×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

پای سخنان پدر-قسمت هشتم

دوشنبه, 15 آذر 1395 21:35 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران: تا کنون 7 قسمت از مطلب پای سخنان پدر را درج نمودیم این مجموعه با تلاش محمد جعفر امامی تهیه شده و به جزئیاتی از اعتقادات فرقه ضاله بهائیت میپردازد . اینک بخش هشتم از این مطلب تقدیم میگردد .

میلاد خورشید

- بابا جون! اگر برایت اشکالی ندارد کمی از تولد حضرت مهدی (علیه السلام) و جریانات پیش آمده برای آن حضرت برایم بازگو فرمائید؟
-
بسیار خوب، حضرت مهدی در سال 255 هجری قمری در پانزدهم ماه شعبان در سامرا به دنیا آمد، پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) و مادرش نرجس بود.
تولدش در زمانی واقع شد که خلفای عباسی در کمین نابود کردنش بودند چنانکه متوکل عباسی در سال 235 هجری قمری طبق نوشته کتاب مروج الذهب دستور داد حضرت امام هادی و امام عسکری را به پایتخت بیاورند و آنها را کاملاً تحت مراقبت و نظر قرار داد. و معتمد عباسی بوسیله مفتش و قابله ها بازرسانی برای یافتن نوزاد امام عسکری (علیه السلام) در خانه او و علویها تعیین کرده بود (102) لذا ولادت آن حضرت پنهانی همانند موسی (علیه السلام) انجام یافت.
حتی عبدالبهاء در مفاوضات صفحه 55 نیز گفته که:
بنو امیه همیشه منتظر بودند که آن شخص موعود را به دست آورند و نابود کنند.
و باید ولادتش پنهان باشد تا گرفتار حکام ستم و ناچار به بیعتشان نشود بالاخره با پنهانی و عدم آثار آبستنی در نیمه شعبان 255 هجری قمری متولد شد.
-
بابا جون اگر ولادتش مخفی انجام یافته از کجا معلوم که به دنیا آمده است؟
-
دلیل بر تولد حضرت حجت خدا فراوان است که چند تای آن را برایتان نقل می کنیم:
1 - با توجه به اینکه باید در هر عصری حجتی الهی باشد و از طرفی امام عسکری (علیه السلام) از جهان رحلت فرمود و طبق حدیث لوح فاطمه و احادیث دیگری که نقل کردیم باید فرزند امام عسکری (علیه السلام)، امام و حجت باشد پس معلوم می شود او قدم به جهان گذارده است.
2 - احادیثی رسیده که می گوید امام عسکری (علیه السلام) به طور کتبی و شفاهی به شیعیان و دوستان خود تولد آن حضرت را اطلاع داده است بسیاری از این احادیث را فضل ابن شاذان که در فاصله تولد تا امامت مهدی از دنیا رفته، در کتاب خود به نام غیبت آورده است.
-
بابا جون! لطفاً از احادیث این کتاب برایم نقل کنید.
-
بسیار خوب.
-
حدیث اول را گوش کن:
محمد بن علدالجبار از امام عسکری (علیه السلام) خواسته که جانشین خود را تعیین فرماید و آن حضرت پاسخ فرموده که:
او همنام و هم کنیه رسول اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، از همسرم نرجس نوه پسری قیصر روم است، بزودی به دنیا خواهد آمد و پس از غیبت طولانی و فرا گرفتن ظلم جهان را، قیام خواهد کرد(103).
حدیث دوم را نیز بشنوید:
محمد بن علی بن حمزه می گوید: از امام عسکری (علیه السلام) شنیدم فرمود:
حجت خدا و خلیفه من در شب شعبان 255 سپیده دم متولد شد(104).
بگذار حدیث سوم هم برایت از کتاب اکمال الدین صدوق صفحه 433 نقل کنم، او می نویسد:
احمد بن حسن قمی گفت: نامه ای از امام عسکری (علیه السلام) به جدم احمد بن اسحاق رسید که:
خداوند فرزندی به ما عطا کرده، خبرش از مردم پوشیده دار که ما دوستان خاص و بستگان نخواهیم گفت(105).
3 - حکیمه عمه امام عسکری (علیه السلام) دختر با فضیلت امام جواد (علیه السلام) جریان تولد آن حضرت را مفصلاً نقل کرده چه او خود قابله آن حضرت بوده است(106).
4 - خدمتکاران امام عسکری (علیه السلام) از جمله نسیم خادم، ابو نصر خادم، ابو غانم خادم، و ماریه کنیز که روایاتشان مقبول است شهادت داده اند که امام را در خانه پدرش دیده اند(107).
5 - گروه کثیری از شیعیان او را در حیات پدرش دیده اند از جمله ابراهیم بن محمد نیشابوری که از چنگ حکومت فرار کرده به خانه امام عسکری (علیه السلام) وارد شد، مهدی را زیارت کرد، امام به او فرمود: از چنگال دشمن رها می شوی؛ و چنان شد.
6 - همچنین یک گروه چهل نفری در خانه پدرش امام عسکری (علیه السلام) آن حضرت را مشاهده کردند و از غیبت آن حضرت و نیابت عثمان بن سعید مطلع شدند.
7 - کامل ابن ابراهیم مدنی در منزل امام عسکری (علیه السلام) آن حضرت را مشاهده کرد و پاسخ تمام مسائلش را از آن حضرت شنید(108).
-
بابا جون! معذرت می خواهم محدئین و مورخین اهل تسنن نیز این معنی را نقل کرده اند و به آن اطمینان پیدا کرده اند؟!
-
بلی مساله برای گروهی از اهل تسنن نیز به حد اطمینان و یقین رسیده، نقل کرده اند با اینکه آنها از خاندان ولایت دور و راویان شیعه را به زودی نمی پذیرند.
-
بابا جون! پس نوشته چند نفر از آنها هم برایم نقل فرمائید.
-
باشد، برای شما چند مورد را نقل می کنم.
مورد اول: حافظ محمد بن یوسف گنجی شافعی است که در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان آخر باب بیستم می نویسد:
مهدی پسر امام عسکری از زمان غیبتش تا کنون زنده است و بقای او به دلیل بقای حضرت عیسی و خضر و الیاس امتناعی ندارد.
مورد دوم: حافظ نور الدین این صباغ مالکی است که در فصل دوم کتابش فصول المهمة می گوید:
ابوالقاسم بن الحسن در سامرا، در نیمه شعبان سال 255 هجری قمری متولد شد، مادرش کنیزی نرجس نام است.
مورد سوم: شیخ سلیمان بلخی معروف به خواجه کلان است که در کتاب خود ینابیع الموده صفحه 452 می نویسد:
خبر حتمی و مسلم این است که ولادت قائم در شب 15 شعبان سال 255 در سامراء بوده است.
و باب 52 کتابش را به ذکر 12 نفر از آنان که در ایام حیات امام عسکری (علیه السلام) به خدمت مهدی رسیده اند اختصاص داده است.
همچنین در صفحه 386 کتاب خویش از کتاب: فصل الخطاب خواجه پارسا این عبارت را نقل کرده است:
حضرت عسکری به جز ابوالقاسم محمد منتظر فرزندی نداشت... در 15 شعبان 255 متولد، مادرش کنیزی نرجس نام بود، وی در هنگام وفات پدر 5 سال داشت و از آن زمان پنهان زیست می کند.
مورد چهارم: شیخ عبدالوهاب شعرانی است که در مبحث 65 کتابش الیواقیت و الجواهر می نویسد:
او از اولاد امام عسکری (علیه السلام) است و در نیمه شعبان سال 255 هجری قمری به دنیا آمده زنده و باقی است تا با مسیح در زمین اجتماع کنند
مورد پنجم: شبراوی است که در کتابش الاتحاف بحب الاشراف صفحه 179 پس از بیان حالات امام عسکری (علیه السلام) می نویسد:
پس از خود فرزندش ابوالقاسم محمد به جای گذاشت... پدرش او را پنهان می داشت به خاطر دشواری و ترس از خلفای عصر، زیرا در آن اوقات بنی هاشم را می جستند و به زندان می انداختند تا نابود بشوند یا به قتل می رساندند.
مورد ششم: ابو الفوز محمد امین بغدادی در کتاب سبائک الذهب صفحه 78 است.
گمان می کنم همین تعداد کافی باشد و اگر نیست تا فهرست تعداد دیگری بگویم زیرا نقل عباراتشان طولانی می شود.
-
عیبی ندارد فهرست چند نفر دیگر نقل کنید.
-
از جمله این افراد عبد الملک عصامی مکی است در جلد 4 کتابش سمط النجوم العوالی صفحه 138.
و نیز حافظ احمد بن ابراهیم بلاذری صاحب روایت مسلسل از خود آن حضرت و نیز حافظ ابن حجر هیثمی در کتاب صواعق المحرقه. و نیز ابو الولید محمد بن شحنه حنفی در رساله تاریخی روضة المناظر، که در حاشیه کتاب مروج الذهب و نیز در حاشیه جلد 11 الکامل فی التاریخ آمده.
-
بابا جون! خیلی معذرت می خواهم، می دانم کمی خسته شده اید داداش و پسر دائی هم برگشته، گرسنه اند، من سوالم را می کنم شما خواستید حالا و اگر نخواستید هم بعد از استراحت جواب دهید.
-
باشد، سوالتان را بفرمائید؟
-
آیا بهائیان آنچه را شما تا حالا نقل کردید قبول دارند؟ یعنی قبول دارند که آن حضرت در این تاریخ متولد شده و غیبت نموده و....؟
-
بلی آنها هم باید این معنی را طبق نوشته هایشان قبول داشته باشند ولی توضیح مطلب بماند برای بعد.
-
بسیار خوب، قبول.
-
خوب حالا که استراحت و دیدار با بستگان تمام شد بابا جون جواب آن سوال را بدهید.
-
بسیار خوب و اما نظر اهل باب و بهاء با مطالبی که برایتان نقل می کنم روشن می شود.
1 - در کتاب رحیق مختوم جلد اول صفحه 22 می نویسد:
سید باب در ابتدای تفسیر سوره یوسف مدعی است که آن را از ناحیه حضرت محمد ابن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب آورده است.
2 - فاضل مازندرانی در صفحه 11 قسمت اول اسرار الاثار از تفسیر سوره بقره سید باب چنین نقل می کند:
ولقد قال الحسن ابو الحجة فی تفسیره لهذه الایة:
امام حسن عسکری (علیه السلام) پدر حضرت حجت در تفسیر این آیه چنین فرموده است.
مشابه این عبارت در تفسیر سوره بقره باب فراوان است.
-
بابا جون معذرت می خواهم تفسیر سوره بقره باب الان موجود است؟
-
بلی ولی نسخه خطی آن در کتابخانه ها یافت می شود، زیرا چاپ نشده است.
-
بسیار خوب دنباله بحث را بفرمائید.
-
آری، مثلاً در تفسیر جمله اولئک علی هدی من ربهم می نویسد:
والایمان بما انزل الله فی ولایة علی و الحسن و الحسین و.... و محمد الغائب المنتظر:
ایمان به آنچه خداوند در مورد ولایت علی، حسن و حسین و... و محمد غائب منتظر نازل فرموده است.
همچنین در تفسیر جمله ولله المشرق و المغرب می نویسد:
و المغرب القائم محمد بن الحسن صاحب العصر:
مغرب، قائم محمد بن حسن صاحب عصر است.
3 - در کتاب دیگری که به نام تفسیر سوره کوثر باب دارد - البته چاپ نشده و از نسخه خطی نقل می کنیم - مطالبی از این قبیل آمده است: مثلاً در قسمت اول کتاب صفحه 56 نوشته شده:
فلا شک فی وجود امام القائم الغائب المستور:
تردیدی در وجود امام غائب مستور نیست.
و در چند جمله بعد می نویسد:
و ان المنکرین من المسلمین ساقطون اقوالهم عن درجة الاعتبار... و اما المسلمون المومنون من فرقة الائنی عشریة فقذ ثبت عندهم یوم ولادته:
مسلمانانی که منکر وجود آن حضرت هستند سخنشان از درجه اعتبار ساقط است.... ولی مسلمانان مومن یعنی فرقه دوازده امامی در نزد آنان روز تولد آن حضرت نیز ثابت و مشخص است.
و همچنین در مطلع چهاردهم از قسمت دوم سوره کوثر حدیثی را از حضرت حجت نقل می کند بدینگونه:
فی ذکر ما قال بقیة الله علیه السلام لعلی بن ابراهیم: انا المهدی انا قائم الزمان انا الذی املاها عدلا کما ملئت ظلما وجورا:
در ذکر آنچه بقیة الله (علیه السلام) به علی بن ابراهیم فرموده که من مهدی هستم من قائم زمانم که زمین را پر از عدل کنم همانگونه که پر از ظلم وجور شده باشد.
و پس از آن اضافه می کند:
و اعرف انه لخلف صالح کنی بابی القاسم و انه القائم بامر الله.... و لا احب ان اذکر اسمه الا بما قال الامام (علیه السلام)م ح م د:
بدان و بشناس که او خلف صالح است و مکنی به ابوالقاسم است و او قائم به امر خدا است.... و من دوست نمی دارم ذکر نام او را مگر همانگونه که امام (علیه السلام) فرموده است م ح م د.
4 - سید باب در کتاب دلائل سبعه در مورد دعای افتناح از حضرت مهدی چنین می گوید:
و از آن جمله است کلام خود آن حضرت در دعای شبهای ماه مبارک رمضان:
اللهم اجعله الداعی الی کتابک و القائم بدینک:
خداوند! او را دعوت کننده به سوی کتابت و قائم به دینت قرار ده.
بنابراین سید باب قبول دارد که امام عسکری (علیه السلام) را پسری بوده همنام و هم کنیه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و وجودش از ستمگران مخفی شده و چون بهائیت بر اساس بابیت بنا شده می بایست آنچه باب قبول داشته آنها نیز قبول داشته باشند.
-
بابا جون این قسمت طولانی شد، داشتید داستان تولد مهدی (علیه السلام) تا امامتش را برایم نقل می کردید که به اینجا کشید، لطفاً دنباله آن مطلب را بفرمائید.
-
بلی بابا، مهدی (علیه السلام) هنگام رحلت پدرش که در هشتم ربیع الاول سال 260 اتفاق افتاد پنج سال داشت. او طبق آنچه در کتاب اکمال الدین صفحه 475 و منتخب الاثر صفحه 367 سطر 11 آمده، عمویش جعفر کذاب را که می خواست بر جنازه پدرش نماز بخواند کنار زد و خود بر جنازه پدر نماز خواند، و اینجا بود که بر حاضران بر جنازه معلوم شد که امام عسکری (علیه السلام) دارای فرزندی است لذا خبر به خلیفه رسید، دستور دستگیری او را داد ولی موفق نشد. و غیبت صغرای آن حضرت از آن زمان شروع شد.
-
بابا جون! خوب شد که به اینجا رسید یک سوال بکنم؟!
-
بفرمائید.
-
بابا جون! بعضی می گویند شیعیان معتقدند امام زمان در چاهی در یک سرداب در سامراء است و منتظرند که از آنجا ظاهر شود، این درست است؟
-
خیر بابا جون، هنگامی که مامورین برای دستگیر کردن آن حضرت رفتند آن حضرت در سرداب منزل بودند و چون برای جستجو رفتند او را ندیدند و غیبت از همان نقطه آغاز شد، آن سرداب چون منزل و محل آغاز غیبت آن حضرت است مورد احترام ما شیعیان است نه اینکه آن حضرت از چاه داخل آن سرداب خارج خواهد شد، ظهور آن حضرت از کنار خانه کعبه خواهد بود.
-
بابا جون! معذرت می خواهم شما نام جعفر کذاب را بردید می توانم بپرسم او کی بود و چرا کذابش گفتند؟
-
بلی بابا، هر سوالی را حق داری بکنی.
-
جعفر پسر امام هادی (علیه السلام) برادر امام عسکری (علیه السلام) بود که پس از امام عسکری (علیه السلام) هوس ریاست بر سرش افتاد به همین جهت خواست بر جنازه برادرش نماز بخواند تا بر شیعیان مسلم شود که او امام و رهبر است، خلیفه عباسی هم برای ایجاد اختلاف بین شیعیان و دست پیدا کردن به خلیفه عسکری (علیه السلام) به او کمک کرد و بخشی از اموال امام عسکری (علیه السلام) را به او واگذار نمود و لذا حضرت مهدی علیه السلام مصداق حدیث یقسم میراثه و هو حی: ارث او تقسیم می شود در حالی که زنده است می باشد(109).
اما شیعیان که معیار شناخت امام را در اختیار داشتند به نادرستی و فریبکاری او پی بردند و از اطرافش پراکنده شدند.
و اما لقب کذاب را شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او داد. ابو خالد کابلی می گوید: به امام سجاد (علیه السلام) گفتم: چگونه از میان شما جعفر به صادق معروف خواهد بود؟ آن حضرت پاسخ داد: پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
وقتی جعفر پسر محمد به دنیا آمد او را صادق بنامید، زیرا نسل پنجم او پسری جعفر نام است که به دروغ مدعی مقامی خواهد شد که لیاقت آن را ندارد.
امام سجاد (علیه السلام) در اینجا گریه کرد و فرمود:
گویا جعفر کذاب را می بینم که طاغی زمان خود را واداشته که درباره ولی خدا تفیش کند و مامور بر حرم پدر او (امام عسکری (علیه السلام)) بگمارد.... و می بینم که به میراث برادرش چشم دوخته است(110).
در باره جعفر توقیعی از جانب حضرت بقیة الله صادر گردید که سند رسوائی او است، متن این توقیع را باب در مطلع دوم از قسمت هفتم تفسیر کوثر آورده است.
-
بابا جون! اجازه می دهی اینجا یک سوال دیگر هم بکنم؟
-
بفرمائید.
-
بابا، بهائیان در باره جعفر کذاب چه می گویند؟
-
سوال جالبی کردید در اینجا بین سید باب و بهاء و عبدالبهاء اختلاف است، اختلاف جالبی که برایتان توضیح می دهم.
بهاء چون سعی دارد علیمحمد را بر مسن قائمیت بنشاند و وجود گرامی حجت موعود را منکر شود بر خلاف گفته پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تصدیق سید باب، به دفاع از جعفر پرداخته و او را بزرگوار و مظلوم می شمارد. او در جزء یکم مائده آسمانی صفحه 7 می گوید:
از حضرت جعفر سوال نمودند: آیا از برای حضرت عسکری (علیه السلام) اولادی ذکوری موجود؟ آن مظلوم ابا نمود و فرمود: طفلی بود و فوت شد، صاحبان غرض او را طرد و لعن نمودند و کذابش گفتند.
و در صفحه 220 جزء 7 همین کتاب ونیز در صفحه 13 جلد دوم اسرار الاثار شبیه این مضمون آمده است.
ولی این سوال بلا جواب از بهاء می توان کرد که اگر جعفر مظلوم است چرا ادعای امامت او را قبول نکرده و سنگ مهدویت سید باب را به سینه می زند لذا عبدالبهاء که از پدر زیرکتر بود طی نامه ای درباره جعفر اینگونه گفته است:
شیعیان بعد از امام حسن عسکری (علیه السلام) سه قسم شدند و قسمی به امامت جعفر نادان تشبث نمودند و او را تهنیت و تبریک به امامت کردند(111).
می بینی باب، اقوال پیامبر را قبول دارد و متن توقیع را نقل می کند، بهاء جعفر را مظلوم و... می خواند و عبدالبهاء او را نادان و.... می داند چه خوب بود آنها نخست اختلاف خود را اصلاح می کردند و بعد ادعاهای خود را ارائه می دادند.
-
بابا جون! سوال دیگری در این قسمت دارم اجازه می فرمائید؟
-
بفرمائید.
-
شما گفتید حضرت مهدی پنجساله بود که پدرش رحلت فرمود، مگر می شود کودک پنجساله امام و پیشوای مردم شود؟
-
بله عزیزم! این معنی نه از نظر مذهبی عیبی دارد و نه از نظر اجتماعی، از نظر مذهبی عیسی (علیه السلام) در گهواره بود که اعلام نمود من پیامبر هستم انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا در پاسخ این سوال که گفتید:
کیف نکلم من کان فی المهد صبیا:
چگونه با کسی سخن گوئیم که در گهواره است(112).
همچنین درباره یحیی آمده است:
یا یحیی خذا الکتاب بقوة و آتیناه الحکام صبیا:
ای یحیی! کتاب را با قدرت بگیر و ما حکم پیامبری را در حالی که کودک بود به او عطا کردیم(113).
و در میان ائمه، امام جواد (علیه السلام) 9 ساله بود.
در میان جامعه در شرق بو علی سینا و علامه حلی، در کودکی به مقام بلند رسیدند و در غرب استوارت میل و توماس یونک و در تاریخ ایران مردم شاپور ذوالاکتاف را که هنوز در شکم مادر بود به شاهی برگزیدند.
باز هم خسته شده ام لطفاً کمی صبر کنید رفع خستگی کنم.
-
بسیار خوب.

امام عصر در دوران غیبت

- بابا جون! استراحت فرمودید حالا نوبت سوال است، شما گفتید طبق مدارک موجود امام زمان (حضرت مهدی (علیه السلام) ) غیبت نمود، با توجه به سال تولدش این غیبت طولانی شده، در اینجا چند سوال وجود دارد که اگر شما پاسخ دهید من خوشحال خواهم شد.
-
درست است بحث غیبت بحث خاصی است و دارای ویژگی مخصوصی است که در هیچکدام از مدعیان مهدویت وجود ندارد و این از سنتی است که حضرت مهدی با یونس، صالح، یوسف و موسی (علیه السلام) شباهت دارد.
در اصل غیبت شک و شبهه ای وجود ندارد چه بسیاری از اهل تسنن و کل علمای تشیع آن را پذیرفته اند - که به تعدادی از آنها قبلاً اشاره کرده ام - و شما می توانید در کتاب الیقین نوشته حافظ نادرة الفلک محمد نطنزی و فرائد المسطین شیخ الاسلام حموینی و ینابیع الموده خواجه کلان قندوزی و در اکمال الدین صدوق این حدیث را بخوانید که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
برای قائم ما غیبتی خواهد بود که اهل ایمان آزمایش و بی دینان نابود می شوند و این از اسرار الهی است، در آن شک مکن که شک در آن کفر است.
همچنین حسن بن محبوب زراد از اصحاب امام صادق (علیه السلام) که در نیمه دوم قرن دوم هجری یعنی یک قرن پیش از تولد حضرت مهدی می زیسته، در کتابی که به نام مشیخه دارد روایاتی درباره غیبت نقل کرده است، فی المثل از امام باقر (علیه السلام) آورده که:
برای قائم ما دو غیبت است یکی از دیگری طولانی تر(114).
و نیز کلینی در کتاب کافی (کتاب الحجة باب الغیبة) از مفضل از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که:
امام شما سالیان درازی از چشم شما پنهان می شود تا آنجا که گویند کجا رفت؟ کشته شد؟ مرد؟ و نابود گشت... و شما بدینگونه آزمایش شوید.....
و نیز صدوق در اکمال الدین از امام صادق (علیه السلام) آورده که: غیبت در مورد ششمین فرزند من است که دوازدهمین جانشین پیغمبر است و اگر به درازی عمر نوح زیست کند نمی میرد تا جهان را پر از عدالت کند.
پس در اصل غیبت برای حضرت مهدی (علیه السلام) شک و تردیدی نیست.

علل طولانی شدن غیبت و فوائد آن

- بابا جون! چرا غیبت اینقدر طولانی شده؟
-
به این سوال پاسخهای فراوانی داده شده، ولی آنچه از همه به نظر صحیح تر می رسد این است که این از اسرار خلقت است، علت آن برای ما روشن نیست و این جزو تعبدیات هم - به یک معنی - نیست زیرا وقتی دانستیم عالم، مخلوق است و دارای هدف، و برای رسیدن بشر به هدف خلقت وجود انبیاء و ائمه (علیه السلام) لازم است دیگر در اینکه چرا تعداد انبیاء اینقدر و تعداد ائمه اینقدر و چرا غیبت وجود دارد و یا طولانی شده شکی نخواهیم کرد.
علاوه حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) احتیاج به ابزار و وسائل ارتباط جهانی دارد این وسائل و امکانات باید وسیله خود همین بشر تهیه شود، پس لازم است بشر از نظر تکنیک رشد کند، از طرفی باید بر بشر روشن گردد که رشد تکنیک موجب عدالت و رفاه و آسایش او نخواهد شد بلکه دشمن جان او خواهد بود، وقتی بشر به این دو نکته برسد زمان حضور و تشکیل آن حکومت جهانی واحد و عدالت گستر است.
همچنین باید انسانها از نظر استعداد و رشد فکری به مرحله ای برسند که آماده پذیرش چنین حکومتی باشند. و گفته شده:
یکی از اسرار غیبت و طولانی شدن آن عمل خود ما است زیرا ما نیز آماده کمک و فداکاری نسبت به آن حضرت به طور جدی نشده ایم، اگر شیعیان و مومنان آماده کمک جدی و فداکاری در راه آن حضرت شده بودند امر ظهور واقع می شد.
-
بابا جون! می شود بپرسم غیبت امام برای انسانها چه فایده ای دارد؟
-
بلی ولی پیش از هر پاسخی باید توجه داشت که بی اطلاعی از چیزی دلیل آن نمی شود که فایده ندارد چه دانش ما در برابر جهل ما همچون قطره ای است در برابر دریائی بزرگ.
ثانیا وقتی ما خودمان آماده کمک و تفعیت از دستورات آن حضرت نباشیم و بدین لحاظ اصل غیبت و طولانی شدن آن توجیه شود چه لزومی دارد برای غیبت فائده ای در نظر بگیریم چرا که تقصیر از خود ما است، ما خود باب منافع وجود آن حضرت را بر خود مسدود ساخته ایم.
با این حال آماده شدن زمینه حکومت جهانی با رشد تکنیک و استعدادها و رسیدن انسانها به اینجا که خود قادر به ایجاد عدالت نیستند از فوائد مهم غیبت به شمار می رود.
از همه اینها گذشته وجود حجت الهی که رابطه میان عالم مادی و معنوی است موجب بقای این جهان و مانع از سقوط، فائده ای بس بزرگتر است.
علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید:
زمین هیچگاه از وجود قائمی که حجت الهی باشد خالی نمی ماند خواه آشکار و شناخته شده و یا غائب و مستور باشد.
و امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:
ما پیشوایان و حجتهای الهی بر خلق هستیم، به سبب وجود ما است که آسمان و زمین بر هم نمی خورد... و باران فرود می بارد.
از زمان آفرینش آدم تا حال و تا رساخیز، زمین از حجت خالی نمانده، چه ظاهر و مشهور باشد و یا غائب و مستور و اگر حجت خدا نباشد خداوند به نحو کامل عبادت نخواهد شد.
این نکته شاید جالب باشد که لازمه اداره جهان یا حکومت مادی و معنوی، با آن همه رشد تکنیک و استعدادها، آمادگی و مستعد شدن شخص امام - به وسیله عبادت فراوان و بندگی - نیز هست، وقتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برای بیست و سه سال اداره مادی و معنوی انسانهای منطقه حجاز به آن همه عبادت و نماز شب و خود سازی مامور می شود آنطور که در سوره مزمل آمده، برای اداره سراسر جهان آن هم با رشدی آنچنان و مدتی که نمی دانیم چقدر است چه مقدار آمادگی و سازنگی لازم است؟!
به جز آنچه گفته شد آن حضرت وظیفه ساختن بسیاری از انسانها نیز در ایام غیبت به عهده دارد چه هنگام ظهور نیاز مبرم به نیروی انقلابی و سرباز است و اینها اگر قبل از انقلاب ساخته نشده باشند کار پیش نمی رود زیرا میدانیم انقلاب حضرت مهدی (علیه السلام) کلاً به صورت معجزه انجام نمی شود.
ظاهراً جابر بن عبدالله انصاری وقتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می پرسد که مردم چگونه در ایام غیبت، از او استفاده می کنند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ می دهد همانگونه که از خورشید در پشت ابر، کما اینکه خورشید وقتی ابر پنهان است باز مقداری از نورش بر زمین می تابد و موجب رشد گیاهان، حیوانات و انسانها می شود و احیانا به سرزمینهائی مستقیماً می تابد، مردم نیز در عصر غیبت از وجود حضرت مهدی چنین استفاده می کنند.
-
بابا جون اگر بهائیان بگویند غیبت فائده ندارد چه پاسخ باید داد؟
-
آنچه برایت گفتم پاسخ است فرق نمی کند سوال کننده بهائی باشد یا غیر بهائی، علاوه رهبران بهائی خود قائل به غیبت رهبران الهی و حتی خودشان هستند لذا نمی توانند بگویند غیبت بی فایده است.
-
بابا جون! در کجای کتابهای اهل بهاء است که غیبت برای رهبران الهی قائلند، می شود مواردی را نقل فرمائید؟
-
بلی مانع ندارد چند مورد را برایت بازگو می کنم پس خوب گوش کن!:
1 - میرزا حسینعلی در کتاب ایقان صفحه 7 راجع به صالح نبی (علیه السلام) می نویسد:
و چند مرتبه غیبت فرمود.
و در مورد حضرت مشیح (علیه السلام) در صفحه 70 می نویسد:
شخص جمال عیسی از میان قوم غائب شد و به فلک چهارم ارتقاء فرمودند.
و درباره خودش در صفحه 47 اشراقات می گوید:
و این مظلوم دوسته فردا واحدا غیبت اختیار نمود و در بیابانها و جبالها سائر و در ایام غیبت هرج و مرج ظاهر.
2 - سید باب در صفحه 6 صحیفه عدلیه اینطور می نویسد:
و بعد از آنکه اهل دین به اول سنه بلوغ رسیده غیبت از برای حجت خود امر فرموده و خلائق را حکم به اتباع حجت خود فرموده.
و در صفحه 28 آن می نویسد:
امروز به اراده بقیه الله امام عصر (علیه السلام) است وجود کلما وقع علیه اسم الشی ء.
همین جناب طبق نقل اسرار الاثار جلد 1 صفحه 181 و 182 ذیل لغت بقیه الله می گوید:
حجتک الحی الذی وجوده یبقی کل الخلق و یذکر بذکره کل الموجودات ان تحفظه فی غیبه و تقرب ایامه... و اشهد آن الیوم کان حجتک محمد بن الحسن صلواتک علیه و علی من اتبعه.....
-
بابا جون! ترجمه کنید این عبارت را.
-
بسیار خوب می گوید:
و حجت زنده تو که به وجود او همه خلق باقی هستند و به ذکر و یاد او کل موجودات متذکرند (از تو می خواهم) که او را در غیبتش حفظ کنی و ایام (ظهورش) را نزدیک فرمائی.... و شهادت می دهم که امروز حجت تو محمد بن حسن (علیه السلام) است که درود بر او و بر تابعانش باد.
-
بابا جون! در مساله غیبت خیلی بحث طولانی شد من سوالی داشتم که باید زودتر می پرسیدم ولی حالا هم دیر نشده اجازه می فرمائید؟!
-
بفرمائید.
-
بابا جون مگر خداوند امام را برای هدایت و رهبری مردم به جامعه عطا نفرموده؟
-
چرا
-
پس در ایام غیبت امام مردم چگونه می توانند به احکام الهی برسند و رشد و هدایت یابند؟
-
سوال جالبی است ولی باید بدانید که غیبت امام عصر (علیه السلام) به معنی قطع رابطه هدایتی امام با مردم نیست، یعنی شخص امام از مردم پنهان است ولی هدایت و راهنمائی او از بین مردم برچیده نمی شود.
-
پس بفرمائید در ایام غیبت امام (علیه السلام) مردم به چه وسیله هدایت می شوند؟
-
برای توضیح این معنی باید بدانید که امام عصر (علیه السلام) دارای دو غیبت است: یکی غیبت صغری و دیگری غیبت کبری.
-
بابا جون! غیبت صغری و کبری یعنی چه؟
-
غیبت صغری یعنی غیبتی که مدت آن طولانی نیست، کوتاه است ولی غیبت کبری یعنی غیبتی که مدتش طولانی است.
-
فهمیدم، حالا بفرمائید در غیبت صغری چه جور امام مردم را هدایت می فرمود و چند سال طول کشید، و در غیبت کبری چطور؟
-
همانطور که سابقاً هم برایت گفتم امام عسکری (علیه السلام) در هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری قمری به شهادت رسید و امامت به حضرت مهدی منتقل شد و پس از نماز خواندن بر پدر خواستند دستگیرش کنند که غیبت صغری شروع شد، غیبت صغری تا سال 329 هجری قمری یعنی حدود 70 سال ادامه داشت در این مدت چهار نفر از خواص شیعیان از محل زندگی مخفیانه آن حضرت مطلع، و اجازه شرفیابی داشتند نامه های شیعیان را به خدمتش می بردند و پاسخ گرفته می رساندند، این چهار نفر را نواب خاص می گویند.
-
بابا جون معذرت می خواهم مردم چطور می توانستد باور کنند که اینها واقعاً با امام غائب ارتباط دارند و دروغی در کار نیست؟
-
اولاً اینها آنقدر افراد پاکی بودند که سنیها نیز آنها را به صداقت و پاکی قبول داشتند.
ثانیاً شیعیان همیشه پس از آزمایش امامت امام و نیابت کسی را قبول می کردند.
مثلاً از آزمایشهائی که شیعیان در مورد اینها انجام داده اند این بود با قلم خشک روی کاغذ نامه خود را نوشته می فرستادند و پاسخ امام را دریافت می کردند.
علاوه شخصیتهائی همچون کلینی که برای جمع آوری کافی بیست سال زحمت کشیده در عصر این نواب زندگی کرده و نیابت آنها را قبول فرموده با توجه به اینکه بعضی از اینها وکیل امام عسکری (علیه السلام) نیز بوده اند و امام عسکری (علیه السلام) در باره آنها فرموده: هر چه آنها بگویند سخن من است.
-
بابا جون! می شود اسم اینها را بگوئید؟
-
بلی، نخستین آنها عثمان بن سعید عمروی، دومی پسرش محمد بن عثمان، سومی ابو القاسم حسین بن روح و چهارمین ابو الحسن علی بن محمد سیمری است.
عثمان بن سعید از یاران و شاگردان خاص امام هادی و امام عسکری (علیه السلام) و وکیل آنها بوده روایاتی درباره آنها رسیده که دال بر اعتماد کامل آن امامان نسبت به آنها است.
محمد بن عثمان نیز از یاران امام عسکری (علیه السلام) و مورد وثوق بوده است وی پس از وفات پدرش بیش از 40 سال نیابت امام عصر (علیه السلام) را داشته است توقیعاتی از ناحیه امام عصر در بلندی مقامش رسیده است.
و ابو القاسم حسین بن روح از رجال برجسته و با هوش خاندان نوبختی است، او مردی متین و دور اندیش بوده و امور شیعه را با نهایت حزم و کیاست اداره کرده است.
او قبلاً نماینده عثمان بن سیعد بود و پس از محمد بن عثمان به فرمان امام (علیه السلام) جانشین او شد.
و اما ابوالحسن علی بن محمد بن سیمری نیز از تربیت سافتگان مکتب امام عسکری (علیه السلام) بود او پس از حسین بن روح نیابت خاص امام عصر (علیه السلام) را به عهده گرفت و در سال 329 هجری قمری بود که آخرین توقیع امام یک هفته پیش از وفاتش از ناحیه حضرت به او رسید و به او اطلاع داد که روزهای آخر عمرت رسیده و نباید کسی را به جانشینی برگزینی چه غیبت کبری شروع شده است.
-
بابا جون! می شود متن توقیع مبارک امام را نقل و ترجمه کنی؟
-
بلی چرا نشود؟ پس به نامه امام (علیه السلام) گوش فرا ده!
آن حضرت مرقوم فرموده است:
بسم الله الرحمن الرحیم یا علی بن محمد السیمری اعظم الله اجر اخوانک فیک فانک میت ما بینک و بین سته ایام فاجمع امرک ولا توص الی احد فیقوم مقامک بعد وفاتک فقد و قعت الغیبه التامه فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالی ذکره و ذلک بعد طول الامر و قسوه القلوب و امتلاء الارض جورا وسیاتی لشیعتی من یدعی المشاهده الا فمن ادعی امشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو کذاب مفتر ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم. (115):
ای علی بن محمد سیمری! خداوند اجر برادرانت را در فقدان تو زیاد کند تو بیش از شش روز دیگر زنده نیستی، به امور خود رسیدگی کن و آحدی را وصی خود قرار نده که پس از وفاتت کارهای تو را ادامه دهد زیرا غیبت تام (کبری)شروع شده است و دیگر ظهوری نیست مگر آن زمان که خداوند اذن دهد و این پس از مدتی طولانی و قساوت قلوب و پر شدن زین از ظلم و جور اتفاق خواهد افتاد و بزودی کسانی در بین شیعه پیدا می شوند که ادعای مشاهده و (بابیت و نیابت) می کنند ولی بدانید کسی که چنین ادعائی کند کذاب و افترا زن است ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.
-
خوب بابا جون در دوران غیبت کبری وظیفه هدایت به عهده کیست؟
-
دوران غیبت کبری امام (علیه السلام) نائب خاص ندارد بلکه نواب عام تعیین کرده تا آنها پاسداری از دین و هدایت را عهده دار شوند.
-
نواب عام یعنی چه؟ و چطور می شود آنها را شناخت؟
-
نواب عام به معنی این است که شخص معینی با اسم و رسم تعیین نشده بلکه ویژگیها و صفاتی برشمرده شده که هر کس از شیعیان این ویژگیها را دارا باشد وظیفه نیابت به عهده او است و شیعیان باید در امور خود به او مراجعه کنند.
این ویژگیها را مراجع تقلید در اول رساله های عملی خود نوشته اند و در احادیث آمده، از جمله آنها این است که: عالم به احکام دین از روی ادله آن باشد، عادل، حلال زاده و... باشد و در حدیث آمده:
من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام آن یقلدوه:
هر کدام از فقها که خویشتندار، حافظ دین خود، مخالف با هوا و مطیع امر مولایش باشد، عوام باید از او تقلید کنند.
از امام عصر (علیه السلام) نیز سوال شده که: در غیبت شما در پیشامدها به چه کسی مراجعه کنیم؟ فرموده است:
به راویان احادیث ما (مجتهدان عادل) مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدایم و کسی که گفته آنها را رد کند گفته ما را رد نموده و رد گفته های ما در حد شریک به خدا است.
پس در عصر غیبت کبری وظیفه شیعیان مراجعه به مراجع تقلید یا به تعبیر دیگر نواب عام آن حضرت است.
یعنی در عصر غیبت، انسان یا باید مجتهد باشد یعنی از روی آیات قرآن و احادیث رسیده (بیش از 35 هزار) خود وظائفش را استنباط کند، یا به گونه ای احتیاط کند که یقین نماید وظیفه اش را انجام داده و یا از مجتهد عادل تقلید نماید و کارهایش را بر اساس فتوای او تنظیم نماید.

 

پی نوشت:

102) کافی باب مولد الامام العسکری.
103) منتخب الاثر سیصد و چهل و شش بر روی بیست و یک. و سیصد و بیست بر روی یک.
104) منتخب الاثر سیصد و چهل و شش بر روی بیست و یک. و سیصد و بیست بر روی یک.
105) منتخب الاثر سیصد و چهل و شش بر روی بیست و یک.
106) اکمال الدین باب 42.
107) اکمال الدین باب 42 منتخب الاثر فصل 3.
108) غیبت شیخ طوسی به نقل از منتخب الاثر صفحه سیصد و پنجاه و پنج بر روی دو - سیصد و چهل و هشت بر روی یک.
109) اکمال الدین صفحه 317 ومنتخب الاثر صفحه دویست و هشت بر روی هشت.
110) منتخب الاثر صفحه 243.
111) تاریخ صدر الصدور صفحه 148.
112) سوره مریم /30.
113) سوره مریم /12.
114) اعلام الوری فصل 1 از باب 3 از رکن 4 نوشته شیخ طبرسی.
115) منتخب الاثر سیصد و نود و نه بر روی سیزده.

 

 

ادامه دارد...

خواندن 15720 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی