×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

آخرین فروغ

سه شنبه, 16 شهریور 1395 10:53 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : آخرین فروغ  عنوان کتابی است که توسط تعدادی از نویسندگان با موضوع مهدویت و ادعاهای دروغین به رشته نگارش آراسته و توسط انتشارات مشعل آزادی برای اولین بار در سال 59 و دومین بار 84 منتشر شده است .

مهمترین سرفصل این کتاب به موضوع حضرت حجت (عج) و غیبت ایشان پرداخته و گذری زده به مهدی نماها که با توجه اهمیت این عنوان و ارتباط آن با پایگاه  بهائیت در ایران گزیده ای از آن آورده میشود .

 

مهدی نماها

از جمله مسائلی که شیعه در زمان غیبت دوازدهمین امام، با آن روبرو بوده، وجود مدعیان دروغین امامت و جانشینی امام حسن عسکری (ع) می­باشد. این مدعیان دروغگو از یک اعتقاد پاک و ریشه دار شیعه- که همان اعتقاد به مهدی (ع) است- سوء استفاده کرده، و با بهره جستن از زمینه­های مساعد اجتماعی، دعوی خویش را آشکار نموده وکم و بیش پیروانی هم به دست آورده­اند؛ اما به دلیل آنکه از حقیقتی برخوردار نبوده­اند، به تدریح نابود شده وهم اکنون نیز جز نام ونشان مختصری از ایشان در صحنه تاریخ نیست. این مدعیان که گاهی از مصر و سودان و گاهی از ایران[ صفحه 46] و هندوستان برخاسته­اند، آثار رسوائی و دروغگوئی در گفتار وکردارشان نمایان است. و ما برای آنکه شاهدی ارائه داده باشیم به تفصیل بیشتری داستان یکی از ایشان را خواهیم نگاشت.

در اوائل قرن سیزدهم، شخصی در شیراز مدعی مقاماتی شد وکسانی را به دور خویش گردآورد، وی در سال های اول ماجرای خویش، ادعا می­کرد که نایب امام دوازدهم شیعیان است و بهمین جهت وی را« باب» می­گفتند. مراد از باب ، واسطه بین امام و مردم بود. این شخص که همان میرزا علی محمدشیرازی است، تا مدتها جز اظهار بندگی و کوچکی به آستان مقدس امام زمان (ع) ادعای دیگری نداشت. در ابتدای کتاب­هائی که می­نوشت آنها را به آن بزرگوار نسبت می­داد و خود را فقط واسطه فیض می­شمرد، نمونه­ای از این دعاوی را می­توان در کتاب­هائی که خود به رشته تحریر درآورده است دید. بهائیان که پی ریزی مسلکشان براساس حقانیت باب نهاده شده و هم اکنون نیز از مدافعان سرسخت او به حساب می­آیند و باب را همان قائم اسلام و امام دوازدهم شیعه[ صفحه 47] می­دانند ، پذیرفته اند که او در سال های اولیه­ی ماجرای خویش مقام« بابیت» امام دوازدهم را برای خود قائل بوده است. اکنون عباراتی از نوشته های باب را که بهائیان در کتابهای خود آورده­اند، مورد بررسی قرار می­دهیم. چیزی که در این نوشته ها به چشم می­خورد، مقام ادعای بابیت است که باب، خود را دارنده آن می­داند. عبدالحمید اشراق خاوری مبلغ بزرگ بهائیان در کتاب »رحیق مختوم » خود قسمتی از اولین کتاب را که موسوم به تفسیر سوره یوسف» از نزد حضرات محمدبن الحسن (ع) .... به دست بنده و باب او برسد تا حجت و برهان پروردگار بر جهانیان باشد.» [ 53] این عبارت باب که سبب ایمان آوردن شخصی بنام « ملاحسین بشروئی » می گردد و اولین پیرو وطرفدار را برای وی می سازد، نشانه­ی آن است که وی خود را باب امام دوازدهم، یعنی باب حضرت محمدبن الحسن العسکری( ع) می­دانسته است. [54] عبارات دیگری نیز که درکتاب های دیگر میرزا[ صفحه 48 ] علی محمد شیرازی آمده، بازگو کننده مقام بابیت اوست. فاضل مازندرانی که او نیز از بزرگ مبلغان جامعه ی بهائی است، در کتابش که «اسرار الاثار خصوصی» نامیده می­شود، این عبارت را از کتاب« صحیفه­ی مخزونه» باب آورده، در اینجا هم، باب ادعا می­کند که کتاب را از نزد حضرت بقیه الله، حضرت محمدبن الحسن (ع) آورده است. وی می­گوید: «این صحیفه مخزونه را خداوند متعال برحجت خود، حضرت محمدبن الحسن (ع) فرو فرستاد وحضرت بقیه الله صاحب الزمان (ع) نیز آن را به باب خودش «ذکر» [55] داده است تا اینکه حجت خدا بر بندگانش باشد.» [56] هم چنین فاضل مازندرانی در جای دیگری از کتابش می گوید که باب خود را از بندگان حضرت مهدی( ع) می شمرده است. لذا بقیه الله از القاب امام دوازدهم اثنی عشریه قرار گرفت و درآثار اولیه ی نقطه البیان باب- آمده تکرر ذکر یافت. قوله: اننی انا عبد من[صفحه 49] بقیه الله» [57] تنها مبلغان بهائی نیستند که با نقل جملاتی از باب اعلام خاکساری او را به پیشگاه امام زمان( ع) برملا می کنند، بلکه رهبران بهائی نیز به این مهم پرداخته اند . عباس افندی- امام اول بهائیان- جملاتی از تفسیر سوره یوسف را که ما نیز پیش تر فراز دیگری از آن را آوردیم، از قول باب چنین نقل می­کند:« ای بقیه الله سراپا فدای تو گردم وخشنودم که در راه تو دشنام بشنوم و هیچ آرزوئی جز کشته شدن در راه دوستی تو ندارم.» [ 58] و د رمدارک پیشین نیز دیدیم که مقصود باب از بقیه الله درتمامی آثارش، هیچ کس جز حضرت محمدبن الحسن امام زمان (ع) نبوده است. اینها نمونه­هائی از مواد متعدد اعتراف باب، به وجود مسعود دوازدهمین امام شیعه است. همانطوری که ملاحظه می شود در این عبارات تنها ادعای «بابیت» میرزا علی محمد شیرازی را می بینیم. اما آیا واقعا باب در مورد ادعایش فرد راستگو و صادقی بوده است؟ آیا باب به راستی مقام سفارت و نیابت امام دوازدهم را داشته است؟ [صفحه 50] حقیقت آن است که شیعیان آگاه هیچگاه باب را به عنوان سفیر و نایب امام نپذیرفتند. آخر چگونه ممکن است توقیعی که به چهارمین نایب امام خاص امام زمان( ع) رسیده به طور صریح و روشن خبر از مسدود شدن باب نیابت دهد و در عین حال میرزا علی محمد شیرازی، باب و نایب راستگوی امام( ع) باشد؟ تمام کسانی که در زمان غیبت کبری ادعای نیابت کرده­اند بنا به فرمایش خود امام زمان (ع) دروغ گویائی بیش نیستند، پس چگونه می توانیم باب را نایب راستین همان امام بدانیم؟ آیا در طول تاریخ غیبت کبری مدعیان دروغین دیگری نبوده اند که به طمع مال و جاه و مقام ادعای رابطه و تماس با آن حجت خدا را کرده باشند؟ و آیا رفتار اینان قابل توجه وتبیین نیست؟ اتفاقا اعمال و رفتار باب پس از این دوران به گونه ای است که نه تنها شیعیان را در نپذیرفتن داعیه ی وی استوار تر  می سازد بلکه باب« قسمتی از پیروان و مریدان خویش را نیز از دست می دهد، زیرا پس از چهارسال که از آغاز ادعای بابیتش می­گذرد، گرویدن جمعی ساده لوح او را فریفته کرده و انگیزه می شود تا اندیشه ی دیگری در ذهنش خلجان[ صفحه 51] نماید، اندیشه­ای که او را وادار می­کند ادعای قائمیت کند و بگوید که من همان امام دوازدهم شیعیانم! این ادعای جدید همچون زنگ بیدارباش، برخی از مریدان باب را از خواب غفلت بیدار می کند مریدانی که از خود می­پرسیدند «چگونه ممکن است شخصی در یک زمان نایب امام زمان باشد وهمان شخص در زمان دیگر، خود آن امام؟!» [59] برخی دیگر از مریدان اساس از ادعای اخیر باب آگاه نمی شوند؛ به گمان ایشان باب همان ادعای بابیت امام زمان (ع) را داشته وادعای دیگری بویژه که دسترسی به وی نیز مشکل بود و شایعات گوناگونی درباره ی وی انتشار داشت. این ها باعث شد که مجلسی با حضور جمعی از علمای دربار قاجار و ولیعهد محمدشاه در تبریز تشکیل شود تا حقیقت مساله را از وی بپرسند اولین جملاتی که از وی در این مجلس پرسیده می شود چنین است:« مسموع می شود که تو می­گوئی من نایب امام هستم و بابم و بعضی کلمات گفته ای که دلیل برامام بودن بلکه پیغمبری توست؟» [صفحه 52] سید باب ابتدا می کوشد تا سخنانی که درباره ی وی گفته می­شود، تأیید کند اما آن هنگام که مسائل و موضوعاتی ابتدائی و پیش پا افتاده از وی می پرسند و او از جواب گفتن عاجز می ماند، به ناچار به اقرار آمده و به دروغ گوئی ها و عوام فریبی هائی که کرده اعتراف می کند. در همین مجلس قلم برکاغذ نهاده وتوبه نامه ای بلند بالا می­نویسد و از تمامی ادعاهائی که کرده اظهار ندامت و پشیمانی نموده واز درگاه پروردگار غفران و بخشش مسئلت می­نماید...

اگر کلماتی که خلاف رضای او بوده از قلم جاری شده و غرضم عصیان نبوده ودر هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را، واین بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادعائی باشد استغفرالله ربی واتوب البه من ان ینسب الی امر و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده دلیل بر هیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصه جضرت حجه الله (ع) را محض ادعا  مبطل است واین بنده را چنین ادعای نبوده و نه ادعای دیگر.... » این توبه نامه به خط خود میرزا علی محمد باب[ صفحه 53] نوشته شده، اساس آئین باب را متزلزل ساخته ، ومقدمات نابودی آن را فراهم کرد. پیروان ناآگاه باب پس از آنکه از ماجرای این مجلس وتوبه ی وی اطلاع یافتند کم کم از گرد باب پراکنده شدند و برهمگان روشن گردید که باب شخص هوسران و بلند پروازی بوده که مردم را می فریفته است.

آری کسی که ادعا می کرد، امام زمان است و براساس بشارت های آسمانی برسراسر زمین، در کمال اقتدار و توانائی، فرمانروائی خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود، اکنون به عجز و لابه افتاده واز تمام دعاوی وگفتارش تبری جسته و باز می گردد. هم اکنون بهائیان چه می گویند؟ آیا بار هم می­توانند از باب طرفداری کنند؟ آیا هنوز هم می­توانند او را مدعی راستین بشمار آورند؟ بهائیان می کوشند که با اثبات حقانیت باب جایگاهی برای خویش باز کنند، زیرا رهبر اصلی آنها- میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله- سالهای چندی از مریدان باب بوده ومقام خود را متکی به بشارت باب نموده و مهمترین کتاب وی- ایقان در اثبات امر باب نگاشته شده است؛ براین اساس وقتی خود را با توبه نامه ی  باب روبرو می بینند،[صفحه 54] می کوشند تا اصالت آن را انکار کرده و انرا جعلی و غیرواقعی جلوه دهند؛ غافل از آنکه اسناد و مدارک قطعی تاریخی و حتی خود کتابهای رهبران و بزرگان بهائی، نشان دهنده صحت و اعتبار و درستی توبه نامه است. ادوارد برون محقق و مستشرق معروف انگلیسی که تحقیقات وسیع و دامنه داری در موضوع بابیه نموده و کتابهای چندی در این باره تألیف کرده وحتی می توان او را از مروجین و مدافعین بابیه به حساب آورد با وجود این، در فصل چهارم کتاب خویش که تحت عنوان« موضوعاتی درباره مذهب بابی» منتشر شده، اعتراف می کند که باب توبه کرده و بتفصیل مدارک واسناد این جریان را نقل می کند. گراور توبه نامه ودستخط باب مقابل صفحه 356 کتاب مزبور آمده است. [ 60]بهائیان می خواهند کتابهائی که متن توبه نامه باب را نقل کرده اند بی اعتبار جلوه داده و نویسندگان آنها را مسلمان متعصب و غیر واقع نگار جلوه دهند؛ اما آیا ادوارد برون هم چنین بوده وحقیقت نگاری را مراعات نکرده  است؟ پژوهندگان خود قضاوت خواهند کرد. از نکات بسیار عجیب و حیرت انگیز آنست که بهائیان[ صفحه 55] تا حدود نیم قرن پیش منکر اصالت و صحت ودرستی توبه نامه نبوده اند و آنرا در کتابهای خویش نقل می کرده­اند، نمیدانیم چرا هم اکنون ، تواریخ قدیمی و حقایق کوبنده ی این مرام ومسلک را عوض کرده و می کوشند واقعیات مسلم تاریخی را بپوشانند، آیا این خود دلیل روشنی بر بطلان بهائیت نیست؟! در حدود شصت سال پیش بدستور عباس افندی کتابی بنام« کشف الغطاء » نوشته می شود. این کتاب توسط بزرگ ترین و معروف ترین مبلغ بهائی که « میرزا ابوالفضل گلپایگانی» نام دارد، نوشته شده است، در این کتاب بدون آنکه پرده پوشی کرده و حقیقتی را کتمان کند، داستان مجلس ولیعهد محمدشاه و متن توبه نامه باب  را به تفصیل نقل می­کند ،شایسته است بهائیانی که شک و تردیدی نسبت به این ماجرا دارند، به صفحات 201 تا 205 این کتاب مراجعه کنند تا حقیقت مسئله برایشان روشن گردد ،اما بدان جهت که بهائیان بعدها به جمع آوری و نابودی این کتاب همت گماردند و هم اکنون نسخه های اندک آن را بدست خواستاران نمی دهند، دوصفحه ای از آن را که متن توبه نامه مزبور را آورده است عینا گراور می­کنیم :[صفحه 56]شیخ­الاسلام را احضار کرده باب را چون مضبوط زده تنبیه معقول نمود و توبه و بازگشت و از غلطهای خود انابه و استغفار کرد والتزام پا به مهر سپرده که دیگر این غلطها نکند و الان محبوس و مقید است منظر حکم اعلیحضرت اقدس همایون شهریاری روح­العالمین فداه است امر امر همایونی است. انتهی چون در این عریضه انابه و استغفار کردن باب و التزام پا به مهر سپردن آن حضرت مذکور است مناسب چنان به نظر می­آید که صورت همان دست خط مبارک را نیز محض تکمیل فائده در این مقام مندرج سازیم و موازنه­ی آن را با الواحی که از قلم جمال قدم در سجن اعظم بجهه ملوک و سلاطین عالم نازل گردیده به دقت نظراولی البصائر واگذاریم. صورت دستخط حضرت نقطه­ی اولی به ناصرالدین شاه در اوقات ولیعهدی او در تبریز که بر علما جوابی نوشته­اند فداک روحی الحمدالله کما هو اهله  و مستحقه که ظهورات  فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافه ی عباد خود شامل گردانیده فحمدا له ثم حمدا که مثل آن حضرت را ینبوع رأفت و رحمت خود فرموده که به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و سرّ بر مجرمان و ترجم بداعیان فرموده اشهدالله و من عنده که این بنده ی ضعیف را قصدی نیست که خلاف رضای خداوند عالم و اهل ولایت او باشد اگر چه بنفسه وجودم ذنب صرفست ولی چون قلبم موفق به توحید خداوند جل ذکره و به نبوت رسول او و ولایت اهل ولایت اوست و لسانم مقر بر کل ما نزل من عندالله است امید[ صفحه 57] رحمت او را دارم و مطلقا خلاف رضای حق را نخواسته ام و اگر کلماتی که خلاف رضای او بوده از قلم جاری شده غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط بر ادعائی باشد استغفرالله ربی واتوب الیه من ان ینسب الی امر و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده دلیل برهیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصه حضرت حجه الله علیه السلام را محض ادعای مبطل است واین بنده را چنین ادعای نبوده و نه ادعای دیگر مستدعی از الطاف شاهنشاهی و آن حضرت چنان است که این دعاگو را به الطاف و عنایت سلطانی و رأفت و رحمت خود سرافراز فرمایند و السلام [61] صورت جوابی که مجتهدین تبریز در صدر ورقه نوشته اند سید علی محمدشیرازی شما در بزم همایون و محفل میمون در حضور نواب اشرف والا ولیعهد دولت بیزوال ایده الله و سدده و نصره و حضور جمعی از علماء اعلام اقرار بمطالب چندی کردی که هر یک جداگانه باعث ارتداد شما است و موجب قتل توبه­ی مرتد فطری مقبول نیست وچیزی که موجب تأخیر قتل شما شده است شبهه ی خبط دماغ است که اگر آن شبهه رفع بشود بلاتأمل احکام مرتد فطری به شما جاری می­شود. حرره خادم الشریعه المطهره محل مهر میرزا علی اصغر شیخ الاسلام محل مهر میرزا ابوالقاسم پسر شیخ الاسلام 50 در همین صفحه سطر (13) تفصیل خواب مهدی قلی میرزا است [ صفحه 58, راستی برای آنکه بهائیان بپذیرند باب توبه کرده است چگونه بایستی استدلال کرد؟ آیا نقل ده ها مجلد از تواریخ مسلمین کفایت نمی­کند؟ اگر مسلمین در تواریخشان غرض ورزی کرده­اند آیا نظر یک نفر محقق و مستشرق غیر مسلمان که حتی تمایلاتی هم در بابیه داشته، روشنگر صحت و درستی توبه نامه نیست؟! مهمتر از همه آنکه اعتراف بزرگترین مبلغ بهائی در کتابی که مورد تصدیق امامشان هم قرار گرفته[ 62] کافی نیست تا بهائیان بپذیرند که براستی باب توبه کرده است؟ راستی بهائیان دیگر به انتظار چه نشسته اند؟این همه آیات باهرات و این همه معجزات و بینات کافی نیست؟! آیا ایشان محتاج دلایل دیگری در اثبات امر باب هستند؟ آری از کسانی که ادعای مهدویت کرده اند یکی هم میرزا علی محمد شیرازی بود که داستانش را بدینگونه آوردیم، اما این واقعیت مسلم را فراموش نکنیم که باب رسواترین و ناکام ترین کسی است که در شمارمهدی نماها مورد بررسی قرار می گیرد. [صفحه 59]

در پایان کتاب اشاره ای داشته به وظائف شیعیان در زمان غیبت . توصیه میکنین این اثر مورد مطالعه کاربران گرامی قرار گیرد . 

خواندن 9069 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

آخرین ویرایش در چهارشنبه, 17 شهریور 1395 21:05

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی