها نیز دلبستگی تشکیلاتی چندانی به بهائیت ندارند. البته طی سال­های اخیر، به مدد گسترش ارتباطات مجازی و فعالیت­های پررونق اقتصادی فرقه، تشکیلات کوشیده تا همین افراد را نیز به حضور مداوم و فعال در ضیافت­های 19 روزه و اطاعت از فرامین فرقه تشویق کند.

سخن دوم : احکام اقتصادی و مالی بهائیت

1-      طبق احکام بهائیت، هر فرد بهائی موظف است که 19 درصد (حدود خمس) از ثروت مازاد بر نیاز خود را به عنوان « حق الله»(!) در راه تشکیلات هزینه کند. با این گردش مالی فوق­العاده ، تشکیلات نه تنها می­تواند سرپابایستد بلکه حتی قادر است که وجوهی را نیز به حیفا بفرستد. اما سرمایه­ای که آنان از ایران خارج می­سازند بیش از 19 درصد درآمد آنان است. بخشی از سرمایه فرقه، دست عناصری است که قدرت بیشتری برای زدو و بندهای اقتصادی دارند. آنان با سهمی اندک، درآمد سرشمار این سرمایه را به مرکزیت تشکیلات منتقل می­کنند. مصداق بارز این اقدام، عملکرد« هژبریزدانی» پیش از انقلاب در کشور بود. به علاوه، گزارش­هایی از اعطای کمک های مالی تشکیلات بهائیت ایران به رژیم صهیونیستی نیز در دست است.

2-      براساس حکم کتاب« بیان» به نقل از باب:« فی البیع و الشری اذا تحقق الرضا بینهما بای نحو کان: خرید و فروش به تحقق رضایت بین دو نفر تحت هر شرایطی جایز است.» بدین ترتیب، حتی اگر رضایت از روی اجبار و اضطرار باشد نیز کفایت می­کند. به علاوه، خریدار یا فروشنده و هر دو می­توانند کودک بوده و رشد عقلی کافی نداشته باشند.

3-      بهائیان، رباخواری را نیز جایز و جزء معاملات مشروع و حتی طیب و طاهر می­دانند. در «گنجینه­ی احکام» از قول بهاء آمده است:« اکثری از مردم محتاج به این فقره مشاهده می­شوند، چه اگر سودی در میان نباشد، امور معطل و معوق خواهد ماند. لذا فضلا علی العباد( !) ربا را مثل معاملات دیگر که مابین مردم متداول است، قرار فرمودیم یعنی سود پول، که این حکم آشکار از آسمان مشیت نازل شد، حلال و طیب و طاهر است تا اهل زمین به کمال روح وریحان و شادی و انبساط ذکر محبوب عالمیان مشغول باشند.»

بی­شک چنین آموزه­هایی ،اعضای فرقه را به سوی رباخواری، قاچاق و اعطای رشوه در راستای تکاپوی بیشتر اقتصادی سوق می­دهد. به علاوه، به دلیل تجربه بسیار بهائیت در امور امنیتی و اقتصادی و ارتباطات شبکه­ای و مخفی، عناصر فرقه به سرعت در فعالیت اقتصادی بالا کشیده می­شوند. به همین دلیل، عناصر بهائیت با گشایش فضای اقتصادی و سیاسی در دوره کارگزاران و اصلاحات، به سرعت در اموری همچون قاچاق دارو، سکه، صنایع اپتیک و عینک، صنایع بهداشتی و آرایشی، صنایع شیمیایی و سموم کشاورزی، تجهیزات پزشکی و .... فعال شدند.

وارد شدن آبمیوه ، رانی» به سفره ایرانی­ها

شرکت سعودی- وهابی تولید کننده نوشیدنی با نام« العوجان» ابتدا در سال 1905 م در قالب یک شرکت بازرگانی در بحرین تأسیس شد. العوجان، بزرگ ترین شرکت دارای مالکیت خصوصی در زمینه تولید نوشیدنی در منطقه خلیج فارس است و محصولات خود را با نام تجاری« الفیمتو(Vimto) عرضه می­­کند. برخی از تحقیقات صورت گرفته بر روی این محصول، از مسکر بودن و سرطان زا بودن نوشیدنی«الفیمتو» حکایت دارد. با این حال، الفیمتو طی سال­های اخیر توانسته به نوشیدنی اصلی سفره­های افطار در کشورهای عربی تبدیل شود. شرکت وهابی- سعودی العوجان، دارای دو کارخانه تولید نوشیدنی با نام« دمام» در عربستان و دبی بود و امتیاز راه­اندازی شعبه خود در ایران را به فردی به نام« ندیم سقاف» داد. سقاف، یک بهائی همدانی الاصل، ساکن یمن بود ، داد

او توانست با حمایت دولت بدون اطلاع وقت ، شعبه ایرانی این شرکت را با نام رسمی« العوجان ایرانیان» در قالب دوکارخانه بزرگ در شهرک صنعتی کاوه( ساوه) تاسیس کرده و محصولات خود را با نام تجاری( رانی) عرضه کند. شعار دولت وقت برای حمایت از ندیم سقاف، جذب سرمایه خارجی بود. حال آنکه سرمایه گذار اصلی آن، یک بانک مطرح داخلی است و دو فرقه بهائیت و وهابیت ، تنها سیاستگذار آن هستند. آنان به واسطه بازاریاب های مسلمان و از طریق ارتباط با مسئولان خرید در سازمان­های دولتی، محصولات خود را به سبد خرید این سازمان و سفره­های ایرانی تحمیل کرده و موفق شدند به تدریج، ذائقه ایرانیان را جذب کنند.

به گفته عوامل این شرکت، در مجموع دو کارخانه قوطی سازی و تولید نوشیدنی رانی، 182 نفر به طور مستقیم مشغول به کار هستند. دفتر مرکزی و دفاتر نمایندگی شرکت نیز مجموعه کارکنانی دارند مثلا: دفتر تهران شرکت حدود 30 کارمند داشت.

 

افشاگری یکی از کارکنان، درباره ماهیت پلید شرکت

در این میان، یکی از کارمندانی که از بدو تأسیس این شرکت، به عنوان ویزیتور در آن مشغول به کار بوده است، با گذشت زمان به ماهیت اصلی این شرکت پی برده و دست به افشاگری از آن می زند. با توجه به سابقه تشکیلات در مسکوت سازی و تهدید افشاگران، وی نیز همانند بسیاری از متبریان بهائی، با وجود گذشت سال­ها از آن زمان، هنوز هم از تشکیلات بهائیت هراس دارد و به سبب امنیت خانواده خود حاضر نیست با نام اصلی معرفی شود . بازخوانی و تأمل در افشاگری های آقای« ح.ز» به عنوان شاهدی حقیقی، می­تواند به درک هر چه بهتر نحوه عملکرد این شرکت بهائی یاری رساند.

از اظهارات  ح . ز معلوم می­شود که عناصر بهائیت در پوشش این شرکت به ظاهر تولید نوشیدنی، عملا به ترویج بهائیت و بسط نفوذ این شبکه در کشور پرداخته­اند و در پوشش تبلیغات نفوذ، به جاسوسی و گردآوری اطلاعات از سطح کشور و انتقال به خارج از کشور و حمایت از فتنه 88 مبادرت کرده­اند. آنها با پرداخت مبالغ کلان به بهانه­های مختلف، کارکنان مسلمان را تطیمع و با اتخاذ سیاست های فرهنگی منظم، خانواده و همسران آنها را به سمت آموزه­های باطل بهائی و اعراض از حجاب و فرهنگ اسلامی سوق می­داده­اند . ح.ز که همانند دیگر کارکنان شرکت، تحت تأثیر تبلیغات آنها، در ابتدا گمان میکرد که بهائیان، گروهی مظلوم و تحت ستم هستند. وقتی با جسارت این فرقه انحرافی به ساحت اهل بیت (ع) و توهم آنان به براندازی نظام جمهوری اسلامی در فتنه 88 پی می­برد، با غیرتمندی به افشاگری علیه این شرکت دست می­زند. در ادامه، به گوشه­هایی از افشاگری های وی در این زمینه اشاره می­شود:

او می نویسد :

«من آگهی استخدام این شرکت را در یک روزنامه دیدم و بعد از تماس و انجام مصاحبه، به عنوان« ویزیتور» استخدام شدم. بعد از چند ماه کار کردن متوجه شدم که هیئت مدیره این شرکت، بهائی هستند. آقایان« ولی نیا»، پیمان قاسم رشیدی و « سبحانی» اعضای این هیئت مدیره بودند که زیر نظر مستقیم «ندیم سقاف» که یک بهائی اهل یمن و اصالتا همدانی است، فعالیت می­کردند. البته آقای سقاف در بدو تأسیس شرکت، در ایران نبود و بعد از گذشت یک سال وارد کشور شد و فعالیت خود را آغاز کرد.»

«بعد از پنج ماه،آقای ولی نیا جزوه هایی به نام« آئین و تشکیلات بهائیت، به همه کارکنان داد که درآن توضیحاتی درباره فرقه بهائیت داده شده بود و تأکید می­کردند که کسی نباید از محتوای این جزوه ها مطلع شود، بهانه­شان هم این بود که حاکمیت در ایران ما (بهائیان ) مشکل دارد ! بعد از مدت کوتاهی ،آقای ولی نیا با مطرح کردن ای مسئله که یکی از اقوام همسرش فوت کرده است، ما را برای مراسم به قبرستان بهائی­ها( واقع در حوالی آزادگان) برد.بعر از صرف ناهار در یک رستوران، ولی نیا و دوستانش درباره رفتار بد مسلمانان با بهائیان صحبت کردند؛ اینکه قبرستان­ها  آنها را تخریب می­کنند، درخت­های  قبرستان را می­شکنند و ... موضوع رفتن به قبرستان با فاصله زمانی کوتاه، دوباره تکرار شد واین بار بعد از ناهار در رستوران، درباره عملکرد منفی نظام جمهوری اسلامی با بهائیان صحبت کردند و اینکه اجازه تحصیل در دانشگاه به جوانان بهائی داده نمی­شود. با توجه به جزوه­هایی که از آنها خوانده بودیم و رفتارهای خوبی که از آنها می­دیدیم، در ذهن ما این سؤال شکل گرفته بود که چرا جمهوری اسلامی با آنها اینطور برخورد کرده و به این انسان­های خوب! ظلم می­کند؟چون ما تحت آن شرایط تبلیغی، تصور می­کردیم که بهائیان، انسان­های خوبی هستند تا جایی که حتی برای آنها تبلیغ هم می­کردیم، تا اینکه پس از گذشت چند سال، دست آنها برای ما رو شد واز پشت پرده کارهای به اصطلاح بشردوستانه آنها آگاه شدیم.»

ح . ز  در مورد تطمیع اقتصادی کارکنان مسلمان آورده است :

« ندیم سقاف پس از ورود به ایران طرحی داد مبنی براینکه پرسنل احتیاج دارند که خانواده­های یکدیگر را بشناسند. به همین خاطر، به بهانه­های مختلف به خصوص در اعیاد مسلمانان، همه کارکنان را همراه با خانواده­هایشان به رستوران های گرانقیمت دعوت می­کردند. بعضی وقت­ها هم یک رستوران را به طور کامل برای یک شب روزومی­کردند. روی کارت دعوت ها هم قید شده بود که اگر کسی می­خواهد تنها بیاید، لطف کند واصلا نیاید. علاوه بر این ، از ما می­خواستند که مهدکودک ها و مراکز فرهنگی را شناسایی کنیم تا در آنها آبمیوه رایگان توزیع کنند.»

«در این مراسم ها» ندیم سقاف و آن سه نفر دیگر(ولی نیا، سبحانی، و قاسم رشیدی) همیشه تلاش می­کردند خود را خوب نشان دهند تا خانواده­ها را تحت تأثیر محبت خود قرار دهند، به طوری که در خانواده های کارکنان همیشه صحبت از این بود که بهائی­ها چه آدم­های خوبی هستند. از جمله، من و خانواده­ام، به قدری تحت تأثیر قرار گرفته بودیم که من، خواهرزاده، شوهر خواهر و برادر خانمم را برای کار به آنجا معرفی کردم و آنها هم در شرکت استخدام شدند. حقوق خود من، یک میلیون و 500 هزار تومان بود، ضمن اینکه هر سه ماه یکبار، مبلغی را به عنوان سود به دفتر فروش می­دادند که گاهی تا 70 میلیون هم می­رسید و آن را بین خودمان که 30 نفر بودیم تقسیم می­کردند. البته هر کس بنا بر مسئولیتی که داشت، از این پول سهم می­برد، علاوه براین ، هر چند وقت یکبار، بنا بر مناسبتی خاص، مبلغی از یک تا پنج میلیون تومان هدیه می­دادند.»

«می­توان به جرئت ادعا کرد، هر چه می­خواستیم در اختیارمان قرار می­گرفت، ماشین، موتور، لب تاب، بهترین گوشی و ... حتی برای فرزندان کارکنان بنابر اقتضای سنی- امکاناتی فراهم کرده بودند. مثلا به من پیشنهاد کردند که دختر سه ساله­ام را به صورت کاملا رایگان به مهد کودک بهائی­ها ببرم یا به یکی از همکارانم که فرزندی نوجوان داشت، پیشنهاد نام نویسی در بهترین کلاس های موسیقی را دادند. هر چندما از قبول این امکانات خودداری کردیم.»

حمله به فرهنگ اسلامی خانواده­ها :

« بعد از اینکه می­توانستند با این قبیل اقدامات تبلیغی، اعتماد و حمایت خانواده­های ما را به دست آوردند. به تدریج، خواسته­های غیر معقولی را مطرح کردند، مواردی مانند جابه جایی و انتقال بسته­های محتوی پوستر یا جزوه به استان­های مختلف کشور. آنها از من خواستند که این بسته ها را به قم ببرم و آن را تحویل نماینده اصفهان بدهم. مکان قرارها هم جلوی مسجد جمکران بود که البته من قبول نکردم. این درست ، مصادف با زمانی بود که ندیم سقاف وارد ایران شد و تغییراتی در کادر پرسنلی شرکت  به وجود آورد. او با هفت نفر از کارکنان دفتر فروش، تسویه حساب و چند منشی جدید خانم( مسلمان و بهایی) استخدام کرد. سقاف معمولا در اتاق کارش حضور نداشت و در ماه حتی 20 روز هم به شرکت نمی­آمد . به ما گفته می­شد که به سفرهای خارجی رفته اما بعدها از طریق راننده­اش متوجه شدم که به استان­های غربی کشور تردد داشته است . از طرفی، افراد خاصی را مسئول نمایندگی شرکت در استان­ها کرد که اصلا تخصصی در این کار نداشتند و صرفا به دنبال تبلیغ بهائیت بودند»

«بیشترین تأثیر [ تغییرات داخلی شرکت و استخدام چند خانم منشی بهائی] در تغییر پوشش ظاهری خانم­های مسلمان بود. ابتدا همسر ندیم سقاف در داخل دفتر، حجاب خود را برداشت و بعد دیگر خانم­های بهائی نیز بدون حجاب شدند. این مسئله باعث شد که به تدریج، برخی از خانم­های مسلمان که در ابتدا بسیار محجبه بودند، حجاب خود را کنار بگذارند. کم کم میهمانی­ها و پارتی های شبانه، با دعوت از کارمندان مسلمان به همراه خانواده­هایشان شروع شد که فیلم بعضی از این مجالس هم موجود است. دامنه این کارها، تنها به برداشتن حجاب و شرکت در پارتی ها محدود نشد، به گونه­ای که یکی از منشی­های سقاف که چندان در قید و بند دین نبود، بعد از مدتی با وعده خارج رفتن، ظاهرا به بهائیت گرایش پیدا کرد واز ایران خارج شد.»

شرکت رانی و اعطای سکه به خاتمی

«تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری[ دهم در سال 1388] همه چیز خوب بود و به عقاید ما احترام می­گذاشتند  حتی در ماه رمضان، جلوی ما روزه خواری نمی­کردند. اما از بحبوحه تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری ، همه چیز، هم از نظر سیاسی و هم مذهبی تغییر کرد. آنها نه تنها موضوع خود را علیه حکومت و دولت« احمدی نژاد» نشان دادند و از « موسوی» حمایت کردند بلکه ما را هم برای رأی دادن به موسوی تشویق می­کردند و همزمان با حوادث بعد از انتخابات، به عقاید ما توهین کردند. اوج این توهین، در شب بیست و یکم ماه رمضان سال گذشته بود؛ ولی نیا( یکی از مدیران شرکت) به تمسخر به ما گفت: بروید و امشب برای علی تان گریه کنید، شاید که جوابتان را بدهد. این جمله، مرا بسیار ناراحت کرد وچون اساسا فردی مذهبی هستم، تصمیم گرفتم که این افراد را سرجایشان بنشانم.»

«آنها از موسوی حمایت می­­کردند چون بهائیان قبل از ریاست جمهوری احمدی نژاد( در دوران خاتمی) امتیازهای زیادی به دست آورده بودند که نمونه آن، امتیاز تأسیس همین شرکت( رانی ) بود که در دولت خاتمی به بهائیان داده شد. به طوری که بعد از تأسیس شرکت، در یک جشن مفصل، به خانمی یک لوح تقدیر دادند و با اعطای هدایا و سکه های زیاد از او تشکر کردند. ما در هم درآن جشن حاضر بودیم و به همه کارکنان، چند سکه تمام بهار آزادی داده شد.»

گرد آوری اسناد برای افشاگری

«بعد از مشاهده آن درخواست های نامعقول و پیشنهاد بردن دخترم به مهد کودک بهائی­ها و وضعیت پیش آمده در دفتر شرکت[بی بند و باری­ها و توهین­ها] به عملکرد آنها شک کردم و اختلاف ما آغاز شد. کم کم شروع کردم به جمع آوری یکسری مدارک کردم. با توجه به اینکه برادر خانمم، نگهبان شب بود، به راحتی به اسناد دسترسی پیدا کردم و تازه آنجا بود که به ماهیت اصلی آنها پی بردم. تمام این حقایق را به همراه جزئیات کامل به وزارت اطلاعات ارائه کرده و همزمان، مدیران شرکت را هم درجریان این کار قرار دادم واستعفانامه­ای را که قبلا از ما گرفته بودند، پر کردم و از شرکت بیرون آمدم.»

«هر کارمندی بعد از چند ماه کار، باید برگه­ای را تحت عنوان« استعفانامه» امضا می­کرد تا هر زمانی که مسئولان شرکت اراده می­کردند، فرد مجبور به استعفا شود. با این شگرد، مشکلات قانونی هم به وجود نمی­­آمد بعد از افشاگری و استعفای من، ابتدا با زبان خوش جلو آمدند. چند بار بدون اینکه من درجریان باشم، با همسرم تلفنی صحبت کردند واز او خواستند که مرا برای بازگشت به شرکت، متقاعد کند. چند باری هم با دسته گل به منزل ما آمدند  اما زمانی که پافشاری من را برای عدم بازگشت دیدند، ابتدا آن سه تن را بستگانم را که معرفی کرده بودم، اخراج کردند و در مرحله بعد، از زبان تهدید بهره گرفتند.»

« آنها می­گفتند، ما یک شرکت بزرگ هستیم و آقای پیمان قاسم رشیدی، یک سرمایه دار بزرگ است. تو نمی­­توانی با این حرف ها، ما را خراب کنی، دستت به جایی بند نیست وکسی حرف تو را گوش نمی کند. ما در همه جا نفوذ داریم و ... اما همکاری وزارت اطلاعات با من واقدام آنها برای دستگیری ندیم سقاف، نشان داد که تمام تهدیدهای آنها توخالی و دهان پرکن است.»

پی نوشت:

ترجمه الحیات، ج5، ص608

گنجینه احکام، ص161

سایت بانک کشاورزی، 18 خرداد 1390 ، خبر بازدید « طالبی» رئیس بانک کشاورزی از کارخانه رانی در 3 خرداد 1390

منبع: هفته نامه 9 دی

ویرایش : مؤسسه مطالعات روشنگر

 

 

خواندن 1200 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی