مسأله اخلاق در بهائیت از دو زاویه قابل بررسی است، بنده منکر این نیستم که هر فردی با هر مذهبی می تواند بر مبنای سلایق و فرهنگ شخصی خود انسانی اخلاق محور و دارای محاسن رفتاری باشد. و این سلایق می تواند برخاسته از فطرت پاک و اصیل وی باشد و یا زاییده تفکرات مذهبی وی و حتی به دلیل اغراض شخصی همچون نیاز به جلب توجه اطرافیان و ریاکاری باشد.
اما آیا می توان اخلاق هر فرد بهائی را پای فرقه بهائیت نوشت؟ و بهائیت را فرقه ای خوش اخلاق توصیف نمود و آیا بد اخلاقی های یک فرد را به حساب بهائی بودن آن گذاشت ؟ و بهائیت را فرقه ای ضد اخلاق توصیف کرد؟
این نیاز به توضیح دارد؛ هر صاحب عقل سلیمی در برخورد با رذائل اخلاقی اشخاص به صراحت عنوان می کند این صفات رذیله، نباید حمل بر صنف شود مثلا اگر یک بهائی عمل کثیفی را انجام داد نمی توان گفت صنف بهائیت اینگونه است مگر آنکه همراه با قول، فعل و یا تقریر یکی از سران بهائیت باشد.
به عبارت دیگر دستوری بر آن عمل در منابع اصلی آن فرقه موجود باشد و یا عملی از سران آن فرقه مطابق این عمل زشت رخ داده باشد و یا نهایتا این عمل زشت در مقابل سران انجام شده و آنها با سکوت خود مهر تأییدی بر آن عمل زشت زده اند و به اصطلاح عمل فوق را تقریر کرده اند.
پس مسأله اخلاق در بهائیت با بررسی اخلاق یک یا چند بهائی به سرانجام نمی رسد و باید یک نگاه تحقیقی به گفتار و عملکرد بهائیت در طول بیش از 170 سال، تاریخ این فرقه داشت.
به عنوان مثال با نگاهی اجمالی به کتاب مطالع الانوار از معتبر ترین منابع تاریخی بهائیت، بر هر صاحب عقل و خردی روشن می شود مسأله اخلاق در بهائیت صرفا جنبه شعاری داشته و براحتی می توان گفت چیزی به نام اخلاق در بهائیت، فقط یک تاکتیک و روشی در راستای همگرایی و جذب مسلمان ها و پیروان ساید ادیان به این فرقه پوشالی می باشد.
عملکرد زشت سران بابی و بهائی منحصر به این کتاب نیست و در منابع مختلف بهائیان داستان آن شرارت ها وجود دارد و حتی در برخی از موارد همراه با ایجاد افتخار بوده است.
مثلا در خصوص یکی از فتنه هایی که توسط آنها در نزدیکی قائمشهر مازندران و در مکانی تحت عنوان قلعه شیخ طبرسی به وقوع پیوسته، میرزا جانی کاشی از بابیان برجسته در کتاب خود با نام نقطه الکاف، زوایای پنهانی از خوی غیر انسانی این فرقه را به صورت ناخواسته بیان و به این عمل بیشرمانه خود افتخار نیز می کنند.
وی در صفحه 161 کتاب خود، داستان حمله به روستایی بی پناه در نزدیکی قلعه را آورده و می نویسد: " حضرات جمعی رفتند و در شب یورش برده ده را گرفتند و یکصد و سی نفر را به قتل رسانیدند تتمه فرار نمودند. ده را نیز حضرات اصحاب حق خراب نمودند و آذوقه ایشان را جمعا به قلعه بردند و یک تا از ایشان [پیروان فرقه] هم شهید نگردید.
از این دست مباحث ضد اخلاقی در منابع بهائی به وفور یافت می شود اقداماتی که توسط سران بابیه و بهائیت شکل گرفت و در طول تاریخ معاصر از امثال داعش، شبیه آنها را شاهد هستیم.
حال چگونه فرقه ای که روی تکفیری ها را در قتل و خونریزی و جنایت سفید کرده است می تواند دم از اخلاق بزند؟پس به راحتی می توان گفت برای افرادی که دارای علم و روحیه تحقیق هستند نسبت دادن اخلاق به فرقه بهائیت مضحکه ای بیش نیست. و آنچه ذکر شد نمی از یم جنایات بهائیت به شمار می رود.